سیزده به در، سال دگر

میم رسا

رفته بودیم به گشت و گذار نوروزی در دشت ماهیدشت. شاید این نام را شنیده باشید؛ در کنار رودخانه‌ای که آن سال‌ها پرآب بود و اکنون خشک‌ و خالی، ایستاده بودم که صدایی گفت: بشنو از نی چون حکایت می‌کند ... دوروبر رودخانه نی‌زار بود و اراضی بارور آن جا همه سبز و بهاری و سرمست و منتظر باران که اگر تا چند روز دیگر نبارد می‌سوزد و از بین می‌رود.آن صدا با من چنین ادامه داد: ماهیدشت در غرب استان کرمانشاه و مناطق اطراف آن همچون سنجابی و خالصه علیا و سفلی جزو غنی‌ترین و حاصلخیز‌ترین مناطق کشاورزی ایران به شمار می‌روند و بیش از ۲۰هزار کشاورز در این مناطق، مشغول کارند که اغلب کشاورزی مشغله موروثی آنها است. مع‌الوصف کمبود باران و خشکیدن (یا خشکاندن) رودخانه «مرگ» امکان کشت و کار مدرن و مکانیزه را از این مناطق گرفته است؛ ضمن اینکه حفر چاه‌های عمیق نیز چنان هزینه‌بر است که کمتر کشاورزی توان پرداختن به آن را دارد. در این وضعیت مهندسان کشاورزی متفق‌القولند که اگر دولت طرح کانال‌کشی اراضی کشاورزی این مناطق را که از حدود ده سال پیش معوق و معلق مانده است به اجرا برساند، شکوفایی و نوآوری را به مردم محروم این مناطق برمی‌گرداند در غیر این صورت یکی از زرخیزترین مناطق کشاورزی کشور در آتش آسمان و طرح‌های بی‌پایان(!) خواهد سوخت؛ نکته این جا است که در همان نزدیکی کلنگ منطقه ویژه اقتصادی اسلام‌آباد دارد به زمین کوبیده می‌شود. کاش بیل توسعه کشاورزی منطقه نیز بر زمین فرود آید که این نقد است و آن نسیه.به هر حال سیزده‌بدر بود. سبزه‌ای گره زدیم، شاید بخت کشاورزان آنجا باز شود.