نقش احزاب در تربیت کادر سیاسی

غلامرضا ظریفیان شفیعی

استاد دانشگاه تهران

پس از پیروزی انقلاب، بخش عظیمی از نیروهایی که به‌کار گرفته شدند جوان بودند. این روند در دو دهه ابتدای پیروزی انقلاب ادامه داشت. رنج سنی عموم مدیران، فرماندهان، استانداران و حتی وزرا که این دوران بر سرکار آمدند در بازه ۱۸ تا ۳۵ سال بود و در مجموع هم به غیر از روزهای پس از انقلاب که شرایط کاملا غیر عادی بود، توانستند دهه اول انقلاب را به‌خوبی مدیریت کنند. دهه اول که بسیار پرفراز و نشیب بود و مسائلی بسیار جدی همچون مسائل امنیتی و جنگ و مسائل اقتصادی پیش آمد. به هر حال تجربه دهه اول انقلاب تجربه بسیار موفقی بود و نهایتا هم‌اکنون نیز بخش مهمی از مدیران ارشد کشور حاصل همان دوران هستند و در همان دوران تجربه‌های مدیریتی را کسب کردند. اما به‌نظر می‌رسد به دلایل عدیده‌ای مدیران و سیاست‌گذاران کشور غفلت جدی کردند که امروز شاهد آثار آن هستیم و با بحران افزایش سن وزرا و مدیران ارشد روبه‌رو هستیم. مدیران جوانی که از همان ابتدای شکل‌گیری نظام به آنها اعتماد شد و مورد اقبال قرار گرفتند، به دلایل روانشناسی و جامعه‌شناختی به سوی بازتولید مدیران جوان نرفتند. بازتولیدی با یک شیب ملایم و نه همچون روزهای اولیه انقلاب که مجموعه‌ای از ضرورت‌ها ایجاب می‌کرد تا تصمیمات سختی گرفته شود. در واقع در دهه اول و دوم پس از انقلاب سیاست‌گذاران و مدیران باید کادرهای انبوهی از مدیران جوان را ایجاد می‌کردند که در دهه سوم و چهارم حیات نظام سیاسی جدید به مرور وارد عرصه سیاسی و مدیریتی شوند.

اما در دهه‌های سوم و چهارم شاهد این بودیم که بسیاری از نیروهای جوان دارای تخصص‌های فنی و مدیریتی بودند و طبیعتا باید در فرآیند طبیعی صاحب مهارت و بینش سیاسی و مدیریتی لازم نیز می‌شدند که با غفلت سیاست‌گذاران این روند ادامه پیدا نکرد. بنابراین مدیران جوان در دهه اول پیروزی انقلاب پس از فرا رسیدن میانسالی و حتی پیرسالی جایگاه مدیریتی خود را برای نیروهای جوان‌تر خالی نکردند و امروز شاهد این هستیم که حداقل در سطوح کلان با بحران نبود نیروهای جوان‌تر روبه‌رو هستیم. نیروهای جوانی که بینش و مهارت لازم را با در اختیار گرفتن میزهای حساس کسب نکرده‌اند و از تجربه کافی برخوردار نیستند. در خصوص زنان نیز شرایط این‌گونه است. زنان نیز می‌توانستند در عرصه‌های اجتماعی و مدیریتی ورود کنند و پله‌های مدیریتی را از سطوح پایین‌تر تا مدیر کل و نهایتا معاونان وزرا و وزیر طی کنند که این‌گونه نشد. اگر نگاه سیاست‌گذاران به موضوع زنان تغییر می‌کرد امروز فهرست بلند بالایی از زنان داشتیم که در سطح وزیر بودند و ناچار به انتخاب‌های محدود و لب مرزی نبودیم. متاسفانه امروز هم رویکرد سیاست‌گذاران این‌گونه ادامه دارد و اگر زیرساخت‌های لازم فراهم نشود و افراد مراتب ارتقا را طی نکنند، شعار حضور ۳۰ درصدی زنان در عرصه مدیریتی کشور تحقق پیدا نخواهد کرد.

احزاب

اگر بخواهیم دلایل عدم حضور جوانان و حضور پیوسته مدیران همیشگی کشور را بررسی کنیم، می‌بینیم که در ایران همچنان جناح‌ها و جریانات کلی بر جامعه حاکمند و احزاب قدرتمندی که صاحب کادر تشکیلاتی و گزینه‌های قابل قبول در مناصب مختلف باشند، شکل نگرفته‌اند. به‌رغم اینکه امروزه تعداد زیادی حزب در عرصه سیاسی حضور دارد اما هیچ‌کدام نقش حرفه‌ای را در سپهر سیاسی ایران ایفا نمی‌کنند. احزاب حرفه‌ای صرفا به صورت موسمی ظهور و بروز ندارند، بلکه حضور دائمی داشته، نقش دولت سایه را ایفا می‌کنند و هم به لحاظ نظری، برنامه و استراتژی تولید می‌کنند و به تربیت نیروها برای بخش‌های مختلف مدیریتی می‌پردازند.

سازمان‌های مردم‌نهاد

از سوی دیگر سازمان‌های مردم‌نهاد یا سمن‌ها نیز که در این عرصه بسیار تاثیرگذار بوده، نقش بسیار کمرنگی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران دارند. مقایسه تعداد، کیفیت و شرایط سمن‌ها در کشورهای توسعه‌یافته با ایران نشان‌دهنده وجود یک فاصله جدی در مناسبات سیاسی و اجتماعی است. در برخی کشورهای توسعه‌یافته همچون آمریکا بیش از ۲ میلیون سازمان مردم‌نهاد فعال در عرصه‌های مختلف وجود دارد. تعداد این نهادها در انگلستان به بیش از ۲۰۰ هزار می‌رسد. درحالی که فقط ۱۶۰۰ سازمان مردم‌نهاد در عرصه جوانان در ایران فعالیت می‌کنند. به عبارت دیگر برای هر ۱۶ هزار جوان ایرانی یک سازمان مردم‌نهاد وجود دارد؛ درحالی‌که در کشورهای توسعه‌یافته یک نهاد به ازای هر ۱۰۰ نفر وجود دارد. با تلاش‌هایی که صورت گرفته است در پایان برنامه ششم باید به ازای هر ۵ هزار نفر یک سازمان مردم‌نهاد وجود داشته باشد. بنابراین سازمان‌های مردم‌نهاد یکی دیگر از زیرساخت‌هایی است که برای تربیت نیروی انسانی جوان مورد نیاز بوده و به آنان در کسب مهارت و بینش لازم برای مدیریت کمک شایانی خواهد کرد، اما متاسفانه به‌دلیل عدم نقش‌آفرینی گسترده آنها در مناسبات اجتماعی و سیاسی کشور جوانان زمینه لازم برای پرورش استعداد‌ها را ندارند و تمرین مدیریت از سطوح ساده‌تر و کم‌هزینه‌تر را تجربه نکرده و نمی‌کنند.

دانشگاه‌ها

یکی دیگر از زیرساخت‌های مهم برای پرورش هر چه بهتر جوانان، نهاد دانشگاه است که امروزه نسبت به سایر مولفه‌ها نقش موثرتری ایفا می‌کند. از یک برهه زمانی به بعد سیاست‌گذاران در حوزه دانشگاه در جهت تولید کمی نیروی انسانی گام برداشتند و کیفیت را قربانی کمیت کردند. در اثر این سیاست، خروجی دانشگاه‌ها، نیروهایی بودند که در ورود به بازار کار از مهارت کافی برخوردار نبودند. به گونه‌ای که در این بخش شاهد نواقص جدی هستیم و با ابرچالش‌هایی همچون بیکاری نزدیک به ۴۰ درصد از فارغ التحصیلان روبه‌روایم. بخش عظیمی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی نیز پس از اتمام تحصیلات فضایی برای فعالیت ندارند.

مدیران محافظه‌کار و خودخواه

ضمنا باید این موضوع را نیز در نظر گرفت که مدیران امروز کشور باید محافظه‌کاری را کنار گذاشته و شجاعت خالی کردن فرصت‌های مدیریتی را برای ورود نیروهای جوان‌تر داشته باشند. در دهه اول انقلاب به مدیران فعلی اعتماد شد، ولی امروز به دلایلی چون محافظه‌کاری و در برخی مواقع به‌دلیل خودخواهی و خودشیفتگی فرصت‌ها را برای نسل جوان‌تر فراهم نمی‌کنند. از سوی دیگر نکته کلیدی که در این بین وجود دارد این است که کشور فاقد یک بانک از اطلاعات نیروها و مدیران جوان است که امروز هم که موضوع کابینه و مساله استفاده از نیروهای جوان‌تر مطرح است، در شرایطی که احزاب ضعیفند و عمدتا گزینه‌های وزارت در محافل تعیین می‌شوند و سیاستمداران فاقد اطلاعات کافی از ظرفیت‌های نیروهای جوان هستند، بسیار می‌تواند راهگشا باشد. در این خصوص نبود زمینه و محیط مناسب برای جوانان کشور و ادامه مدیریت مدیران دهه اول انقلاب، موجب شده است تا بسیاری از نخبگان به گزینه مهاجرت روی آورند و درصدد ترک کشور باشند؛ چرا که وقتی جوانان از استعداد و انگیزه و توانایی کافی برخوردارند، ولی فضای مناسبی برای آنان فراهم نیست نهایتا ترجح می‌دهند به کشوری مهاجرت کنند که استعدادهای آنان را پرورش دهد. همچنین سازمان ملی جوانان ازجمله نهادهایی بود که نقش مهمی در سیاست‌گذاری در جهت رفع مشکلات جوانان داشت. این نهاد اکنون وجود ندارد و ذیل معاونت جوانان وزارت ورزش قرار گرفته و ماموریت‌های مهم وزارت ورزش بر انجام تمام و کمال سیاست‌های معاونت جوانان سایه انداخته است. هر چند در چهار سال گذشته این معاونت دستاورد‌های مناسبی داشته است اما این کافی نیست. بنابراین کشور نیاز به یک سازمان جدی در زمینه اجرای سیاست‌های مربوط به جوانان دارد و این سازمان صرفا بخشی از نیاز را برطرف کرده و تسهیل فعالیت‌های حزبی، برپایی و گسترش هر چه بیشتر سازمان‌های مردم‌نهاد و اصلاح سیاست‌گذاری‌ها در دانشگاه‌ها از مهم‌ترین اقداماتی است که می‌تواند جوانان را برای قرار گرفتن در پست‌های مدیریتی آماده کند.