زیانگریزی ذاتی
زهرا موسوی
دانشجوی دکترای روانشناسی دانشگاه تبریز و محقق در حوزه اقتصاد رفتاری
شاید برای شما نیز اتفاق افتاده باشد که برای تماشای فیلمی مسیری طولانی را بروید، پول نسبتا قابل توجهی را هزینه کنید، ترافیک را به جان بخرید، پروژهای که باید فردا تحویل دهید را فراموش کنید و بعد از گذشت نیم ساعت از شروع فیلم، بفهمید که در حال تماشای فیلمی هستید که ابدا باب میل شما نیست. حالا شما میمانید و همه هزینههایی که کردهاید و تصمیمی درباره ماندن و رفتن! عموم ما در این حالت تا انتهای فیلم مینشینیم، شاید به این دلیل که احساس میکنیم هزینههای زیادی را متحمل شدهایم و شاید به این دلیل که قصد توجیه انتخابهای گذشته خود را داریم و دوست نداریم تصویر مثبتی که از خود داریم را حتی پیش خودمان مخدوش سازیم (مفهومی که در روانشناسی تلاشی برای حفظ «تصویر خود» نامیده میشود).
زهرا موسوی
دانشجوی دکترای روانشناسی دانشگاه تبریز و محقق در حوزه اقتصاد رفتاری
شاید برای شما نیز اتفاق افتاده باشد که برای تماشای فیلمی مسیری طولانی را بروید، پول نسبتا قابل توجهی را هزینه کنید، ترافیک را به جان بخرید، پروژهای که باید فردا تحویل دهید را فراموش کنید و بعد از گذشت نیم ساعت از شروع فیلم، بفهمید که در حال تماشای فیلمی هستید که ابدا باب میل شما نیست. حالا شما میمانید و همه هزینههایی که کردهاید و تصمیمی درباره ماندن و رفتن! عموم ما در این حالت تا انتهای فیلم مینشینیم، شاید به این دلیل که احساس میکنیم هزینههای زیادی را متحمل شدهایم و شاید به این دلیل که قصد توجیه انتخابهای گذشته خود را داریم و دوست نداریم تصویر مثبتی که از خود داریم را حتی پیش خودمان مخدوش سازیم (مفهومی که در روانشناسی تلاشی برای حفظ «تصویر خود» نامیده میشود). این در حالی است که ماندن در این حالت هزینه مازادی را برای ما رقم میزند که شاید کمترین آن اتلاف وقت بیشتر باشد.
این اتفاق نمونهای از حالتی است که نشان میدهد شما درگیر یک سوگیری شناختی یا مغالطهای به نام «هزینه برباد رفته» شدهاید. مغالطه یا سوگیری به استدلالهایی اشاره دارند که از نظر علم منطق نادرست هستند، گاهی به این دلیل که دست کم یکی از مقدمات گزاره نادرست است و گاهی به این دلیل که مقدمات گزاره، متضمن نتیجه گزاره نیست. مغالطه هزینه برباد رفته، به هزینهای اشاره دارد که شما متحمل شدهاید و امکان برگشت آن وجود ندارد، اما انتخاب جدید شما از آن تاثیر میپذیرد، در حالی که مقدمات گزاره شما، متضمن چنین نتیجهای نیست.
یک مثال تاریخی از این مغالطه، جنگ ویتنام است که بین جبهه ویتنام شمالی و جنوبی درگرفت و ایالات متحده نیز در حمایت از ویتنام جنوبی به آن پیوست. «این جنگ از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ به طول انجامید، تنها ۵۸.۲۲۰ نیروی آمریکایی کشته شدند و برای ایالات متحده ۱۶۸ میلیارد دلار (طبق دلار سال ۲۰۱۱) هزینه در پیداشت». یکی از دلایل سیاستمداران و جنگسالاران آمریکا در عدم خاتمه دادن زودتر به جنگ، آن بود که آنها معتقد بودند تعداد زیادی از سربازان خود را از دست دادهاند و به همین دلیل تسلیم شدن اشتباه بزرگی خواهد بود. با این وجود مثالهای زیادی از این مغالطه وجود دارد که با زندگی روزمره ما گره خورده است، بهعنوان مثال، شما ۵۰ هزار تومان برای خرید یک غذا هزینه میکنید و بعد از آن بسیار بیشتر از ظرفیتی که دارید میخورید، تا بهای پولی را که پرداخت کردهاید، بپردازید. شما ترم آخر دانشگاه هستید و میدانید که دیگر نمیتوانید رشته تحصیلیتان را تحمل کنید و قرار هم نیست در این رشته فعالیت کنید، با این وجود تنها به این دلیل که ۷ ترم خواندهاید، ترم آخر را نیز با مشقت بیشتری به پایان میرسانید.
در تمام این مثالها، هرچقدر شما بیشتر تلاش کرده باشید، گذشتن از آن برایتان سختتر خواهد شد. در این میانه، مفهوم از دست دادن و ترسِ از دست دادن نیز شما را تحت تاثیر قرار میدهد. «کاهنمن» (روانشناسی که به واسطه تلاش بینظیر خود در بسط رویکردهای اقتصادی، در سال ۲۰۰۲ برنده جایزه نوبل اقتصاد شد)، در کتاب تفکر کند، سریع توضیح میدهد که چگونه او و همکارش آموس تورسکی از طریق کار خود در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی به کشف عدم تعادل میان سود و زیان رسیدند. کاهنمن توضیح میدهد از آنجا که هر تصمیمی عدمقطعیتی را در مورد آینده به دنبال میآورد، مغزی که شما برای تصمیم گرفتن از آن استفاده میکنید، هر گاه با موقعیتی روبهرو شود که بهصورت بالقوه، ضرر و زیانی را در پی داشته باشد، سیستم ناهوشیار و خودکاری را بهکار میگیرد که متفاوت از سیستم هوشیار و ارادی شما است. کاهنمن میگوید موجودات زنده از آنجا که بیشتر با موقعیتهای اضطراری برای اجتناب از تهدید روبهرو میشوند تا موقعیتهایی که سود خود را به حداکثر برسانند، بیشتر محتمل است که این خصوصیت از طریق ژن آنها نیز انتقال یابد. بنابراین در طول زمان، چشم انداز زیان به یک محرک قویتر برای تحت تاثیر قرار دادن رفتار، نسبت به وعده سود تبدیل شده است. در صورت امکان، شما سعی میکنید از هر نوع زیانی اجتناب کنید، و هنگامی که به مقایسه سود و زیان میپردازید، با آنها به یک صورت برخورد نمیکنید. نتایج حاصل از آزمایشهای او و بسیاری دیگر که مطالعات او را تکرار کردند، یک «نرخ زیان گریزی ذاتی» را نشان میدهد. هنگامی که فرصتی برای قبول یا رد یک قمار به شما پیشنهاد میشود، بسیاری از مردم حاضر به شرطبندی نیستند؛ مگر اینکه نتیجه نهایی حدود دو برابر بیشتر از زیان بالقوه باشد.»
دن اریلی نیز در کتاب نابخردیهای پیشبینیپذیر درباره گریز از زیان صحبت میکند و توضیح میدهد که هنگام روبهرو شدن با هزینه هر مبادلهای، شما تمایل دارید نسبت به آن چیزی که بهدست میآورید، بر آن چیزی تمرکز کنید که در یک معامله از دست میدهید. «درد پرداخت» زمانی ایجاد میشود که شما باید چیزی از خود را بدهید. در وهله اول، مقدار دقیقی که شما پرداخت میکنید، اهمیت ندارد. شما این درد را احساس میکنید، بدون توجه به اینکه چقدر باید بپردازید و این مساله بر تصمیم و رفتار شما تاثیر میگذارد.
سوگیریها و مغالطهها همان نقطهای هستند که اقتصاد نئوکلاسیک (جریانی در علم اقتصاد که معتقد است انسان در تمام وجوه زندگی خود منطقی فکر و رفتار میکند) را از اقتصاد رفتاری جدا میکند. متخصصان حوزه اقتصاد رفتاری با نشان دادن این بخش از وجود انسان و تاکید بر مفاهیمی که در اقتصاد نئوکلاسیک نادیده گرفته شدهاند، همچون هیجانات و ظرفیتهای محدود شناختی، تصویری دقیقتر از انسان اقتصادی ارائه کردهاند. آنها تاکید میکنند که انسانها موجوداتی هستند که تصمیمات آنها لزوما منطقی و عقلانی نیست و عوامل زیادی، بعضا بهصورت ناهوشیار آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. در حالی که مغالطه هزینه بر باد رفته به خوبی تاثیر تفکر غیرعقلانی را بر تصمیم و رفتار نشان میدهد، این مساله را یادآوری میکند که هنگام روبهروشدن با موقعیتهای این چنینی ممکن است شما درگیر مغالطههایی باشید که مانع درک این نکته شود که بهترین انتخاب آن است که تجربه بهتری را در آینده برای شما محقق سازد، نه آنکه احساس زیان گذشته را برای شما خنثی و منتفی سازد.
ارسال نظر