مصائب تورم نیمدرصدی در اروپا
مَت اٌبرایان ستوننویس روزنامه واشنگتن پست مترجم: مژگان سلیمانی آقچای اروپا جنگ زمینی در آسیا به راه نینداخت. همچنین علیه سیسیل هنگامی که مرگ در پیش رو بود اقدامی نکرد. ولی همچنان قربانی یکی از اشتباهات قدیمی شد: با آلمان به اتحادیه پولی پیوست. و اکنون که بانک مرکزی اروپا قرار است نرخها را منفی کند، هزینه سیاسی آن را میپردازد.
از دوران وایمار که واحد پول آلمان افت شدید داشت [و تورم بالایی را تجربه کرد] آلمان به عنوان مشاور سیاست اقتصادی عمل کرده است [این مشاور اعتقاد دارد تورم مضر است و باید پایین نگه داشته شود بنابراین نرخ سود بانکی باید بالا برود].
مَت اٌبرایان ستوننویس روزنامه واشنگتن پست مترجم: مژگان سلیمانی آقچای اروپا جنگ زمینی در آسیا به راه نینداخت. همچنین علیه سیسیل هنگامی که مرگ در پیش رو بود اقدامی نکرد. ولی همچنان قربانی یکی از اشتباهات قدیمی شد: با آلمان به اتحادیه پولی پیوست. و اکنون که بانک مرکزی اروپا قرار است نرخها را منفی کند، هزینه سیاسی آن را میپردازد.
از دوران وایمار که واحد پول آلمان افت شدید داشت [و تورم بالایی را تجربه کرد] آلمان به عنوان مشاور سیاست اقتصادی عمل کرده است [این مشاور اعتقاد دارد تورم مضر است و باید پایین نگه داشته شود بنابراین نرخ سود بانکی باید بالا برود]. این نقش برای آلمان خوب است ولی برای کشورهایی که سیاست پولی خود را به آلمان سپردهاند، در حالی که خودشان به نرخهای پایینتر سود نیاز دارند بد است. انگلیس نیز هنگامی که در ۱۹۹۰ نرخ تبدیل پوند را در برابر مارک آلمان تثبیت کرد، این اشتباه را مرتکب شد. ولی هنگامی که محتکران که توسط جورج سوروس رهبری میشدند پوند را پایین کشیدند، انگلیس به این نتیجه رسید که تثبیت نرخ پوند در برابر مارک، به رکود اقتصادی شدیدی که این مساله ایجاد کرده بود، نمیارزد.
امروز اروپا با معضلی مشابه مواجه است. ملحق شدن به یورو یعنی واگذار کردن کنترل سیاست پولی به بانک مرکزی اروپاکه تحت نفوذ آلمان است. این مسئله مشکلساز است زیرا نه فقط کشورهای بحرانزده که تقریبا کل اقتصادهای منطقه یورو به پول سهلالوصولتری نیاز دارند
تا به پول آلمان.
ولی نمیتوانند مانند انگلیس به راحتی یورو را رها کنند زیرا برگشت به واحد پول قبلی منجر به خالی شدن بانکها خواهد شد، همان طور که مردم سعی کردند به منظور حفظ ارزش پولشان، آن را از حساب بانکها در کشورهایی که در معرض افت ارزش پولی بودند خارج کنند. در واقع این کل داستان بحران یورو است. آلمان کشورها را مجبور کرده است که از برنامههای بیمه سلامت بکاهند و به بانک مرکزی اروپا اجازه داده فقط به هنگام بحران مالی آنچه لازم است را انجام دهد.
نتیجه بهصورت رسیدن تورم به زیر نیمدرصد بروز کرده که «تورم بسیار کم» (lowflation) نامیده میشود و اروپا را زمین گیر کرده است. نرخ این تورم، کمتر از نرخ تورم هدفگذاری شده است. اکنون این سوءتعبیر وجود دارد که تورم کم (ولی مثبت) خوب است ولی تورم کمِ منفی یعنی آخرالزمان!
همان طور که صندوق بینالمللی پول اشاره میکند، اینها دنباله یک مشکل هستند. اهمیتی ندارد که قیمتها به اندازه کافی افزایش نمییابند یا در واقع سقوط میکنند. در هر حال بازپرداخت بدهیها، تطبیق دستمزدهای واقعی و بازگشت کشورها به عرصه رقابت مشکلتر است. البته «نبودِ تورم» (صفر شدن تورم) از «تورم بسیار کم» (ولی مثبت) بدتر است، ولی نه آنقدر که ما از یکی بیش از دیگری بترسیم. باید از هر دو هراس داشته باشیم.
بانک مرکزی اروپا این اشتباه را مرتکب شده که تورم را در نیم درصد نگه داشته است. به همین دلیل است که هزینه واقعی وام، حداقل برای کسبوکارها، بالا رفته درحالی که هزینه سقف وام کاهش یافته است. در واقع نرخهای بهره اسمی، کمی بعد از آنکه رئیس بانک مرکزی اروپا وعده داد آنچه لازم است انجام میدهد تا یورو را نجات دهد، افت کرد. ولی نرخهای واقعی بهره (نرخ بهره اسمی منهای تورم)، که دارای اهمیت است، سیر صعودی داشتهاند. زیرا تورم بیش از نرخ سود اسمی
افت کرده است.
این مسئله تنها مشکل اسپانیا، ایتالیا، پرتغال یا یونان نیست. مشکل کل اروپا است. «تورم بسیار کم» به همراه ریاضت اقتصادی موجب افزایش بیکاری در کشورهای اصلی مانند فرانسه، فنلاند و هلند شده است. به همین دلیل است که احزاب مخالف اتحادیه اروپا در خارج از محدوده کشورهای بحران زده مانند حزب جبهه ملی «مارین لِپِن» در انتخابات پارلمان اروپا نتایج خوبی به دست آوردهاند. آنها از اینکه در یورو باشند راضی نیستند، احساس میکنند که سزاوار چنین معضلاتی نیستند و بوروکراتها در بروکسل را مقصر این مشکلات میدانند.
به عبارت دیگر، بانک مرکزی اروپا برنده جنگ مالی یورو است ولی صلح سیاسی را به دست نیاورده است. برای انجام این کار نیاز به بازسازی دارد.
به عنوان گام اول، انتظار میرود بانک مرکزی اروپا از بانکها برای نگه داشتن پول هزینه دریافت کند که باید به تضعیف یورو و افزایش کمِ تورم کمک کند. ولی این تنها اولین گام است. بالاخره دیر یا زود باید آنچه را که آلمان نمیخواهد، انجام دهد و اوراق قرضهای را با یورو جدید خریداری کند. اگر این کار را نکند، رشد اروپا در وضعیت خنثی باقی خواهد ماند و سیاست ضد یورویی آن پیش
خواهد رفت.
گویا تنها راه نجات یورو چاپ اسکناس بیشتر است.
ارسال نظر