عامه فهم یا عامه فریب؟

مسعود روغنی زنجانی

رئیس اسبق سازمان برنامه و بودجه

طبق قانون اساسی کشور، ریاست جمهوری بعد از مقام رهبری، دومین مقام رسمی کشور است. به همین دلیل با عنایت به اهمیت آن، برای افرادی که خواستار منتصب شدن در این جایگاه هستند، ویژگی‌هایی برشمرده شده و وظایفی نیز تعیین شده است. از جمله وظایف محول شده طبق اصل ۱۲۶ قانون اساسی، مسوولیت انجام امور برنامه و بودجه‌ای کشور و نیز امور اداری استخدامی کشور است. از همین منظر، کاندیداهای محترمی که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ شرکت کرده‌اند، به جز روحانی و جهانگیری که دستی بر آتش دارند و نیز هاشمی‌طبا که تا حدودی با امور کشورداری آشنایی دارد، سایرین برنامه‌ای در این خصوص ارائه نداده‌اند. انتظار می‌رفت دیگر کاندیداها که داعیه اداره کشور را دارند، به اهمیت موضوعاتی چون برنامه، سازمان‌دهی و مدیریت کشور برای تحقق اهداف توسعه اقتصادی، اجتماعی و نیز آمادگی قبلی برای رفع بحران‌ها واقف باشند و اگر هم آشنایی ندارند، افرادی که در اطراف خود به‌عنوان مشاور انتخاب کرده‌اند، مسائل کلیدی را به آنها گوشزد کنند. کشور برای توسعه پایدار و مدیریت بحران‌ها نیازمند طرحی جامع است، لیکن آنچه در مناظرات از طرف برخی نمایندگان بیان شد، ساده‌اندیشی و عوام‌گرایی در طرح مسائل مهم و کلیدی کشور بود.

آنچه در مناظرات روی داد، صرفا بیان و توصیف مشکلات کشور بود؛ درحالی که مردم با درک معضلاتی چون بیکاری و قاچاق بیگانه نیستند، مهم ارائه راه حل و برنامه‌ای علمی برای کاهش آن است. کما اینکه با وجود مبارزات وسیع در دولت یازدهم برای کاهش میزان قاچاق، رئیس دولت اذعان دارد که بحث قاچاق هنوز هم از مشکلات اساسی کشور محسوب می‌شود. نکته‌ای که باید مورد توجه قرار داد این است که حرف زدن به زبان عوام، با فکر عوامانه داشتن، از زمین تا آسمان متفاوت است! طرح برنامه به زبان عوام مردم از طریق بیان مثال‌هایی ساده، بسیار مفید است. اما اگر زمانی قصد حل بحران‌ها را داشتیم و افکار عوامانه را به‌عنوان راه حل به کار بردیم، در مسیر پوپولیسم گام برداشته‌ایم.. چرا برخی از کاندیدا‌ها به جای استفاده از مفاهیم علمی و راه حل‌های کارشناسانه به گونه‌ای صحبت می‌کنند که انگار از عمق مطالب بی‌خبرند؛ در‌حالی‌که در دنیای پیچیده و در هم تنیده امروز، برای حل یک مشکل باید به تمامی ابعاد موثر در مساله پرداخته شود. شاهد بودیم دو تن از کاندیداها بحث چند برابر کردن یارانه‌ها را مطرح کردند، در شرایطی که تا کنون لااقل در حد ۴۵ هزار تومان، پرداخت یارانه را تجربه کرده‌ایم و عواقب آن را هم دیده‌ایم. به دلیل محذورات تاریخی دولت مستقر کماکان معتقد به ادامه پرداخت یارانه‌هاست. بعید است مدیران فعلی دولت، معتقد باشند که بهترین راه برای کمک به افراد کم بضاعت، مسیر کنونی است. به هر صورت مساله اصولی این است که آیا یارانه پرداخت شده تا امروز، هدف اولیه خود را محقق کرده است و موجب کاهش اختلاف طبقاتی شده است؟

مواردی از این دست باید جواب‌های روشنی داشته باشند تا بتوان شعار طرح شده را مورد ارزیابی قرار داد. در این جا چند سوال کلیدی می‌تواند راه‌گشا باشد: اولا چرا افزایش ۳ یا ۵ برابری از سوی برخی کاندیداها انتخاب شده است و معیار تصمیم آنها چه بوده است؟ ثانیا اینکه اگر این تصمیم، بنیان‌های صحیح دارد، امکان اخذ مجوزهای حقوقی و قانونی آن تا چه میزان ممکن است؟ ثالثا اینکه آیا به لحاظ فنی چنین طرح‌هایی قابل اجرا است و دهک‌های هدف به‌صورت دقیق شناسایی شده اند؟ ورابعا منابع مالی اجرای این طرح کجاست. به هرصورت تامین منابع باید یا از طریق استقراض از بانک مرکزی صورت ‌پذیرد، یا از طریق افزایش قیمت ارز و حامل‌های انرژی، یا از طریق افزایش نرخ مالیات یا از طریق استقراض خارجی تامین شود. قطعا به محض بیان منبع تامین طرح از طرف ارائه دهندگان، کارشناسان متخصص برنامه و بودجه تاثیرات آن را روی متغیرهای اقتصادی نظیر تورم، اشتغال، تراز تجاری و غیره بیان می‌کنند و به تشریح عواقب آنها می‌پردازند. تمام موارد نشان می‌دهد که آقایان از مهم‌ترین مسوولیت خود که داشتن برنامه است، فرار می‌کنند. وقتی در چارچوب برنامه صحبت کنید، حقایق و واقعیت‌ها روشن می‌شود و طرفین وارد بازی‌ای می‌شوند که قواعد آن مشخص است. در نتیجه فرد نمی‌تواند هر حرف و شعاری را طرح کند. وقتی کاندیدایی افزایش مالیات را مطرح می‌کند، اگر کارشناسی در برنامه حضور داشته باشد، سوال مطرح می‌کند که اولا افزایش مورد اشاره در کدام یک از بخش‌ها و به چه میزان است؟ ثانیا آثار افزایش نرخ مالیات بر تولید کشور و اشتغال به چه صورت خواهد بود؟ ثالثا تاثیر آن بر کاهش بیکاری که وعده داده‌اید چگونه است. با این وجود مهم‌ترین سوالی که از آقایان باید پرسید این است که آیا واقعا از میزان بدهی‌های دولت باخبرید؟ از وضعیت مالی صندوق‌های بازنشستگی مطلعید؟ از بدهی‌های دولت به پیمانکاران چیزی می‌دانید؟ در این شرایط می‌خواهید مالیات را زیاد کنید و از طریقش یارانه‌ها را افزایش دهید؟ در تاریخ، شاهد وعده‌های بدون برنامه زیادی هستیم. به‌عنوان مثال در اوایل انقلاب، وعده داده می‌شد که مردم تهران دست نگه دارند تا ایشان طی ۶ ماه مشکل مسکن تهران را برطرف می‌کند. تا امروز که هنوز این مساله برطرف نشده است. شخصی به نام بابک زهرایی به‌عنوان یک سوسیالیست وعده برطرف کردن مشکل کشاورزان را می‌داد و راه‌حل را در تقسیم زمین‌های کشاورزی بین تمام کشاورزان می‌دانست. مثالی دیگر، تلخ‌ترین مثال شاید وقایع منجر به قرارداد ترکمانچای است که بدون در نظر گرفتن اقتضائات نظامی کشور و واقعیت‌های موجود، وارد جنگی شدیم که نتیجه‌‌اش جز پایانی تلخ برای ایران نبود. باید بدانیم که طرح‌های بدون برنامه و بدون در نظر گرفتن واقعیات منجر به شکست است. انتقاد دیگری که به برخی کاندیداها در انتخابات وارد می‌شود این است که نگاهی سازمانی و دستوری علی‌الخصوص در اقتصاد دارند. استناد به بخش‌هایی از برنامه پنجم توسعه در مناظره و زیر سوال بردن عملکرد دولت، نشان از نگاه دستوری برخی آقایان دارد، گویی که با دستور مشکلات به راحتی حل می‌شوند. باید به ایشان متذکر می‌شدند که قوه‌مجریه ساختاری متفاوت از دیگر قوا دارد. اصولا برنامه از جنس پیش‌بینی است و نیازمند فراهم شدن مقدمات و الزامات برای تحقق است و نگاه تحکمی در اقتصاد یکی از مصادیق کنش عوامانه است. متاسفانه در سه مناظره اخیر کاندیداها به جای اعتلای فرهنگ مردم از طریق ارائه برنامه‌ها، همچون انتخابات آمریکا به افشاگری علیه یکدیگر پرداختند. شعارهای بی‌پایه‌ای به قصد جلب لایه‌های پایین جامعه صورت پذیرفت و گویی فراموش شده بلایی که بر سر اقتصاد ایران فرود آمده ریشه در آن وعده‌های عوام‌گرایانه دولت نهم و دهم دارد. نتیجه آن شعارها این شد که بانک‌ها تبدیل به خزانه دوم دولت شدند و با وجود ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد کشور، کار به جایی رسیده است که اگر ترازنامه مالی بانک‌ها منتشر شود، ممکن است خطری امنیتی برای کشور به وجود آید. برخی از کاندیداها قطعا واقف به خطر این بمب ساعتی نیستند و الا شعارهایی از این جنس را مطرح نمی‌کردند. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های کشور ما با بعضی کشورها که در آن‌ها دولت‌هایی پوپولیستی بر سر کار می‌آیند، این است که در آن کشورها اگر عوام فریب می‌خوردند، درعوض نهادهای مستقری همچون مجلس و قوه قضائیه، قدرت مقابله و کنترل این پوپولیسم را دارند. نگرانی اصلی در مورد روی کار آمدن پوپولیسم در ایران، ریشه در عدم توانایی کنترل دولت از سوی نهادهای صاحب قدرت دارد. به خاطر بیاورید که در دولت نهم و دهم، مصوبات مجلس چگونه مورد بی‌اعتنایی دولت واقع می‌شد و نهادی نمی‌توانست با اقدامات غیرقانونی آن دولت مقابله کند.

با وجود این، راهکار خشکاندن ریشه پوپولیسم در جامعه از طریق تقویت حضور افراد باصلاحیت، پاکدست و صاحب علم در نهاد حکومت است. همچنین باید این افراد به مردم معرفی شوند و بی‌شک در حافظه مردم ماندگار خواهند شد. همچون ریاست دکتر نجفی در آموزش و پرورش که بعد از گذشت سال‌ها، هنوز به نیکی یاد می‌شود. مهم ایجاد چرخه‌ای برای رشد و جایگزینی مدیران کارآمد است. امیدوارم روزی فرابرسد که فرهنگ اعتلا یابد و مردم از تاریخ درس بگیرند تا اینگونه نباشد که صبح شعار زنده باد مصدق را فریاد بزنند و شب مرگ او را خواستار باشند.