یک نهاد هوشمند، آینده نگر، ارزیاب، سیاستگذار و مشارکت جوی جدید
چرایی و چگونگی احیا و توسعه سازمان برنامهریزی کشور
یحیی کمالی استادیار سیاستگذاری عمومی دانشگاه شهید باهنر کرمان دولتها برای سامان دادن به فعالیتهای خود جهت تحقق اهداف و منافع عمومی، سیاستها و برنامههای متنوعی را تدوین و اجرا میکنند. سیاستگذاری و برنامهریزی سعی دارد آینده را بر مبنای تجارب گذشته طرحریزی کند. در بیشتر کشورها سازمانهای برنامهریز وظیفه انجام این امور را به عهده دارند. هدف اصلی ایجاد این سازمانها هدایت نظام برنامهریزی هر کشور است. در ایران، سازمان مرکزی برنامهریزی در طول دوران فعالیت خود تغییر و تحولات گستردهای داشته تا به مرحله کنونی رسیده است.
یحیی کمالی استادیار سیاستگذاری عمومی دانشگاه شهید باهنر کرمان دولتها برای سامان دادن به فعالیتهای خود جهت تحقق اهداف و منافع عمومی، سیاستها و برنامههای متنوعی را تدوین و اجرا میکنند. سیاستگذاری و برنامهریزی سعی دارد آینده را بر مبنای تجارب گذشته طرحریزی کند. در بیشتر کشورها سازمانهای برنامهریز وظیفه انجام این امور را به عهده دارند. هدف اصلی ایجاد این سازمانها هدایت نظام برنامهریزی هر کشور است. در ایران، سازمان مرکزی برنامهریزی در طول دوران فعالیت خود تغییر و تحولات گستردهای داشته تا به مرحله کنونی رسیده است. در این نوشتار به طور مختصر به دو پرسش پرداخته میشود: چرا باید نظام برنامهریزی کشور را احیا کرد؟ چگونه باید نظام برنامهریزی احیا و توسعه یابد؟
مفهوم
برنامهریزی کوششی است برای هماهنگ ساختن تصمیمگیریهای اقتصادی در درازمدت که هدف آن جهت دادن و سرعت بخشیدن به توسعه یک کشور است تا اینکه در جامعه و اقتصاد تغییراتی بنیادی و اساسی و بهسرعت بهوجود آورد. سالهای پس از جنگ دوم جهانی، آغاز و گسترش نظام برنامهریزی در کشورهای مختلف بود و به روشهای برنامهریزی جامع، بلندمدت، عملیاتی و استراتژیک تدوین و اجرا میشد. این رویههای برنامهریزی متکی بر اجزا و اهدافی در حوزههای مختلف امور عمومی یک جامعه بود. از آغاز دهه ۱۹۸۰ رویههای برنامهریزی دچار تحول شد و پارادایم مدیریت تغییر کرد، به تدریج ابعاد سیاسی در نظام تصمیمگیری کشورها اهمیت یافت. در این شرایط دیگر برنامهریزی امری صرفا فنی و تکنیکی متکی بر تعیین اهداف، ماموریتها، راهبردها و اقدامات نبود؛ بلکه عوامل سیاسی نقش تعیینکنندهای در برنامه دولتها ایفا میکردند. در کشورهای توسعهیافته، برنامهها متناسب با حزب و دولت حاکم تغییر میکند و ناظر به مبانی و اصول حاکم بر اقداماتی است که در یک دوره زمانی مشخص باید انجام شود. از این رهگذار در کشورهای توسعهیافته بیشتر شاهد سیاستگذاری توسعه هستیم تا برنامهریزی توسعه. ماشینهای حزبی و در ادامه دولتهای منتخب، سیاستهای خود را با حمایت رایدهندگان تدوین، اجرا و ارزیابی میکنند. اینها مجموعه تحولاتی است که موجب تغییر نظام برنامهریزی کشورها به نظام سیاستگذاری شده است و ریشه در تحولاتی گسترده در درون و بیرون دولتها دارد.
احیای سازمان برنامهریزی؛ چرا؟
در ایران اما با توجه به نقش گسترده دولت در اقتصاد و حجم عظیم دولت از یک طرف و ضعف و عدم کارکرد دقیق احزاب از سوی دیگر، ناگزیر از داشتن نظام برنامهریزی متمرکز است که ریلهای مسیر توسعه کشور و جهتگیری تحولات کشور در زمینهها و سطوح مختلف را مشخص، سازماندهی و کنترل کند. از این جهت انجام چنین وظایفی نیازمند وجود یک سازمان قدرتمند، مستقل و دارای توان تخصصی است. در دولت دهم این سازمان دچار وضعیت نابسامانی شد که ریشه در عوامل متعددی داشت و در حوصله این نوشتار نیست، اما پیامدهای نابسامانی برنامهریزی خود را در عدم اجرای برنامه چهارم و تدوین برنامه پنجم توسعه نشان داد. برای جلوگیری از تکرار چنین نابسامانیهایی و حفظ فراگرد توسعه کشور بالاتر از گرایشهای جناحی، احیای سازمان برنامهریزی کشور بسیار ضروری و مهم است. این امر از شعارهای دولت تدبیر و امید نیز بود. هدف اصلی ایجاد این سازمانها رسیدن به رشد و توسعه سریع ازطریق برنامهریزی ملی است و این سازمان برنامهریزی توسعه ملی را هدایت میکند. درواقع سازمان برنامهریزی باید با مراکز قدرت در فرآیند سیاستسازی و سیاستگذاری حلقههای رابطی داشته باشد. برنامهریزی باید کار مشترک سازمانهای سیاسی، کارشناسان برنامهریز و آمار و سازمانهای عملیاتی باشد. از این رو مهمترین وظایف سازمانهای برنامهریزی را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
• پژوهش و بررسی عملکرد برنامههای قبل و مطالعه تغییراتی که در آن به وجود آمده است؛
• تدوین سیاستهای بخشی و بینبخشی در برنامههای توسعه؛
• وضع مقررات، شاخصها و استانداردهایی متناسب با اهداف و سیاستهای تدوین شده؛
• تنظیم بودجه کشور متناسب با چشمانداز و سیاستهای کلان توسعه؛
• ایفای نقش هماهنگکنندگی.
• نظارت بر اجرای سیاستها و تطبیق توسعه واقعی و توسعه مورد هدف؛
• ارزیابی عملکرد و پیشرفت سیاستهای به سوی توسعه؛
• اخذ بازخورد از گزارشهای نظارت و ارزیابی و وارد کردن آن به تنظیم مجدد سیاستها.
تشکیل سازمان جدید برنامهریزی؛ چگونه؟
برای تحقق چنین اهدافی باید قوانین مقررات و نظام تقسیم کار، تشکیلات، چارچوبها و سازوکارهای رسمی سازمان بهخوبی سازماندهی شوند. ساختار درون سازمانی نمایانگر اهداف و وظایف سازمان است و نمودار سازمانی تصویری از ساخت سازمانی را منعکس میکند که میتوان از طریق آن به کل سازمان، اجزا و روابط میان اجزا پی برد. همچنین نوع رابطه سازمان برنامهریزی با سایر سازمانها، نیروی انسانی و فرهنگ سازمانی در سازمان برنامهریزی که وظیفه برنامهریزی توسعه را بر عهده دارد و خود باید دارای نیروی متخصص و کارآمد باشد. چگونگی نیروی متخصص و نگهداری آن و همچنین استفاده بهینه از توان و تخصص افراد و تدبیر راههای ارتقای سطوح عملی و شغلی آنان ازجمله مسائلی است که باید مورد توجه سازمان برنامهریز باشد.
سازمان جدید برنامهریزی کشور فارغ از عنوان آن، باید واجد ویژگیهای سازمانی باشد که بتواند اهداف فوق را متناسب با تحولات محیطی دنبال کند:
• در سازمان جدید متناسب با اهداف فوق، باید سه نظام سیاستگذاری، بودجهریزی، نظارت و ارزیابی ایجاد شود.
• وجود امور استخدامی و منابع انسانی در کنار سه کارکرد فوق خیلی توانمند نخواهد بود.
• سازمان جدید باید ارتباط وثیق و قدرتمندی با سایر نهادهای سیاستگذار کشور ازجمله مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام داشته باشد. تشکیل کمیسیونهای میانسازمانی در این زمینه موثر خواهد بود.
• سازمان جدید باید با نهادهای غیردولتی و مدنی نیز ارتباط برقرار کند، درهای خود را به روی آنها بگشاید و گوش شنوایی برای شنیدن صدای آنها داشته باشد. ایجاد مرکز ارتباطات عموم و دریافت ایدهها، نظرات و پیشنهادها بسیار ارزشمند است.
• سازمان جدید مغز متفکر برنامهریزی و سیاستگذاری کشور خواهد بود و این مغز متفکر نمیتواند بدون اتاق فکر باشد. سازماندهی اتاقهای فکر در مجموعه سازمان جدید بسیار مهم است. این کار میتواند با همکاری مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری انجام شود، زیرا این مرکز درصدد تشکیل اتاق فکر استانی و ملی و تأسیس شبکه ملی سیاستپژوهی است.
• در همین راستا سازمان جدید باید با دانشگاهها و پژوهشگاهها ارتباط مستمر و سازماندهیشده داشته باشد، بهویژه در مرحله ارزیابی سیاستها، این مراکز میتوانند ارزیابی مشترک انجام دهند و عملکرد و اثرات برنامهها را تحلیل کنند.
• در سازمان جدید باید از پژوهشهای آیندهنگرانه در زمینه تشکیلات اداری دولت، نیروی انسانی و اعتبارات و منابع مالی آتی دولت استفاده کند.
• این سازمان باید متولی انسجامبخشی در نظام سیاستگذاری کشور باشد و سیاستهای کلان، وزارتی (بخشی) و خرد (سطح محلی) را هماهنگ کند.
• سیاستهای تدوینشده در این سازمان باید ماهیت هدایتگرانه داشته باشد؛ یعنی خطوط و ریلها را تعیین کند.
• دوره زمانی تدوین سیاستها و برنامههای توسعه در سطح میانی و خرد با دوره آغاز و پایان دوره ریاستجمهوری هماهنگ باشد تا گفتمان و شعارهای دولت منتخب با سیاستهای میانی و خرد هماهنگ باشد.
• سیاستهای کلان که ماهیت بلندمدت هم دارند، متناسب با چشمانداز کشور و با همکاری نهادهای سیاستگذار تدوین شوند.
• سازمان جدید گزارش و تفسیرهای دورهای مدون و منسجمی از شرایط کنونی و آینده کشور تهیه کند و در دسترس عموم قرار دهد.
نتیجه
سازمان جدید برنامهریزی ایران باید واجد ویژگیهای هوشمندی (استفاده از نیروی متخصص و اتاق فکر)، آیندهنگری (دارای تفکر استراتژیک و آیندهپژوهانه)، سیاستگذار (سیاستساز و تصمیمگیر)، ناظر و ارزیاب، بین بخشی (برخوردار از ارتباطات بینسازمانی)، مشارکت جو (دارای ارتباط قوی با نهادهای مدنی و مردمی) باشد. درنتیجه باید نام و عنوانی انتخاب شود که این ویژگیها را منعکس کند. عناوینی مانند «سازمان برنامهریزی و ارزیابی»، «سازمان سیاستگذاری و ارزیابی توسعه کشور»، «سازمان سیاستگذاری توسعه کشور» و عناوین مشابه میتواند گویا و دقیق باشند. عنوان «مدیریت و برنامهریزی» نوعی همپوشانی را نشان میدهد؛ زیرا برنامهریزی یکی از وظایف و ارکان مدیریت است. عنوان «سازمان برنامه و بودجه» نیز ناقص است و وظیفه نظارتی و ارزیابی را منعکس نمیکند. علاوهبر این، عنوان سازمان پیشنهادی باید معطوف به توسعه کشور نیز باشد، زیرا هدف غایی سازمان برنامهریزی هر کشور دستیابی به توسعه است و این امر در هیات توسعه اقتصادی سنگاپور و هیات برنامهریزی اقتصادی کرهجنوبی نیز منعکس شده است. در این راستا تدوین الگوی بومی توسعه کشور بر مبنای اصول جهانشمول توسعه پایدار و متناسب با مقتضیات بومی کشور نیز ضرورت دارد؛ زیرا این الگو به مثابه نظریه و روح حاکم بر سیاستهای توسعه کشور، میتواند به این سیاستها انسجام بخشد و فرآیند توسعه کشور را سازماندهی کند.
ارسال نظر