اقتصاد رفتاری یک شاخه از علم اقتصاد است که بیشتر بر مبنای گونه‌های واقعی‌تر روان‌شناسی استوار شده است. اندیشمندان اقتصاد رفتاری، روان‌شناسی مبتنی بر شناخت را وارد حوزه اقتصاد کردند. یکی از مهم‌ترین نتایج و دستاوردهای اقتصاد رفتاری این است که مردم اغلب قادر به تحلیل موقعیت‌ها و وضعیت‌هایی نیستند که به محاسبه احتمال نیاز دارد. مردم اغلب باتوجه به نمونه‌های اندک به نتایجی دور از واقعیت می‌رسند. در اقتصاد رفتاری، رفتار انسانی در وضعیت‌هایی مشابه وضعیت بازار یا به تقلید از بازار بررسی می‌شود، مثلا بررسی رفتار انسان در انواع مختلف حراجی‌ها یا در حالتی که انحصارات دولتی طبق قانون لغو یا خصوصی‌سازی شود.

اقتصاد رفتاری آن‌چنان که بزرگان این شاخه از علم اقتصاد مدعی هستند قدرت تشریح اقتصاد را به واسطه اصول روانشناسانه که به‌ زعم آنان واقعی‌تر است، بالاتر می‌برد. به دیگر سخن هسته اصلی اقتصاد رفتاری مبتنی بر این رویکرد است که با داشتن دیدی روانشناسانه به انسان، فروضی که اقتصاددان در مورد انسان در نظر می‌گیرد، بسی واقعی‌تر از فروض کلاسیک اقتصادی است که تنها مبتنی بر انسان عقلایی بیشینه‌ساز سود است. با وجود فروض واقعی‌تر تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های اقتصادی بهتر شده و در نتیجه سیاست‌گذاری‌های بهتری نیز می‌توان انجام داد. بحث در اقتصاد رفتاری ابدا این نیست که تمام روش‌ها در جریان رایج اقتصادی که مبتنی بر بیشینه‌سازی، تعادل و کارآیی است، باید رد شود. در واقع اقتصاددانان رفتاری از این روش‌ها استفاده می‌کنند؛ زیرا این روش‌ها یک قالب نظری را شکل می‌دهند که در آن می‌توان تقریبا هر رفتار اقتصادی را تحلیل کرد و در عین حال به پیش‌بینی‌های ابطال‌پذیر که علمی‌ترین نوع پیش‌بینی است، دست زد. پرونده امروز باشگاه اقتصاددانان به معرفی اقتصاد رفتاری و انواع سوگیری‌ها پرداخته است.