شریک استراتژیک ایران در اروپا
دلفین او
کارشناس ارشد روابط بینالملل از دانشگاه هاروارد
بهتازگی کتابی به نام «امیرهای عزیز ما» در فرانسه منتشر شده است که بسیار مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته و جایزههای متعددی را نیز از آن خود کرده است. این کتاب که نوشته «ژرژ مالبرونو» روزنامهنگار معروف روزنامه فیگارو است، به واکاوی نقش کشورهای شیخنشین حاشیه جنوبی خلیج فارس - بهویژه عربستان سعودی و قطر- در حمایت مالی از تروریسم و همچنین روابط برخی سیاستمداران فرانسوی با امیرهای این کشورها میپردازد.
دلفین او
کارشناس ارشد روابط بینالملل از دانشگاه هاروارد
بهتازگی کتابی به نام «امیرهای عزیز ما» در فرانسه منتشر شده است که بسیار مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته و جایزههای متعددی را نیز از آن خود کرده است. این کتاب که نوشته «ژرژ مالبرونو» روزنامهنگار معروف روزنامه فیگارو است، به واکاوی نقش کشورهای شیخنشین حاشیه جنوبی خلیج فارس - بهویژه عربستان سعودی و قطر- در حمایت مالی از تروریسم و همچنین روابط برخی سیاستمداران فرانسوی با امیرهای این کشورها میپردازد. روابطی که آکنده از فساد اقتصادی و سیاسی است. استقبال خوانندگان عادی فرانسوی از یک طرف و توجه نخبگان این کشور از طرف دیگر، نشاندهنده حساسیت جامعه به این موضوع و گرایش منفی بسیاری از آنها به گسترش نفوذ «امیرهای خیلی عزیز» در اقتصاد و سیاست فرانسه است.
در مقایسه با کشورهای یادشده، ایران امروز، در وضعیتی استثنایی از لحاظ بینالمللی قرار دارد. این وضعیت یا میتواند به ضرر تبدیل شود یا اینکه سرشار از منفعت باشد. پس از روی کارآمدن ترامپ در آمریکا، کشورهای اروپایی این ضرورت را بیش از هر روز احساس میکنند که باید در سیاست خارجی استقلال بیشتری نسبت به ایالات متحده داشته باشند. امروز دیگر منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا، الزاما در راستای منافع شرکای اروپایی تعریف نمیشود. درحالی که آمریکای پساترامپ بهدنبال تقویت پیوندهایش با اسرائیل و امیرنشینهای خلیجفارس است، اروپاییها ضرورت تغییر توازن قدرت در منطقه را بیش از پیش احساس میکنند. این ضرورت هم ریشههای ژئوپلیتیک دارد و هم اقتصادی. سفر وزیر امور خارجه فرانسه در آخرین روزهای دولت فرانسوا اولاند را میتوان در همین راستا تحلیل کرد. این استقبال را در سه سطح مختلف میتوان مشاهده کرد.
در سطح نخبگان سیاسی، بسیاری از سیاستمداران فرانسوی به اهمیت نقش ایران در معادلههای منطقهای پی بردهاند و بیش از هر زمان دیگری آن را ابراز میکنند. تقریبا همه نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آینده فرانسه (که در اردیبهشتماه سال ۹۶ - می۲۰۱۷- برگزار میشود) این اهمیت را ابراز کردهاند. تقریبا همه این نامزدها بازگشت به سنت گلیستی - داشتن موضعی مستقل نسبت به آمریکا و روسیه - را در دستورکار سیاست خارجی خود قرار دادهاند و این تحولی اساسی در دیپلماسی فرانسوی بهحساب میآید. از نگاه سیاستمداران و دیپلماتهای فرانسوی، توافق هستهای یکی از بزرگترین موفقیتهای دیپلماسی این کشور است. اگر کنفرانس پاریس در زمینه محیط زیست را بزرگترین دستاورد بینالمللی فرانسویها در سالهای اخیر بدانیم، توافق هستهای با ایران بلافاصله در جایگاه دوم درنظر گرفته شود. شکست دیپلماسی این کشور در بحران سوریه باعث شده تا اهمیت توافق هستهای دوچندان شود. حفظ این دو توافق بزرگ (با توجه به خرابکاریهای ترامپ) امروز دو اولویت اصلی دیپلماسی فرانسه به حساب میآید.
در سطح فعالان اقتصادی توجه از این هم بالاتر است. بخش خصوصی فرانسه پیشتر و بیشتر از سیاستمداران به ایران توجه نشان داده و میدهد. سندیکای کارفرمایان فرانسه MEDEF که بخش عمدهای از اقتصاد این کشور را هدایت میکند تاکنون چند هیات بلندپایه و پرتعداد به ایران روانه کرده است. این سندیکا در سفر آقای روحانی رئیسجمهوری اسلامی ایران ابتکار عمل را بهدست گرفت و یک روز کامل میزبانی ریاست جمهوری و هیات همراه ایشان را برعهده داشت. آنها همچنین به تازگی دفتری دائمی در تهران راهاندازی کردهاند که این در نوع خود بینظیر است. لابی گسترده فعالان بخش خصوصی فرانسه تاثیر زیادی روی چرخش موضع سیاستمداران این کشور گذاشته است. آنها سهم عمدهای در قانع کردن سیاستمداران برای پذیرفتن ایران بهعنوان یک شریک اقتصادی جدی داشتهاند. آنها به خوبی میدانند که اگر دیر بجنبند رقیبان اروپایی و آسیایی جای آنها را پر خواهند کرد.
این روند گرایش روزافزون به ایران در فرانسه تنها به جنبههای سیاسی و اقتصادی محدود نمیشود، رسانههای فرانسوی توجهی بیسابقه به ایران نشان میدهند. اگر 6-5 سال پیش ماهانه تعداد انگشتشماری مطلب در رسانههای اصلی درباره ایران منتشر میشد، درحال حاضر روزی نیست که مطلب یا گزارشی درباره این کشور عرضه نشود. این واقعیت خود نشاندهنده گرایش مخاطبان فرانسوی به ظهور دوباره است. هر روز بر تعداد کسانی که در کلاسهای آموزش زبان فارسی ثبتنام میکنند افزوده میشود. دستاندرکاران سینمای فرانسه میدانند که کمتر فیلم ایرانی است که با استقبال مخاطبان فرانسوی روبهرو نشود. هر روز در گوشه و کنار این کشور کنسرتهای موسیقی ایرانی برگزار میشود. تعداد کتابهای منتشر شده درباره ایران با جهش خیرهکنندهای روبهرو شده است.
تعداد قابل توجهی از رماننویسان ایرانی-فرانسوی که درباره ریشههای ایرانی خود مینویسند به ستارههای ادبیات امروز فرانسه تبدیل شدهاند. حتی تئاترهای ایرانی به صحنههای پاریس و دیگر شهرها راه پیدا کردهاند. هرچند هنوز کارهای بسیاری میتوان در این زمینهها انجام داد، اما نمیتوان جهش خیرهکننده توجه فرانسویان به ایران امروز را نادیده گرفت. طبق آمار رسمی تعداد گردشگران فرانسوی به ایران ۱۰۴ درصد افزایش داشته است که در نوع خود رکورد بهحساب میآید. بهعلاوه باید به حضور جدی نسل جدید فرانسویهای ایرانیالاصل در جامعه فرانسه نیز اشاره کرد. آنها انجمنها و سازمانهای پرتعداد و متنوعی برای حمایت و معرفی ایران راهاندازی کردهاند که از جمله باید به شورای ایرانیان-فرانسویان اشاره کرد.
همه موارد بالا ایران را در موقعیتی استثنایی در فرانسه قرار میدهد.اما این برعهده ایران است که از این فرصت بهره ببرند. این وضعیت کم و بیش در دیگر کشورهای اروپا هم قابل مشاهده است و در این میان ایران - و با توجه به واقعیتها - باید در راستای رسیدن به منافع ملی خودش جهت هوشمندانهای را پیش بگیرد. بهنظر منطقی میرسد که ایران باید یک شریک مطمئن سیاسی-اقتصادی در اروپا برای خود پیدا کند. به رغم همکاریهای اقتصادی پراکنده ایران با برخی کشورهای اروپایی، ایران هنوز حامی جدیای در اروپا ندارد. در حال حاضر چهار نامزد اصلی را میتوان برای این موقعیت برشمرد. پاریس، لندن، برلین و رم. بهنظر میرسد پاریس در وضعیت کنونی آمادگی بهمراتب بیشتری برای پذیرفتن این نقش دارد. اگر واقعیتها را کنار هم بچینیم، میبینیم که به دلایل سیاسی و تاریخی، آلمان و انگلستان از ظرفیت کمتری برای ایفای این نقش برخوردارند. در سفر آقای روحانی به اروپا، حضور ایشان در آلمان از برنامه حذف شد. گفته میشود مهمترین دلیل این امر بهرسمیت نشناختن رژیم اشغالگر قدس از سوی ایران است و آلمانیها از پذیرش هیات ایرانی سر باز زدند. آلمانیها بهدلیل مسائلی که به جنگ جهانی دوم مرتبط است، حساسیت خاصی نسبت به این قضیه دارند و به رغم ارتباطهای گسترده اقتصادی با ایران، چشمانداز مناسبی برای توسعه روابط سیاسی بین دو کشور دیده نمیشود.
انگلستان هم به دلیل مسالههای تاریخیاش در رابطه با ایران، وضعیت شکنندهای در این زمینه دارد. مسوولان هر دو کشور هنوز نگران هجوم و اشغال دوباره سفارت بریتانیا در تهران هستند. بهعلاوه، خروج انگلستان از اتحادیه اروپا تاثیرگذاری این کشور در معادلات قارهَ سبز را بهشدت کاهش داده است. تنها رقیبی که در برابر فرانسویها میماند ایتالیا است. هرچند که آنها عطش زیادی برای همکاریهای اقتصادی با ایران دارند، اما خودشان هم میدانند که وزن زیادی در دیپلماسی اروپا ندارند و هرگز نقش جدیای در این زمینه بر عهده نگرفتهاند. فرانسه اما بهعنوان تنها کشور عضو اتحادیه اروپا - پس از خروج بریتانیا - از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد برخوردار است، جایگاه ممتاز خود در دیپلماسی اروپا را قویتر از گذشته میبیند. همه اینها را اگر در کنار وضعیت جدید سیاست داخلی این کشور وعلاقه جدی و روزافزون فعالان اقتصادی فرانسه به گسترش رابطه با ایران بگذاریم، درمییابیم که امروز میتواند آغاز فصلی بیسابقه در تاریخ روابط سیاسی-اقتصادی فرانسه و جمهوری اسلامی ایران باشد.
ارسال نظر