جادوی اتحاد

با وجود این، ماجرا در ایران همان‌طور که اشاره شد، خلاف جهت طبیعت به پیش می‌رود؛ انزوای ایران که مدت‌هاست با لباس خوش‌رنگ و لعاب «خودکفایی» زینت شده، پس از تحمیل هزینه‌ای گزاف نشان داد که توسعه و در سطحی خردتر، رشد اقتصادی بدون نگاه به جهان و تعامل با آن ناممکن است. از همین رو، بررسی‌های پژوهشگران روی سند راهبردی صنعت تا ۱۴۱۰ ناظر بر ‌بندی است که «توجه به انزوای ژئوپلیتیک ایران» را حائز اهمیت دانسته است. اما چرا ژئوپلیتیک؟ لازم به توضیح نیست که جایگاه جغرافیایی ممتاز ایران که این پهنه گسترده را قابل دسترسی به دریاهای آزاد در جنوب و شمال و نقطه اتصال سه‌قاره اروپا، آسیا و (با کمی فاصله) آفریقا کرده، پتانسیلی را فراهم آورده است که کمتر کشوری در جهان را می‌توان همتای آن نامید.

به همین دلیل، بهره‌مندی از این مزیت جغرافیایی نه‌تنها می‌تواند ایران را در صورت تدوین و اجرای استراتژی دقیق به شکوفایی برساند، بلکه می‌تواند شرایطی فراهم کند تا شعاع اثر این شکوفایی، به فضای پیرامونی ایران نیز سرریز کند و امنیت‌ساز شود. با توجه به ویژگی‌های جغرافیایی ایران، چند دهه قبل کارشناسان، با در نظر گرفتن ظرفیت ناچیز ایران در کشاورزی، ابتدا «صنعتی‌شدن» و بعدتر «توسعه صنعتی» را مسیر اصلی کشور برای پیشرفت و توسعه تشخیص دادند. تاکید بر استفاده از عبارت «توسعه صنعتی» به‌جای «صنعتی‌شدن» به‌منظور شفاف‌سازی و اهمیت بخشیدن به این ایده است که توسعه صنایع تولیدی بخشی از توسعه کلی اقتصادی است.

توسعه صنعتی اما پیش‌شرط‌هایی دارد که بدون رعایت آنها، گام‌برداشتن در این مسیر ناممکن خواهد بود. داشتن روابط عادی با همه کشورها پیش‌شرط لازم و برقراری اتحاد یا مشارکت استراتژیک با آنها یکی از شروط حیاتی برای تحقق این هدف است. برقراری این اتحادها به‌قدری حیاتی است که تقریبا هیچ کشوری را نمی‌توان یافت که بدون در پیش گرفتن چنین همکاری عمیقی بتواند به سطحی از توسعه برسد. حتی چین که امروز از پیشروترین اقتصادهای جهانی تلقی می‌شود، همکاری تنگاتنگی با ایالات‌متحده تعریف کرده و مسیر خود را با مختصات چینی می‌پیماید. این رویکرد به‌قدری حیاتی است که تعداد اتحادهای بین‌المللی - که طیف گسترده‌ای از پیوندهای بین شرکتی را دربرمی‌گیرد؛ از جمله سرمایه‌گذاری‌های مشترک و تحقیقات مشارکتی، تولید و بازاریابی - فقط در یک‌دهه و در بین سال‌های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۹ بیش از پنج‌برابر شده است. اتحادها غالبا در طیف گسترده‌ای از بخش‌ها، از جمله مواد شیمیایی و دارویی، کامپیوتر و تجهیزات الکترونیکی و خدمات مالی و تجاری شکل می‌گیرند.

با این حال، تعداد بیشتری از مشارکت‌ها در زمینه بازاریابی مشترک و تحقیق و توسعه شکل می‌گیرد تا تولید. این تا حدی نشان‌دهنده نقش فزاینده شرکت‌های خدماتی در اتحادهای بین‌المللی است. انگیزه‌‌‌های گوناگونی، از جمله صرفه‌‌‌جویی در هزینه‌‌‌های تولید و تحقیق، تقویت حضور در بازار و دسترسی به دارایی‌‌‌های نامشهود مانند مهارت‌‌‌های مدیریتی و دانش بازارها باعث تحریک کشورهای مختلف می‌شود. افزایش هزینه‌‌‌های تحقیقاتی و طولانی‌شدن بازه زمانی تجاری‌‌‌سازی، مشارکت‌‌‌ها را به همراه دارد و گاهی اتحادها به سمت توسعه یک‌محصول یا خلق استاندارد سیستم‌های جهانی جدید هدایت می‌‌‌شوند. در برخی حوزه‌های دیگر، همچون خودروسازی و بسیاری از صنایع تولیدی، دستیابی به «صرفه مقیاس در تولید» در مقیاس جهانی ممکن است انگیزه اصلی مشارکت استراتژیک باشد.

در همه موارد، اتحادهای استراتژیک بین‌المللی توسط تقاضاهای اقتصادی بازارهای جهانی، هزینه‌‌‌های همگام‌شدن با فناوری‌‌‌های در حال تغییر سریع و فرصت‌‌‌هایی که توسط مقررات‌‌‌زدایی و طرح‌‌‌های آزادسازی دولت فراهم می‌شود، هدایت می‌‌‌شوند. به عبارت دیگر، اتحادهای استراتژیک، زمینه قدرت‌گرفتن فناوری‌ها در کشورهای کمتر توسعه‌یافته و کمتر صنعتی را فراهم می‌کنند. اتحادهای استراتژیک بین‌المللی انعطاف‌‌‌پذیری استراتژیک را برای کشورها و صنایع آنها فراهم می‌کنند و آنها را قادر می‌‌‌سازند تا به شرایط متغیر بازار و ظهور رقبای جدید پاسخ دهند.

سوال مهم این است که تا چه حد اتحادهای استراتژیک بین‌المللی «کنترل» بر فناوری‌ها، به‌ویژه فناوری‌های پیشرفته را تحکیم می‌کنند یا از بین می‌برند و به نابرابری منجر می‌شوند؟

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که اکثریت قریب به اتفاق اتحادها، به‌ویژه اتحادهای مرتبط با فناوری، کشورهای به وجود آورنده فناوری را بیشتر به هم نزدیک می‌کنند؛ از همین رو، آنها دیگر تمایل ندارند که شرکت‌هایی از مناطق دیگر را وارد بازی خود کنند. در نتیجه، بسیاری از فناوری‌‌‌های پیشرو مثلا توسط تعداد انگشت‌شماری از کشورها (و صنایع) عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی(OECD)» توسعه‌یافته و محافظت می‌‌‌شوند، جایی که اتحادهای استراتژیک ممکن است لزوما برای یکسان‌کردن دانش در سراسر جهان عمل نکنند. این در حالی است که مثلا اتحاد بین آمریکا، ژاپن و اروپا، این سه را صاحب بالاترین سطح از فناوری جهانی در حوزه صنعت کرده است.

اگرچه اتحاد با کشورهای کمتر توسعه‌یافته (یا به لحاظ اقتصادی و فنی، متوسط) می‌تواند راه را برای شکوفایی فناورانه در توسعه صنعتی هموار کند؛ اما کماکان اتحاد با غول‌های فناوری (و اقتصادی)، تاثیر محسوس‌تری در فرآیند یادگیری، انتقال و حتی کپی‌برداری فناورانه برای کشورهای در پیِ صنعتی‌‌‌شدن یا توسعه صنعتی خواهد داشت. با این حال، مجموعه‌ای از موانع مانند شکاف اطلاعات و منابع در این مسیر وجود دارد که مانع مشارکت کشورهای‌ در حال توسعه در اتحادهای بین‌المللی، به همان میزانی که کشورهای توسعه‌یافته‌تر حضور دارند، می‌شود. در واقع، بررسی‌ها نشان می‌دهد که شدت مشارکت استراتژیک با میزان توسعه‌یافتگی و اندازه صنایع کشورها افزایش می‌‌‌یابد. این امر حاکی از آن است که کشورهای توسعه‌یافته و شرکت‌های بزرگ‌تر آنها فعالانه‌‌‌تر به دنبال فرصت‌‌‌های خارجی در پیوندهای استراتژیک هستند. بنابراین، در حالی که اتحادهای استراتژیک می‌توانند شکاف‌های تکنولوژیکی را در بین کشورها و صنایع تشدید کنند، این واقعیت کماکان وجود دارد که در مقایسه با ادغام و تملک، درها برای همکاری بین‌المللی انعطاف‌پذیرتر و مستقل بین شرکت‌ها و اقتصادهای پذیرای فناوری‌های نوین در قالب همکاری استراتژیک، باز است.