ساختار بورس؛ منشأ رفتارهای تودهوار
عباس اسپید مدیر عامل و عضو هیات مدیره کارگزاری آگاه (سهامی خاص) در ارتباط با گسترش فرهنگ سهامداری بنده اعتقاد دارم که به لحاظ کمی خوب کار شده است، ولی جا دارد به لحاظ کیفی هم کار شود. به عنوان مثال نباید تنها تعداد کدهای سهامداری صادر شده ملاک ارزیابی باشد بلکه میزان سرمایهگذاری صورت گرفته در بازار سرمایه چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم میتواند معیار اثرگذارتری محسوب شود. پول آورده شده در بازار سرمایه در زمانهای رشد شاخص به نظر بنده ملاک خوبی نیست، بلکه ماندگاری این سرمایهگذاریها در بالا و پایین بورس نشان از کیفیت گسترش فرهنگ سهامداری دارد.
عباس اسپید مدیر عامل و عضو هیات مدیره کارگزاری آگاه (سهامی خاص) در ارتباط با گسترش فرهنگ سهامداری بنده اعتقاد دارم که به لحاظ کمی خوب کار شده است، ولی جا دارد به لحاظ کیفی هم کار شود. به عنوان مثال نباید تنها تعداد کدهای سهامداری صادر شده ملاک ارزیابی باشد بلکه میزان سرمایهگذاری صورت گرفته در بازار سرمایه چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم میتواند معیار اثرگذارتری محسوب شود. پول آورده شده در بازار سرمایه در زمانهای رشد شاخص به نظر بنده ملاک خوبی نیست، بلکه ماندگاری این سرمایهگذاریها در بالا و پایین بورس نشان از کیفیت گسترش فرهنگ سهامداری دارد. بنابراین لازم است فرآیند گسترش فرهنگ سهامداری را یک فرآیند دائمی و جدا از نوسانات مقطعی بورس ببینیم.
از طرفی پدیده حرکت توده وار بهطور کلی از عوامل مختلفی ناشی میشود؛ مثلا با توجه به وجود تعداد زیاد شرکتهای پذیرفته شده در بورس و فرابورس نیاز به نگاهی گسترده و تحلیلی نسبت به صنایع و شرکتها برای فعالیت در بازار سرمایه بسیار لازم است، اما چنین نگاهی در بیشتر سهامداران مبتدی و تازه کار در بورس تهران وجود ندارد در نتیجه این سهامداران تلاش میکنند با دنبالهروی از نظام عرضه و تقاضا این ضعف را در معاملات خود جبران کنند. ضعف تحلیل و عدم کارآیی اطلاعات عملا در فرآیند و حرکت تودهوار نقش بسزایی را ایفا میکند. بنا به توضیحات بالا وقتی دامنه نوسان وجود داشته باشد بدیهی است که این دامنه نوسان حرکت تودهواری را تشدید میکند و پدیده صفنشینی هم بهوجود میآید؛ چراکه این دسته از سهامداران با هجوم به صف خرید یا فروش بهدنبال ایجاد سود یا عدم زیان برای روزهای بعد هستند. اگر دقت شود وجود یک درصد دامنه نوسان بیشتر در فرابورس و نبود حجم مبنا منجر به کمرنگتر شدن پدیده صفنشینی شده است.
مهمترین دلیل ضعف تحلیل بازار هم نبود یک ساختار حمایتی از حقوق مادی و معنوی تحلیلگران بازار است؛ بهطوریکه تحلیلگران قوی بازار به جای تولید یک تحلیل مناسب و فروش آن به عموم بازار اقدام به سایر فعالیتها میکنند یعنی یا به عنوان سبدگردان فعالیت میکنند (که موضوعی کاملا متفاوت است) یا تلاش میکنند از طریق سایتهای غیررسمی با تحلیل خود یک موج ایجاد کرده و از منافع ایجاد شده بهره ببرند که در بسیاری از موارد به دلیل ورود افراد غیرحرفهای در انتهای موج عملا کاری غیراخلاقی صورت میگیرد؛ اما به دلیل غیر رسمی بودن جریان، به هیچ عنوان قابلیت پیگیری ندارد. به نظر بنده گسترش فرهنگ سهامداری باید بیشتر متمرکز بر شناسایی صندوقهای سرمایهگذاری به عموم مردم باشد تا از این طریق جلوی ورود سرمایهگذاران بدون تحلیل را گرفت. از طرفی باید از طریق ایجاد مشوقها برای صندوقهای سرمایهگذاری برتر منابع مالی و تحلیلی را به سمت آنها سوق داد. همچنین باید نهادهای شناسنامه دار مثل مشاور سرمایهگذاری، سبدگردان و شرکتهای پردازش اطلاعات مالی تقویت و حمایت شوند تا افراد به جای استفاده از شایعات با پرداخت هزینه قابل قبول به دنبال تحلیلهای مناسب بروند.
ارسال نظر