گفت وگو با استاد محمدکریم فضلی، کارآفرین نمونه کشور
نهنگ آن است که با دریا ستیزد
دنیای اقتصاد- استاد حاج محمدکریم فضلی، کارآفرین و کارفرمای نمونه کشور که از ایشان به عنوان پدر معنوی خانواده بزرگ گلرنگ یاد میشود، از جمله کارآفرینان بزرگ ملی و مردمی محسوب میشوند که با دیدگاههایی منحصر به فرد و آموزنده، دریایی مواج از درسها و آموزههای کار و کارآفرینی در سینه دارند و اگر از «یک سینه سخن» ایشان تنها بتوانیم جویباری را به سمت جوانان مستعد ایرانی روانه کنیم، گامی بزرگ در راه توسعه و تعالی جامعه خود برداشتهایم. خوشبختانه تجلیل از مقام کارآفرینان بزرگ و توضیح و تحلیل دیدگاهها و تجربیات ایشان، آرامآرام در سطح جامعه قوت میگیرد و نمایان میشود. در گفتوگویی که میخوانید، کوشیدهایم تا سیر زندگی استاد را هر چند به اجمال، فرانمایی کنیم تا تجربههای کمنظیر ایشان از این طریق نیز حفظ و منتقل شود. جناب فضلی! اجازه بدهید ابتدا تشکر و قدردانی کنم از اینکه وقت گرانبهایتان را در اختیار ما قرار دادید. برای همه خوانندگان و مخاطبان ما جذاب و آموزنده خواهد بود که سیر زندگی جنابعالی را بدانند و با دغدغهها و اندیشههای اولیه شما که بعدها نتایج بزرگی برای این مرز و بوم به بار آورد، آشنا شوند.
من در هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۱۱ هجری شمسی در تویسرکان متولد شدم و نخستین فعالیت اقتصادی و کاری خود را پس از انجام تحصیلات و قبل از ازدواج، نزد پدرم که عطار و عمدهفروش بود، آغاز کردم. مرحوم پدرم از بازرگانان خوشنام و اهل فضل منطقه بود و در آن دوره نظرات و اندیشههایی فراتر از روزگار خود داشت. در آنجا من با علاقه خاصی کار پدرم را ادامه میدادم و ایشان نیز از نحوه کارم بسیار راضی بودند. سپس در سن حدود ۲۰ سالگی ازدواج کردم و با پذیرفتن مسوولیت تشکیل خانواده، محیط(شهرستان) را برای پیشرفت و خلاقیت کوچک دیدم و در نتیجه برای جستوجوی شرایط مطلوبتر و شناخت بیشتر وضعیت شهرهای مختلف همجوار، به دیگر شهرستانهای استان و منطقه سفر کردم و در شرایط کاری مختلف تجربههای موثری کسب کردم اما باز هم محیط را برای پیشرفت و حرکت مناسب ندیدم. یادم میآید که یک روز برای دوختن کت و شلوار پیش خیاطی رفتم که فرد صاحبنظر و خوشفکری بود. مساله را با ایشان در میان نهادم و گفتم که محیط را برای عملی کردن برنامهها و اندیشههایم مناسب نمیبینم، شما در این باره چه نظری دارید؟ ایشان در جواب من یک بیت شعر خواند که همیشه در ذهن من باقی ماند:
ز آب خرد ماهی خرد خیزد / نهنگ آن است که با دریا ستیزد.
این بیت شعر تاثیر عمیقی در ذهن من به جا گذاشت و برایم انگیزه مضاعفی ایجاد کرد. بنابراین راهی تهران شدم تا در محیط بزرگ پایتخت، تجربههای بیشتری به دست بیاورم.
محیط تهران را در آن زمان چگونه ارزیابی میکنید و آیا متناسب با علایق و انتظارات شما بود؟
وقتی وارد تهران شدم، مشکلات بسیاری وجود داشت و امکان کار و فعالیت خیلی کم و محدود بود. اما من با همه مشکلات و موانع مبارزه کردم و این دوره حدود ۲ تا ۳ سال ادامه داشت، ولی هرگز مایوس نشدم و همیشه با امید زندگی میکردم و امیدوار بودم که کارهای بزرگی انجام بدهم. خاطرهای که از این دوران به ذهنم میآید درباره انسان شریفی است که ما مدتی مستاجر او بودیم. من آنقدر درگیر فعالیت و کوشش برای انجام ایدههایم و زمینهسازی برای آنها بودم که گاهی نمیتوانستم کرایهخانه را سر وقت بدهم اما صاحبخانه که فوقالعاده انسان پاک و درستکاری بود، مدارا میکرد. یک روز صاحبخانه به من گفت که کاری برای شما پیدا کردهام. شما میتوانید در بازار به حسابداری بپردازید و ۲۵۰تومان هم حقوقتان خواهد بود. صاحبخانه از روی خیرخواهی و نیز به خاطر عدم اطلاع از برنامههای من، این پیشنهاد را مطرح کردهبود. در جواب ایشان گفتم که من به دنبال کارهای بزرگ هستم و میخواهم تلاش کنم که ان شاءا... هزاران نفر مشغول کار شوند و حقوق و درآمدشان هم حداقل ۱۰۰۰ تومان باشد، چون کسی با ۲۵۰ تومان و چنین مبلغهایی نمیتواند زندگی خود و خانوادهاش را اداره کند. صاحبخانه چون آدم بسیار با حسن نیت و مهربانی بود، چیزی نگفت و رفت اما حس کردم کمی ناراحت شدهاست. وقتی شب به منزل برمیگردد، به همسرش میگوید که من فکر میکنم این جوان از فرط مشکلات و خستگی، مشکل ذهنی پیدا کرده چون با من از کارهای بزرگ صحبت میکرد! خانم صاحبخانه نیز که با همسر من صمیمی بود و از دیدگاهها و وضعیت ما تا حدودی اطلاع داشت، به همسرش گفتهبود که ایشان به دنبال پیشرفت و تعالی است و همیشه دنبال انجام کارهای بزرگ بوده و در این راه هم هیچگونه ناراحتی و یاسی به خود راه نمیدهد، مطمئن باشید که مشکل فکری ندارند!
این خاطره میتواند درسی باشد برای جوانان خوشفکر و بلندنظری که گاه ممکن است از سوی دیگران ایدهها و آرزوهایشان مورد نفی و ناباوری قرار بگیرد. جوانان برومند ایرانی باید بدانند که اگر بخواهند و به خدا توکل کنند، هر کاری از آنها ساختهاست و قدرت رقابت با بزرگترین شخصیتها و صنعتگران بینالملی را دارند.
لطفا درباره برنامهها و طرحهایتان در آن دوره خاص، بیشتر توضیح دهید.
من چون علاقهمند به کار تولید و صنعت بودم و میدیدم که کشورهای پیشرفته با تکیه بر تولید و صنعت پویا و فعال به توسعه و عظمت رسیدهاند و ما بهرغم همه تواناییها و ظرفیتهای کمنظیرمان، به مصرفکننده محصولات بعضا دست چندم آنها تبدیل شدهایم، به فکر افتادم که تمامی سعی و تلاشم را صرف کنم تا در کشور خودم بتوانم یک کار تولیدی و صنعتی بزرگ را پایهریزی نمایم و از این راه سهم خود را به میهن و هممیهنانم ادا کنم. همیشه نگران و ناراحت بودم که چرا ما باید همه چیز را وارد کنیم و خود نظارهگر کار و پیشرفت دیگران باشیم؟ ناراحت کنندهتر اینکه میدیدم هموطنانم به مصرف کالاهای خارجی افتخار هم میکردند و دنبال اینگونه کالاها بودند. بنابراین با افرادی شروع به همکاری کردم که بتوانم از آنها کارهای تولیدی بیاموزم، چون میدیدم که از این طریق کارآفرینی به خوبی امکانپذیر است. پدرم در دورهای به کار صابونسازی اشتغال داشت و من نیز از همین منظر تا حدودی با این کار و محصولات شوینده آشنا شدهبودم، بنابراین برای ایجاد تولید بیشتر، به همین زمینه یعنی صنعت شوینده گرایش پیدا کردم. چرا که به خاطر داشتن اطلاعات و تجربه در این زمینه، فکر کردم که بهتر است ازاین کار شروع کنم و از آموختههای قبلی خود نیز بهره بگیرم. لذا پس از جستوجوهای بسیار با افراد و شرکتهایی مرتبط شدم که دراین حوزه فعالیت میکردند. سپس خودم کارگاه کوچکی دایر کردم و در مرحله اول به ساخت مایع ظرفشویی پرداختم که این امر به شکل گستردهتر و منسجمتر در اوائل دهه ۴۰ صورت پذیرفت. چون به توسعه فعالیتها و تولیدات علاقهمند بودم، سال بعد محصول سفیدکننده را هم اضافه کردم و همینطور به ترتیب: پودر لباسشویی به نام «گلرنگ سوپر»، جرمگیر، شیشهشوی و همچنین نرمکننده البسه را نیز در سنوات بعد تولید کردم و مرتبا کار را توسعه دادم. به همین منظور با بازاریابی مناسب، محصولات خود را به طور گسترده و کلی به بسیاری از بیمارستانها، هتلها و سازمانها عرضه کردم.
شرکت پاکشو را چگونه راهاندازی کردید؟
در آن دوره با عنوان «موسسه تولیدی و شیمیایی گلرنگ» فعالیت میکردم و این روند ادامه داشت تا اوائل دهه ۵۰ که شرکت پاکشو را تاسیس کرده و همین طور با تلاش بسیار به توسعه فعالیتهای تولیدی ادامه دادم. کار البته در ابتدا خیلی بزرگ نبود اما سال به سال با تلاش و برنامهریزی دقیق، پیشرفت و توسعه بیشتری را نظارهگر بودیم. در امر کارآفرینی نیز به لطف خدا با گذشت زمان موفقتر عمل میکردیم و سال به سال به تعداد کارگران و کارمندان افزوده میشد. در شرکت پاکشو فعالیتها به خوبی پیگیری میشد تا سال ۱۳۶۸ که مهدی پسرم، که در آن موقع دومین سال تحصیل خود در دانشگاه تهران را میگذراند، به شرکت آمد و به کمک ایشان که عشق و علاقه بسیاری به کار نشان میداد، فعالیتهای شرکت به صورت جدیتر دنبال شد. پس از فارغالتحصیلی، وی رسما و به شکل تماموقت مشغول به کار شد و کار را با علاقه و جدیت فراوانی ادامه داد و نتایج بزرگی حاصل آمد. دراین دوره بود که انواع شامپو، مایع دستشویی، خمیردندان، دستمال کاغذی و ... به عبارتی تقریبا بیشتر محصولات شوینده با برندهای مختلفی چون گلرنگ، اوه، سافتلن و ... در سطح گسترده و بحمدا... با کیفیت مطلوب به بازار کشور عرضه شد.
در این زمینه و به منظور گسترش ایدهها و فضای تولید شرکت از چه کسانی یاری گرفتید؟
از افراد تحصیلکرده، مجرب و نوعدوستی چون مهندس فاضلیان، مهندس جاودانخرد و بسیاری از دانشگاهیان دلسوز و علاقهمند به توسعه کشور بهره گرفتیم و به نوعی توانستیم بین صنعت و دانشگاه پل بزنیم. در همه این سالها نیز تعامل میان صنعت و دانشگاه از مهمترین و اساسیترین برنامهها و دغدغههای ما بودهاست. با جذب نیروهای فعال و دلسوز و با قدرشناسی از فعالیتها و زحمات آنان، به لطف خدا روز به روز بر تعداد افراد شاغل در مجموعه افزوده شد و آرمان بلند کارآفرینی که از آغاز کار سرلوحه فعالیتهای شرکت بود، متحقق شد.
خودتان راز و رمز این روند توسعهگرا و روبه رشد را چگونه تبیین میکنید؟
به شکل خلاصه نخست باید به توکل و اتکال به خداوند متعال اشاره کنم که مهمترین رمز حرکت به سوی تعالی و سازندگی است. توجه به فناوریهای روز و پیشرفتهای علمی نیز در امر مدیریت یک مجموعه صنعتی بسیار حائز اهمیت است.
این امر با انتخاب صحیح مدیران و کارشناسان کارآزموده و دانشمند تکمیل میگردد. ارتباط صمیمانه با کارگران و کارمندان هم از جمله رموز موثر است که تعلق سازمانی و همبستگی گروهی را در پی میآورد. مدیریت مناسب زمان، وقتشناسی و استفاده از فرصتها نیز باید مورد توجه جدی قرار بگیرد. مشاوره گرفتن از افراد متخصص و تعهد به فعالیت گروهی و خردجمعی از دیگر رموز مدیریت موفق صنعتی است. توجه جدی به کیفیت محصولات و خدمات و ارتباط پیوسته با مردم و دریافت نظرات و نیازهای آنان نیز از جمله مواردیست که اهتمام به آن میتواند پیشرفت و ترقی یک گروه یا شرکت صنعتی و تولیدی را محقق نماید. موارد بسیار دیگری نیز قابل ذکر است که به دلیل اطاله کلام بهتر است طرح آن به فرصتی دیگر موکول شود.
یکی از صفاتی که جنابعالی چه در داخل و چه در خارج مجموعه، به آن اشتهار دارید، صمیمیت با کارگران و کارمندان و توجه عمیق به وضعیت و شرایط آنها است تا آنجا که از شما با عنوان پدر معنوی خانواده بزرگ گلرنگ یاد میشود. به طور کلی چه تعریفی از رابطه کارفرما و کارگر دارید.
برای من همیشه این احساس عمیقا وجود داشته که همکاران عزیزم عضوی از خانوادهام محسوب میشوند و بحمدا... این احساس به طور متقابل برای آن عزیزان نیز وجود داشته و دارد. من همیشه تاکید کردهام که چنین مجموعه بزرگی و عموما همه کارهای بزرگ تنها با اراده و نیروی یک فرد شکل نمیگیرد و در پیشرفت و توسعه گروه صنعتی گلرنگ نیز تمامی اعضای این خانواده موثر بودهاند و زحمات فراوانی را متقبل شدهاند. همین دیدگاه و پیش فرض موجب میشود که ارتباط صمیمانهای با همکاران به وجود بیاید و آنان نیز نسبت به کار و فعالیت و در قبال خانواده کاری خود احساس تعهد و مسوولیت نمایند.
خاطرهای در این زمینه به ذهنم میرسد که به سالهای دور برمیگردد در آن زمان خود من به طور منظم به کارخانه سرکشی میکردم. یک روز ظهر دیدم که وقت ناهار کارگران خسته از کار، هر یک لقمهای نان یا بازمانده غذای مختصر شب گذشته خود را به همراه آورده و صرف میکنند. از دیدن این صحنه بسیار ناراحت شدم و تصمیم گرفتم بهرغم افزایش هزینهها، آشپزخانهای در کارخانه راهاندازی کنم.
برخی از مدیران در آن وقت با این کار موافق نبودند و یا اصرار داشتند که دست کم مبلغی از هزینه تغذیه از خود کارگران دریافت شود که من نپذیرفتم.
مساله ارزش غذایی را نیز سعی کردم در نوع غذاها و طبخ آنها در نظر بیاوریم و مثلا حتما باید ماست همراه غذا ارائه میشد چون با توجه به محیط یک کارخانه تولیدی شیمیایی، برای رفع برخی از عوارض احتمالی موثر است. این خاطره را نمونهوار بیان کردم و همین جا میخواهم بر این امر تاکید کنم که چنین هزینههایی در واقع هزینه نیست، بلکه با تاثیرات مثبت خود در محیط کار و با بهبود وضعیت پرسنل موجب پیشرفت هر چه بیشتر میگردد.
گذشته از این، ما نه تنها در بر ابر همکاران خود که در برابر همه انسانها مسوول هستیم.
ارسال نظر