نظرگاه
چارهای جز صادراتی شدن نداریم
غلامرضا کیامهر- نامگذاری روزی از روزهای سال به نام روز ملی صادرات، گر چه دردی را از دردهای بیشمار صادرات و صادرکنندگان ما درمان نمیکند، اما فرصتی است تا به بهانه آن همه کسانی که نقش و دستی در امر صادرات دارند، به بازنگری کم و کیف ایفای نقش خود در این ارتباط بپردازند و به این سوال ساده اما بسیار حساس پاسخ دهند که چرا سالهاست داریم درباره ضرورت و اهمیت توسعه صادرات غیرنفتی کشور داد سخن میدهیم؛ اما هنوز نتوانستهایم در هیچ زمینهای به یک کشور صادرکننده واقعی تبدیل شویم؟ روز ملی صادرات و تجلیلی که در این روز از تعداد صادرکننده نمونه به عمل میآید ما را در برابر این سوال مقدر قرار میدهد که چرا کشور پروسعت و چند اقلیمیچون ایران با بیش از هفتادمیلیون جمعیت، نباید به جای چهل - پنجاه صادرکننده نمونه، هر سال، چهار پنجهزار صادرکننده نمونه داشته باشد و چرا نباید ما با این همه پتانسیلهای طبیعی و انسانی و خدادادی که در اختیار داریم تاکنون نتوانستهایم با کشورهای کوچکتر و کم جمعیتتری چون مالزی و ویتنام و کره جنوبی حتی با کشور بند انگشتی سنگاپور که مشاهده آن روی نقشه جغرافیای جهان با چشم غیرمسلح به سختی امکانپذیر است، برابری کنیم.
امروز ارزش کل صادرات غیرنفتی ما البته با احتساب محصولات پایین دستی پتروشیمی که مواد خام محسوب میشود، به زحمت از رقم ۲۰میلیارد دلار تجاوز میکند که اگر این رقم را به جمعیت کشور تقسیم کنیم سرانهای که به دست خواهد آمد آنقدر ناچیز و شگفتآمیز است که دانستن آن حاصلی جز انگشت افسوس به دندان گزیدن برای ما نخواهد داشت.
ما حتی نتوانستهایم بازارهای صادراتی بسیاری از کالاهای سنتی خود را که سالیان دراز در آنها یکهتاز میدان بودهایم، برای خود حفظ کنیم.
کالاهایی چون فرش دستباف و پسته خشکبار و زعفران که روزگاریدرصد بالایی از مصرفکنندگان در جهان آنها را با نام ایران مترادف میدانستند تا روزگاری نه چندان دور فرشهای دستباف ما با برند Pesian Carpet حرف اول را در بازارهای جهانی میزد و تا حدود ۸۰درصد بازارهای صادراتی فرش دستباف در انحصار صادرکنندگان ایرانی بود، اما غفلت و ندانمکاریهای ما به کشورهایی چون چین و هند و پاکستان و ... امکان دارد تا با کپیبرداری از روی نقشههای فرشهای دستباف ناب ایرانی فرشهای دستباف خود را به نام فرش ایرانی، اما با قیمتهایی بسیار نازل روانه بازارهای جهانیکنند و سهم ما را در آن بازارها به کمتر از ۳۰درصد کاهش دهند.در ارتباط با صادرات دیگر کالاهای سنتی و محصولات باغی و کشاورزی نیز وضعی بهتر از صادرات فرش دستباف نداریم و طی چند دهه گذشته بسیاری از بازارهای صادراتی این قبیل کالاها را به تدریج یا از دست داده و یا در حال از دست دادن آنها هستیم. این که یکی از قدیمیترین و باتجربهترین و شناختهشدهترین صادرکنندگان پسته و زیره و خشکبار ایران علنا میگوید کار ما در زمینه صادرات این قبیل کالاها به جایی رسیده که باید با خواهش و التماس به آنها جنس بفروشیم، شاهدی بر این مدعا است و نکتهای است که در عین تلخی باید، همچون صدای یک آژیر خطر مسوولان ذیربط در امر صادرات غیرنفتی را از خواب غفلت بیدار کرده آنها را به چارهاندیشی برای درمان اساسی دردهای صادرات غیرنفتی ما وادار سازد.این درد بسیار بزرگی است که میشنویم کشوری چون مالزی که تا نیم قرن پیش اکثریتی از مردم آن در خانههای ساخته شده روی شاخههای درختان زندگی میکردند و چیزی به نام صنعت و مظاهر صنعتی در آن وجود خارجی نداشت، امروز به یک کشور بزرگ صادرکننده محصولات صنعتی، خودرو، خدمات فنی مهندسی در زمینه صنایع نفت و راه و ساختمان و نیز انواع محصولات و فرآوردههای کشاورزی تبدیل شده و درآمد ارزی آن از برکت صادرات غیرنفتی با کل درآمد نفتی سالانه ما برابری میکند، ضمن آنکه مردم و مسوولان آن کشور توانستهاند با حفظ آداب و اعتقادات اسلامیو دینی خود، مالزی را به یک کشور پرجاذبه برای گردشگران سراسر جهان تبدیل کنند و از این منبع نیز سالانه قریب به ۱۵میلیارد دلار درآمد ارزی به دست آورند.چرا کشور بسیار کوچک و از نظر وسعت خاک، بسیار ناچیزی چون سنگاپور که تا چند دهه پیش همراه با مالزی، یکی از مستعمرات امپراتوری بریتانیا در جنوب شرقی آسیا بود و از نظر منابع طبیعی حتی قابل قیاس با گوشهای از سرزمین پهناور ایران نیست، سالانه نزدیک به ۱۲۰میلیارد دلار صادرات غیرنفتی و محصولات ساخته شده از مواد نفتی و پتروشیمیدارد؛ اما صادرات غیرنفتی ما بهرغم تلاش وجدوجهد صادرکنندگانمان، از رشدی در حد متوسط هم برخوردار نبوده و در قیاس با دیگر کشورهای همطراز ایران به قول معروف، همچنان اندر خم یک کوچه است.
گناه این در جا زدنها و از قافله عقبماندنها به گردن کیست؟ به گردن صادرکنندگان یا به گردن ساختارهای معیوبی که اجازه نمیدهد ما به یک کشور صادرکننده در حد و اندازه شایسته خودمان تبدیل شویم.آیا قوانین و مقررات دست و پاگیر و تعدد ایستگاههای تصمیمگیری سد راه توسعه صادرات غیرنفتی ما شده است؟ آیا پیروی از شیوههای سنتی و قدیمیدر صادرات و بازاریابی اجازه رشد و شکوفایی به صادرات غیرنفتی ما نداده است؟ آیا آنطور که بعضیها ادعا میکنند، وجود درآمدهای سرشار نفتی دولت و مسوولان امور را از توجه جدی به امر توسعه صادرات غیرنفتی بازداشته است. آیا افزایش شدید قیمت تمام شده محصولات کشاورزی و صنعتی ما قدرت رقابت در بازارهای صادراتی را از صادرکنندگان ما سلب کرده است؟ آیا پایین بودن کیفیت و بالا بودن قیمت کالاهای سنتی و صنعتی و محصولات کشاورزی و خشکبار ما سبب شده تا رقبای تازه از گرد راه رسیده، جای ما را در بازارهای صادراتی اشغال کنند؟
آیا نامتناسب بودن نرخ برابری ریال در برابر ارزهای خارجی صرفه اقتصادی صادرات را برای صادرکنندگان ما کاهش داده و آیا در صورت کاهش ارزش برابری ریال مشکل صادرات غیرنفتی ما به کلی برطرف خواهد شد؟آیا نوع خاص روابط سیاسی ما با آمریکا و چند کشور غربی در جهان در جلوگیری از توسعه صادرات غیرنفتی ما نقش داشته است؟ آیا خدای نکرده متولیان امر صنعت، کشاورزی و بازرگانی و نظام بانکی و مالی ما بر سر راه توسعه صادرات غیرنفتی ما سنگ میاندازند؟ با یک بررسی اجمالی و کارشناسی میتوان نتیجه گرفت که تمامییا تعدادی از این عوامل در بازداشتن صادرات غیرنفتی ما از رسیدن به جایگاهی که استحقاق آن را دارد دخیل بوده است.
ارسال نظر