سقوط زنجیره‌ای پوپولیست‌ها

رویترز

مجلس سنای برزیل با رای خود، روسف را از ریاست جمهوری خلع کرد تا برزیل پس از آرژانتین دومین کشوری باشد که در آن پوپولیسم چپ به زیر کشیده می‌شود. به‌نظر می‌رسد با فراگیر شدن بحران اقتصادی، موج پوپولیسم هم از تب و تاب افتاده است. بحران اقتصادی درآمریکای لاتین همچنان قربانی می‌گیرد و به زوال نخبگان پوپولیست دامن زده است. پوپولیسم چپ که مولود وضعیت به نسبت باثبات اقتصادی براساس نسخه‌های لیبرال توسعه بود، هم اینک در گرداب ناکارآمدی در برابر بحران‌های اقتصادی گرفتار شده است و نمایندگان سیاسی خود را در هرم قدرت یکی پس از دیگری از دست می‌دهد.

چپگرایی در آمریکای لاتین در دهه‌های قبل به‌ویژه در دوران جنگ سرد تحت عنوان مبارزه با امپریالیسم و نظام جهانی سرمایه‌داری جریان داشت. در همین دوران شاهد به قدرت رسیدن فیدل کاسترو در کوبا (۲۰۰۸- ۱۹۵۹)، پیروزی سالوادور آلنده به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور منتخب چپ در آمریکای لاتین در ۱۹۷۰ در شیلی (که در ۱۹۷۳ در نتیجه کودتای پینوشه به قتل رسید)؛حکومت ساندنیست‌های نیکاراگوئه در سال ۱۹۷۹؛ جنگ داخلی السالوادور و جنگ داخلی گواتمالا در دوره ۱۹۹۶-۱۹۶۰ بوده‌ایم که همه به نوعی گرایشات چپگرایانه و سوسیالیستی داشتند. بعد از بازگشت کشورهای منطقه به دموکراسی و پایان دوره نظامیان که از دهه ۸۰ میلادی شروع شده بود و سپس پایان جنگ سرد، طی سال‌های دهه ۲۰۰۰ شاهد روی کار آمدن دولت‌های چپ از طریق انتخابات بودیم. در این دوره جدید، هوگو چاوز در سال ۱۹۹۹ روی کار آمد و با توجه به منابع مالی گسترده در اختیار آن کشور، چتر حمایت از دولت‌ها و گروه‌های چپگرا در کل منطقه را برافراشت. این روند با روی کار آمدن لولا داسیلوا در سال۲۰۰۴ و روسف در سال ۲۰۱۱ در برزیل، واسکز در اروگوئه از سال ۲۰۰۵، لوگو مندز در پاراگوئه از سال ۲۰۰۸ و سایر رهبران چپ گرا در منطقه آمریکای لاتین ادامه داشت. چپ‌ها با یک شگفتی که انبوه تقاضای جهانی برای کالاها و مواد اولیه بود، با رونق چشمگیری در اقتصاد خود روبه‌رو شدند. رونقی که نقش قابل توجهی در تحقق سیاست‌های حمایت اجتماعی، کمک به فقرا و مبارزه با نابرابری، برای آنها داشت و محبوبیت زیادی را برای حکام و رهبران این کشورها به ارمغان آورد. اما این پایان کار نبود، بحران خیلی آرام وارد مرزهای آمریکای لاتین شد. اولین نقطه ونزوئلا بود، زمانی که چاوز رفت و مادورو جایگزین او شد. اوضاع آن‌چنان برهم خورد که هم‌حزبی‌های مادورو در انتخابات پارلمانی اکثریت کرسی‌ها را به رقیب محافظه‌کار واگذار کردند. این شکست بزرگ برای پوپولیست‌هایی رقم خورد که از تامین کالاهای اساسی و مهار تورم در این کشور عاجزند. نرخ تورم ونزوئلا در سال ۲۰۱۵ حدود ۳/ ۹۸ درصد اعلام شده و پیش‌بینی این است که نرخ تورم در سال ۲۰۱۶ به ۱۵۲ درصد هم برسد. موج بیکاری نیز از ۸/ ۶ درصد به ۷/ ۷ درصد افزایش یافته است. کاهش ارزش پول، افزایش قیمت کالاها، قطعی آب و برق، کمبود مواد غذایی و قحطی بخشی از اتفاقات روزمره زندگی مردم در این کشور است. حالا مادورو با نیروهای ارتش، قصد کنترل اقتصاد کشور را دارد.

قربانی بعدی آرژانتین بود. وضع در این کشور به حدی وخیم شد که کشور امکان اخذ اعتبار بین‌المللی و پرداخت بدهی‌های خود را نداشت. وضع به حدی بد بود که پیش‌بینی می‌شد آرژانتین از نظر شاخص فلاکت از رتبه پنجم به رتبه دوم بدترین کشورها برسد. اما نتایج انتخابات آرژانتین در دسامبر سال گذشته و موفقیت موریسیو ماکری نامزد اپوزیسیون در برابر نامزد حزب حاکم و پایان چند دهه حاکمیت پرونیست‌ها، اگرچه برای کسانی که اخبار و تحولات منطقه و عملکرد دولت آن کشور را رصد می‌کردند، کم و بیش دور از انتظار نبود، ولی با انعکاس گسترده جهانی نیز مواجه شد و سوالاتی را در مورد آینده دیگر دولت‌های چپ منطقه مطرح کرد. مقصد بعدی بحران برزیل بود. با شروع به کار دولت روسف از سال ۲۰۱۱، برزیل با یک رسوایی فساد در سطوح عالی مواجه شده بود. در آن سال چند سیاستمدار ارشد از دفتر روسف و حامیان او از جمله لولا داسیلوا به دلیل دست داشتن در ایجاد یک سیستم گسترده خرید و فروش غیر قانونی رای به‌طور رسمی محاکمه شدند. روسف در طول ۱۲ ماه نخست ریاست جمهوری خود با مساله مبارزه با فساد قاطعانه برخورد کرده و شش تن از وزرای خود را به اتهام فساد برکنار کرد. بنابراین آغاز ریاست جمهوری روسف با تقدس‌زدایی از حزب او (کارگران) نزد افکار عمومی همراه شد. زمانی که روسف دور نخست ریاست جمهوری خود را به پایان رساند، رسوایی دیگری افشا شد، رسوایی که به مراتب بزرگ‌تر و ویران‌کننده‌تر از رسوایی ۲۰۰۶ بود. در مرکز این رسوایی شرکت نفتی پتروبراس قرار داشت، شرکتی که روسف از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ رئیس هیات مدیره آن بود. شرکت پتروبراس پیش‌تر نقش کلیدی در خیزش اقتصاد برزیل داشت، اما این شرکت و شرکت‌های ساختمانی سرمایه‌گذاری‌های خود را به شدت کاهش دادند. یک شرکت مشاوره مالی برزیلی تخمین زده که تاثیر این اقدام پتروبراس و شرکت‌های ساختمانی بر اقتصاد ملی برزیل عددی حدود ۴۰ میلیارد دلار بوده است. اما علاوه بر فسادهای بزرگ، اقتصاد برزیل که بزرگ‌ترین اقتصاد آمریکای لاتین محسوب می‌شود، اکنون حدود ۴ درصد کوچک‌تر از قبل شده است که بیشترین میزان در ربع قرن اخیر است. واحد پول برزیل هم نیمی از ارزش خود را از دست داده است.

سه دولت اصلی و بزرگ منطقه که طی یک و نیم دهه گذشته پیشرو ایده‌های چپگرایانه بوده‌اند، به پایان خود رسیده‌اند. تقریبا هیچ یک از دولت‌های ترقی‌خواه آمریکای لاتین نتوانسته‌اند شالوده تولیدی کشور را تغییر دهند. آنها با اتکا به صادرات مواد اولیه دستخوش گردبادهای بین‌المللی هستند و موفقیت بیشتری هم در زمینه مالیات به دست نیاورده‌اند. هنگامی که رانت فرومی‌ریزد، وقتی اقتصاد دچار رکود می‌شود وجوه در دسترس برای توزیع مجدد، مثل برفی درآفتاب، آب می‌شوند.