بهرهگیری از فرصتهای پیروزی دیپلماسی
امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری دانشگاه تهران
علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد پهلوی دوم در خاطراتش مینویسد که با حاکم شارجه، از شیخنشینهای امارات متحده عربی، چند ملاقات داشته است. او شیخ را فردی خوشفکر توصیف میکند که آرزوهای زیادی در سر میپروراند؛ ولی از نبود منابع مالی کافی شکایت داشت. وزیر ایرانی به وی پیشنهاد داده بود که با توجه به امکان وجود نفت در آن منطقه آیا تمایل دارد که ایران به او کمک کند. شیخ گفته بود از خدا میخواهد که ایران کمکش کند و قول حمایت همهجانبه و واگذاری امتیاز نفت را داده بود که با بداقبالی ایرانیها کار به سرانجام نرسید.
امیرحسین خالقی
دکترای سیاستگذاری دانشگاه تهران
علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد پهلوی دوم در خاطراتش مینویسد که با حاکم شارجه، از شیخنشینهای امارات متحده عربی، چند ملاقات داشته است. او شیخ را فردی خوشفکر توصیف میکند که آرزوهای زیادی در سر میپروراند؛ ولی از نبود منابع مالی کافی شکایت داشت. وزیر ایرانی به وی پیشنهاد داده بود که با توجه به امکان وجود نفت در آن منطقه آیا تمایل دارد که ایران به او کمک کند. شیخ گفته بود از خدا میخواهد که ایران کمکش کند و قول حمایت همهجانبه و واگذاری امتیاز نفت را داده بود که با بداقبالی ایرانیها کار به سرانجام نرسید. از آن زمان تاکنون حدود 60 سال گذشته است، کشوری که زیر نظر انگلستان اداره میشد، در این سالها تغییرات زیادی کرده است. اماراتیها توانستهاند حتی در عرصه سیاسی بسیار فعال عمل کنند و گهگاه مانورهای سیاسی موثری هم بدهند و در معادلات خاورمیانه سهمی داشته باشند. علت را باید در قدرت اقتصادی آن کشور جست؛ آنها با 9 میلیون نفر جمعیت توانستهاند حجم اقتصادی نزدیک به ایران با چند برابر جمعیت داشته باشند. به نظر میرسد باید به این نسبت میان اقتصاد و دیپلماسی بیشتر تامل کرد. اجازه دهید به دو دیدگاه در روابط بینالملل بپردازیم که مقایسه آنها در فهم جهتگیریهای افراد در فضای سیاسی کشورمان نیز راهگشا است.
کسانی میگویند انسانها گرگ یکدیگرند، ولی دولتها در درون مرزهای ملی به آنها اجازه نمیدهند همدیگر را پارهپاره کنند و رفتارشان را نظم میبخشند. اما در روابط بین کشورها کار متفاوت است. در آنجا هیچ قدرت بالادست و نظمدهندهای حاکم نیست و سیاست خارجی عرصه هرج و مرج است، جنگ میان کشورها غیرطبیعی نیست، اصل بر بقاست و تنها چیزی که میتواند صلح را تامین کنند، موازنه قدرت است. همانطور که دو رقیب با قدرت یکسان با یکدیگر درگیر نمیشوند، در روابط بین کشورها نیز اگر بتوان موازنهای برقرار کرد جنگی رخ نمیدهد. هواداران این دیدگاه بر این باورند که در دوران جنگ سرد با استفاده از همین اصل موازنه قدرت بود که آمریکا و شوروی وارد جنگ با یکدیگر نشدند. در چنین دیدگاهی قدرت را باید با قدرت بیشتر خنثی کرد و کار دیپلماتها این است که بقای کشور را تضمین کنند تا بتوان پس از آن مسیر اقتصاد را پی گرفت.
دیده میشود که در اینجا به نوعی سیاست خارجی مقدم بر اقتصاد تلقی میشود و تاکید بر حفظ امنیت استراتژیک کشورهاست. ناگفته پیداست که در اینجا توان نظامی کشورها اهمیتی حیاتی دارد؛ ولی نباید هم از یاد برد که کار دیپلماسی بسیار جدیتر از آن است که به دست ژنرالها سپرده شود. با این حال، گفته میشود پس از جنگ سرد و در روزگار جهانی شدن این دیدگاه اقبال پیشین را ندارد و میتوان دیدگاه دومی را دنبال کرد که توضیح بهتری از اوضاع را فراهم میآورد. فردریک باستیا، اقتصاددان سیاسی فرانسوی، زمانی گفته بود اگر کالاها از مرزها نگذرند، سربازان خواهند گذشت. این گفته به باوری رایج در روابط میان حکومتها اشاره دارد که اگر دو کشور با یکدیگر مناسبات تجاری و بازرگانی نداشته باشند، احتمال تنش و جنگ میان آنها بالا خواهد بود.
از این رو اگر بتوان روابط اقتصادی میان کشورها را بهبود داد، میتوان انتظار داشت جنگهای کمتری هم رخ بدهند. هواداران این دیدگاه، اتحادیه اروپا را مثال میآورند که کشورهایی با اختلافات تاریخی و جنگهای پرشمار توانستهاند از مزیتهای همکاری با یکدیگر بهره بگیرند و با بهبود روابط اقتصادی خود به صلحی پایدار دست یابند. کسانی گفتهاند از دیدگاه اقتصادی هم نظریه مزیت نسبی توجیهی مناسب برای تجارت آزاد میان کشورها فراهم میآورد، تخصصگرایی و تمرکز روی محصولاتی که کشورها میتوانند ارزانتر تولید کنند، تنها با آزادی مبادله میان کشورها ممکن میشود.
افزون بر آنچه آمد، عوامل دیگری نیز هستند که همکاری دولتها را طلب میکنند، بسیاری از مشکلات جهانی مانند تروریسم، بحران آب و محیط زیست وجود دارد که هیچ کشوری به تنهایی نمیتواند از عهده آنها برآید و حل آنها نیازمند مشارکت کشورهاست، یک نمونه اخیر آن بحران پناهندگان خاورمیانهای است که بسیاری از کشورهای اروپایی را به تکاپو انداخته است. وانگهی، کشورها حتی برای توسعه اقتصادی در درون قلمرو ملی خود نیز نیازمند سرمایهگذاریهای خارجی و همکاری با دیگران هستند، منابع مالی داخلی برای تامین بسیاری از طرحهای توسعهای کافی نیست و باید از سرمایهها و توان فنی و مدیریتی جهانی بهره گرفت؛ چنانکه بنا به گفتهها صنعت نفت ایران در طول برنامه ششم توسعه، نیازمند 150 میلیارد دلار سرمایهگذاری است که سهم زیادی از آن باید از طریق سرمایهگذاری خارجی تامین شود.
در این دیدگاه جدید که مبتنی بر به رسمیت شناختن عقلانیت است، اقتصاد یکی از ابزارهای دیپلماسی به شمار میآید و یکی از اهداف دیپلماسی هم تسهیل پیشرفت و بهبود مناسبات اقتصادی است. کشوری از نظر اقتصادی پیشرفته و درگیر مناسبات گسترده با کشورهای جهان از قدرت چانهزنی بالاتری در سیاست خارجی بهرهمند خواهد بود، از این سو نیز میتوان گفت دولتها با روابط تجاری گسترده با دیگر کشورها عاقلتر میشوند و کمتر احتمال دارد دست به ماجراجوییهای سیاسی بزنند و صلح را به خطر بیندازند. یادمان باشد دیپلماسی فقط ژست و خطابه نیست، بلکه به قول کلاوزویتز، سردار پروسی، ادامه جنگ در لباسی دیگر است.
کشور ما در بحران هستهای توانست به یک پیروزی دیپلماتیک دست یابد و به دنیا نشان داد که به دنبال جنگ نیست و رفتاری عاقلانه به نمایش گذاشت، گامبعدی برای تقویت این موضع و حفظ امنیت ما میتواند همان سیاست تعامل سازنده با جهان و تشنجزدایی حداکثری باشد، با بالا بردن مناسبات تجاری و اقتصادی با دیگر کشورها علاوه بر بهرهگیری از منابع و دانش جهانی، گامی اساسی در جهت حفظ امنیت کشور هم برداشته شده است. از توانمندیهای و فرصتهای ایران بسیار گفتهاند، کشوری با جمعیتی در حدود 80 میلیون نفر، نیروی انسانی توانمند و فرصتهای اقتصادی فراوان میتوان مقصد مناسبی برای سرمایههای جهانی به شمار آید. به تازگی شرکت مشاوره مککینزی گزارش داده است که ایران تا کمتر از 20 سال دیگر میتواند به اقتصاد تریلیون دلاری هم تبدیل شود، اما، و امایی بزرگ، تحقق این فرصتها در گرو حفظ این تصویر عقلانی و صلحطلب است. نقل قولی از یکی از اقتصاددانان فرهیخته کشورمان هست که سرمایهگذار، مغز فیل، قلب بره و پای آهو دارد؛ او بحرانها را از یاد نمیبرد و ترسو و گریزپاست، باید با تداوم رفتار عقلانی به او نشان داد که در زمین مناسب پا گذاشته است و این با دنبال کردن یک دیپلماسی هوشمندانه و منسجم و تعامل با جهانیان ممکن است، در چنین شرایطی هرگونه خدشهای به فرض «رفتار عقلانی ایران» به زیان منافع ملی ما خواهد بود.
اجازه دهید در پایان به یک نکته تکمیلی هم اشاره کنم که بدون آن بحث کامل نخواهد شد و در نشان دادن تصویر مناسب از کشور بسیار اهمیت دارد. کسانی همسو با دیدگاه دومی که در بالا آمد گفتهاند بیماری جنگ را با دو دارو میتوان درمان کرد؛ دموکراسی در داخل و تجارت آزاد با خارج. استدلال شان هم این است که کشورهای آزاد و دارای ارتباط تجاری گسترده با دیگران کمتر روبه خشونت و جنگ میآورند و برای دیگر کشورها قابل اعتمادتر به نظر میرسند. در مورد تجارت آزاد و دیپلماسی گفتیم، ولی در زمینه دموکراسی، گزارش اکونومیست در مورد شاخص دموکراسی در 2015 (رتبه ایران در جهان 156 ارزیابی شده است) نشان میدهد که هرچند نسبت به سال 2014 پیشرفتی مشاهده میشود، باید بهبودهایی را در این زمینه دنبال کرد و تصویر کشور را این حوزه هم بهبود بخشید.
ارسال نظر