نظام معیوب باشگاهداری
دکتر حسین قریب
مدیرعامل اسبق باشگاه استقلال
در حال حاضر در فوتبال ایران شاهد تقابل دو چهره یا دو فضای انگیزشی هستیم که این تقابل یا شکاف آشکار مانعی برای شکلگیری و ایجاد چارچوب اقتصادی منظم و ساختار یافته شده است. وجه اول افکار عمومی و طرفداران خارقالعادهای هستند که با عشق و علاقه بسیار تحت هر شرایطی از تیمها و مسابقات آنها حمایت میکنند و زمینه و ظرفیت بسیاری از اقدامات اقتصادی و درآمدزاییها را فراهم آوردهاند. وجه دوم بحث ساز و کارها و چارچوبهایی است که برای بهرهگیری از این ظرفیت و توان بالقوه باید ایجاد شود و متاسفانه تا به حال شکل نگرفته و ایجاد نشده است.
دکتر حسین قریب
مدیرعامل اسبق باشگاه استقلال
در حال حاضر در فوتبال ایران شاهد تقابل دو چهره یا دو فضای انگیزشی هستیم که این تقابل یا شکاف آشکار مانعی برای شکلگیری و ایجاد چارچوب اقتصادی منظم و ساختار یافته شده است. وجه اول افکار عمومی و طرفداران خارقالعادهای هستند که با عشق و علاقه بسیار تحت هر شرایطی از تیمها و مسابقات آنها حمایت میکنند و زمینه و ظرفیت بسیاری از اقدامات اقتصادی و درآمدزاییها را فراهم آوردهاند. وجه دوم بحث ساز و کارها و چارچوبهایی است که برای بهرهگیری از این ظرفیت و توان بالقوه باید ایجاد شود و متاسفانه تا به حال شکل نگرفته و ایجاد نشده است. این عدم توازن و تقابل دو جبهه انگیزشی باعث شده اقتصاد فوتبال در ایران هرگز ساختار منسجم و صحیح خود را پیدا نکند و دچار مشکلات بزرگی که همگان از آن اطلاع داریم، شود. بد نیست منابع درآمدی فوتبال در دنیا را مورد بررسی قرار داده و آن را با ایران و تیمهای ایرانی مقایسه کنیم. بهطور کلی در دنیا میتوان 4 زمینه یا منبع درآمدی را برای تیمهای باشگاهی و حتی ملی متصور بود:
1. حق پخش تلویزیونی
2. مالکیت معنوی
3. درآمدهای اختصاصی از برگزاری مسابقات و بازیها
4. حوزههای متفرقه درآمدزایی مثل استفاده از برند باشگاه
سه مورد اول دقیقا به اقتصاد فوتبال برمیگردد و به معنای درآمدزایی از طریق مکانیزم اقتصادی فوتبال بوده و پویایی اقتصاد ورزش را نشان میدهد. اگرچه بخش چهارم هم از اهمیت ویژهای برخوردار است اما مکانیزم ایجاد درآمد آن بیشتر بحث بازاری است و درآمدزایی مستقیم از فوتبال نیست. در واقع مورد چهارم بیشتر زمینه تجاری و بازاری داشته و خیلی به اقتصاد فوتبال مرتبط نیست. از همین رو به بررسی عمیقتر سه مورد اول برشمرده شده در جهان و در ایران میپردازیم.
۱. حق پخش تلویزیونی
تقریبا در تمام کشورهای صاحب فوتبال دنیا حق پخش تلویزیونی تامینکننده 65 تا 70 درصد درآمدهای باشگاههای فوتبال است. در واقع هر باشگاه میداند که حداقل دو سوم هزینههای هر فصل خود را از درآمد حاصل از حق پخش تلویزیونی تامین خواهد کرد. مسابقه بین تیمهای رئال مادرید و بارسلونا که هر ساله پربینندهترین رقابت فوتبالی دنیاست و دیدن آن مورد تقاضای بسیاری از مردم است، هرگز بهصورت رایگان و از طریق تلویزیونهای دولتی پخش نمیشود و دیدن این مسابقه تنها با خرید امتیاز آن از بنگاههای تخصصی فروش حق پخش امکانپذیر است. این امر باعث میشود آن باشگاه برای کشور ارزآوری هم داشته باشد. اما این وضعیت برای یک باشگاه ایرانی چگونه است؟ تلویزیون در ایران انحصارا دولتی است و بودجه دولتی دارد و توان پرداخت حق پخش به باشگاهها را ندارد و از طرفی فدراسیون سال هاست که تلاش میکند حق فوتبال و باشگاههای فوتبالی را بگیرد و مدت هاست این درگیری ادامه دارد، چون هر دو آنها درباره مشکلی صحبت میکنند که تحت اختیار آنها نبوده و باید ضلع سومی که در این حوزه تصمیم میگیرد، وارد شود.
۲. مالکیت معنوی
بحث مالکیت معنوی در فوتبال همچون سایر بخشهای اقتصاد کشور به دلیل اینکه قوانین مالکیت به خوبی تعریف نشده و با اشکالات زیادی همراه است، عملا نتیجه چندانی در پی ندارد. منبع دوم بزرگ درآمدی باشگاههای دنیا، فروش پیراهن و لوازم ورزشی مرتبط به باشگاه است. این درآمد شاید واضحترین و به حقترین درآمدی است که انتظار داریم هر باشگاهی بتواند از این طریق منفعت مالی کسب کند اما متاسفانه به دلیل نبود قوانین مناسب میبینیم که پیراهن یا سایر لوازم ورزشی باشگاهها به راحتی در برخی مغازهها و فروشگاههای شهر عرضه میشود.
۳. در آمدهای حاصل از استادیومهای اختصاصی و مسابقات ورزشی مثل بلیتفروشی و تبلیغات
در این حوزه نیز میبینیم که نه تنها با استانداردهای جهانی بلکه با استانداردهای آسیا هم فاصله داریم. باشگاههای ما هنوز هم از استادیومهای اختصاصی برخوردار نیستند و در زمینهای اجارهای تمرین میکنند. از طرف دیگر باشگاههای پرطرفدار ما مثل استقلال و پرسپولیس تحت مالکیت کامل وزارت ورزش هستند و در نتیجه هر درآمدی که مربوط به این باشگاهها در اختیار وزارت ورزش قرار گرفته و آنها نسبت به آن تصمیمگیری میکنند. در یک جمعبندی سه منبع برای درآمدزایی در فوتبال وجود دارد که ما در هر سه مورد آن با چالشها و مشکلات بسیاری روبهرو هستیم و تا زمانی که نسبت به ایجاد درآمد پایدار برای باشگاهها چاره نیندیشیم نمیتوان به آینده فوتبال کشور چندان امیدوار باشیم.
از طرف دیگر بحث خصوصیسازی در فوتبال ما سالهاست که مطرح میشود و نقد کارشناسان را در پی داشته است. با نگاهی به وضعیت باشگاههایی مثل ملوان، استقلال اهواز و اخیرا سیاه جامگان که در سالهای اخیر خصوصی شدهاند میبینیم که خصوصیسازی هیچ پیامد و دستاورد مثبتی برای آن باشگاه به دنبال نداشته است و تنها منجر به سقوط این تیمها و بدهیهای بزرگ برای فوتبال کشور شده است. بروز چنین شرایطی طبیعی هم هست. همان طور که پیشتر بیان شد هیچ یک از مکانیزمهای درآمدی و اقتصادی برای باشگاههای ما وجود ندارد و در نتیجه نباید انتظار داشت یک مدیر از بخش خصوصی در این وضعیت باشگاهی را به موفقیت برساند.
اما ممکن است این سوال بهوجود آید که با وجود این شرایط به چه دلیلی برخی افراد به دنبال تیمداری و تامین هزینههای آن هستند؟ پاسخ این است که این عده اهداف غیرورزشی را دنبال میکنند و سعی دارند از رانت یا برند باشگاه برای فعالیت اقتصادی یا مالی خود استفاده کنند. تیمهایی که با چنین رویکردی مدیریت میشوند دو سرنوشت خواهند داشت، یا در نیمههای راه متوقف شده و ورشکسته میشوند و به ردههای پایینتر سقوط میکنند -اتفاقی که برای استیل آذین و استقلال اهواز افتاد- یا پس از اینکه مدیران استفاده مورد نظر خود را از تیم و برند آن کردند، باشگاه را رها کرده و به دنبال واگذاری آن هستند. به نظر میرسد تنها راهکار نجات بخش استانداردسازی قوانین و مقررات لیگ و تیمها است بهطوری که بتوانیم حداقل استانداردهای AFC را در باشگاههای خود اجرا کنیم، ترازنامههای باشگاهها سالم و شفاف باشد، درآمدهای بحق باشگاهها را به آنها بدهیم و زمینههای خصوصی شدن باشگاهها را فراهم آوریم.
ارسال نظر