غلامرضا کیامهر

این روزها که به اصطلاح فصل سیاه بهار میوه است، در میوه‌فروشی‌های سطح شهر تهران انواعی از میوه‌های وارداتی به چشم می‌خورد که قیمت یک کیلوگرم آنها چیزی در حدود ۴۰درصد میانگین دستمزد یک روز اکثریت افراد حقوق‌بگیر جامعه است. انگور و آلوسیاه استرالیایی یا برزیلی کیلویی شش‌هزار تومان، سیب و پرتقال مصری یا نیوزلندی کیلویی چهارهزار تومان، نمونه‌هایی از قیمت‌های این میوه‌های وارداتی است.

در شرایطی که به اذعان بسیاری از کارشناسان و مسوولان امور، نزدیک به ۲۰درصد جمعیت کشور زیر خطر فقر مطلق زندگی می‌کنند و افراد دارای حقوق ماهی پانصد- ششصدهزار تومان به زحمت توان سیر کردن اعضای خانواده خود را دارند، محاسبه این که چند درصد از شهروندان امروزی ایران قادر به خرید و مصرف میوه‌هایی با قیمت‌هایی این چنین نجومی هستند، کار چندان دشواری نیست. اما دردناک‌تر از نداشتن توانایی‌ مالی برای خرید این میوه‌های لوکس و گران قیمت وارداتی، سرشکستگی و تحقیری است که افراد حقوق بگیر و کم درآمد، یعنی همان اکثریت جمعیت کشور، از این عدم توانایی در برابر خانواده‌های خود احساس می‌کنند.

لازم به ذکر است که صاحب این قلم برخلاف برخی منتقدان، به هیچ‌وجه اعتقادی به ممنوعیت واردات هیچ نوع محصول و کالای مشروع و ضروری از جمله میوه به کشور در حد متعارف ندارد، زیرا بر این باور است که واردات یکی از ابزارهای قیمت‌شکنی و تنظیم بازار به منظور کاهش فشار بر مصرف‌کننده است و دولت‌ها وظیفه دارند در مقاطعی که بازار داخلی به هر دلیلی با کمبود یا افزایش غیرمتعارف قیمت‌ها مواجه می‌شود، تسهیلات لازم را برای واردات ایجاد کنند و نکته دیگر این که اگر انتظار داریم آزادی اقتصادی در کشور ما تحقق پیدا کند، باید بپذیریم که یکی از الزامات چاره‌ناپذیر در یک اقتصاد آزاد، برداشتن سدها و موانع از پیش‌روی دادوستد تجاری با کشورهای جهان است که بخشی از آن در آزادی واردات در حد معقول و منطقی تجلی پیدا می‌کند. اما واردات میوه‌های لوکس با قیمت‌هایی که ذکر آن رفت، برآورنده هیچ یک از این دو هدف نیست. یعنی این میوه‌های وارداتی به جای شکستن قیمت‌ها و تنظیم بازار،‌ تنها آتش حسرت را در دل آن اکثریتی که توان مالی لازم را برای خرید و مصرف این میوه‌های لوکس وارداتی ندارند، شعله‌ور می‌سازد و از نقطه‌نظر جامعه‌شناسی هر اندازه آتش حسرت این دیدن‌ها، اما نخریدن و نخوردن‌ها در دل‌های قشر حقوق‌بگیر و کم درآمد بیشتر شعله‌ور شود، مظاهر اختلاف طبقاتی موجود در جامعه امروز ایران بیشتر نمایان و آثار تبعات سوء اجتماعی آن هم گسترده‌تر خواهد شد. چون میوه و سایر مواد خوراکی ضروری برای حفظ سلامت و ادامه حیات انسان مانند چیزهایی در ردیف آپارتمان‌های لوکس و باغ و ویلا و اتومبیل‌های مجلل و گران قیمت متعلق به قشر‌های مرفه جامعه نیست که به مردم بگوییم از نداشتن آنها زیاد احساس حقارت و محرومیت نکنند.

بی‌تردید هیچ عقل سلیمی انتظار ندارد در فصلی که از قدیم به فصل سیاه بهار میوه در کشور ما معروف بوده است، تنوع، وفور و قیمت میوه‌ها در حد سایر فصل‌های سال باشد. اما این انتظار بر حق وجود دارد که اگر قرار بر واردات میوه ازخارج باشد، ترکیب و قیمت میوه‌های وارداتی باید به گونه‌ای باشد که نیاز اکثریتی از مردم جامعه را برآورده سازد؛ چه در غیر این صورت واردات میوه به کشور به عاملی برای خروج مقدار زیادی ارز به خاطر ارضای نیاز و سلیقه اقلیت بسیار کوچکی از مصرف‌کنندگان تبدیل خواهد شد؛ یعنی همان وضعیتی که امروز در ارتباط با واردات میوه شاهد آن هستیم.

از نگاهی دیگر برای کشور چهار‌اقلیمی چون ایران که مدعی هستیم در هر چهارفصل میوه‌های خاص آن فصل در یکی از اقلیم‌های آن به بار می‌نشیند و تشکیلات وزارت کشاورزی بسیار عریض و طویلی هم دارد، موجب نهایت تاسف و شوربختی است که هنوز معضلی به نام سیاه بهار میوه و وابستگی روزافزون به میوه‌های وارداتی وجود داشته باشد.

راستی این همه وابستگی به واردات میوه و محصولات کشاورزی کجا و آن همه شعارهای خودکفایی کجا؟

Kiamehr@Hotmail.com