گفتوگو
برنامه پنج ساله ما در بخش انرژی غلط است - ۱۱ اسفند ۹۰
بخش اول گفتوگو با علی شمس اردکانی، رییس کمیسیون انرژی و محیطزیست اتاق ایران روز گذشته به چاپ رسید، در بخش دوم این گفتوگو او منظور خود را از انتقاد جدی نسبت به مصرف سرمایه بدون درنظر گرفتن آن برای توسعه تولید عنوان میکند.
جابر تواضعی/ بخش آخر
بخش اول گفتوگو با علی شمس اردکانی، رییس کمیسیون انرژی و محیطزیست اتاق ایران روز گذشته به چاپ رسید، در بخش دوم این گفتوگو او منظور خود را از انتقاد جدی نسبت به مصرف سرمایه بدون درنظر گرفتن آن برای توسعه تولید عنوان میکند. * آیا منظورتان از این انتقاد به هدفمندی یارانهها برمیگردد؟
منظورم نحوه هدفمندی و خرج کردن یارانهها است. ما چندین سال در اتاق بازرگانی روی هدفمندی کار کرده بودیم، اما بعضیها این را جور دیگری فهمیدند. ما گفته بودیم بیایید پول نفت را سرمایهگذاری کنیم و قیمت بنزین را آرام آرام بالا ببریم تا اقلا به قیمت عمدهفروشی برسد. نمیگویم مثل ترکیه عمل کنیم که از هر لیتر بنزین حدودا ۲/۱ دلار مالیات میگیرد.
* فکر نمیکنید زیرساختهای اقتصادی آنها برای این کار فراهم است و ناگهان شروع به این کار نکردهاند؟
زیرساختهای آنها هم در این ده سال فراهم شده.
* به نظر شما مردم ما میتوانند این سیاست را پیاده کنند؟
- بله که میتوانند. مرحوم مادرم میگفت نان مفت شکم فولادی میخواهد، والا میترکد. باید اول در هیدروکربنها شاگرد اول بشویم. خوشبختانه امکان این کار وجود دارد. اگر شروع کنیم به اصلاح سرمایهگذاریمان و به جای اینکه قرار است طی برنامه پنجم ۲۵۰ میلیارد دلار در نفت سرمایهگذاری کنیم، ۳۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کنیم و بعد به جای ارقام فعلی آن را بالا ببریم، رسیدن به آن نقطه عملی خواهد بود.
این موجب میشود میزان سرمایهگذاری در نفت بالا برود و مخصوصا از ۳ میدان مشترکمان با دیگران به ظرفیت ۶ میلیون بشکه نفت در روز شامل ۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون مترمکعب گاز برسیم. با این کار میتوانیم در ۵ ساله دوم ۶۰۰ میلیارد دلار در بخش انرژی سرمایهگذاری بکنیم و پولش را هم از خودش بگیریم. چون تولید بالاتر میرود، سرمایهگذاری هم بالاتر میرود.
چیزی که میماند باعث افزایش سرمایهگذاری در صنایع دیگری میشود که بخش عمدهای از آنها میتواند تجهیزات نفت و گاز و برق و مخابرات و پتروشیمی را بسازد و شغلآفرینی بالایی دارد. طبق ارزیابی من متناظر با این سرمایهگذاری بایستی در آخر برنامه پنجم حدود ۱۵۰ میلیارد دلار در سال تولید تجهیزات صنعت برق یعنی توربین و تابلو و کابل داشته باشیم که از این ۱۵۰ میلیارد دلار، ۱۰۰ میلیاردش در داخل مصرف شود و ۵۰ میلیاردش صادر شود. این به ما اجازه میدهد سالانه چیزی حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار برق صادر کنیم و ۱۰۰ هزار مگاوات ظرفیت نصب شده داشته باشیم. در حقیقت این سرمایه از آن افزایش سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز به دست میآید، اما حالا تولید نفت ما به زیر ۴ میلیون بشکه در روز رسیده و نسبت به پارسال ۲۰۰ هزار بشکه کاهش پیدا کرده است، ۲۰۰ هزار ضرب در ۱۰۰ دلار، یعنی ۲۰ میلیون دلار گیرمان نمیآید.
در ساخت تجهیزات نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع وابسته نیز میشود حدود ۱۵۰ میلیون دلار کار تولیدی و مهندسی انجام داد که ۵۰ تایش صادر شود. پس ما برای رسیدن به اهداف سند چشمانداز دو قلم صادراتی ویژه پیدا میکنیم و میتوانیم تجهیزات و خدمات مهندسی بخش انرژی و برق و صنایع دیگر را به کشورهای همسایه بفروشیم؛ در نتیجه اگر درست برنامهریزی کنیم، ده سال دیگر و در انتهای برنامه ششم، در تولید هیدروکربنها به ارقامی میرسیم که ما را اقتصاد منطقه اول میکند.
* چرا الگوی جامع نقشه راه برای رسیدن به چشمانداز طراحی نمیشود؟ کوتاهی در این زمینه چه توجیهی دارد؟
این یک کار تخصصی است. کسی که مریض میشود، پیش نعلبند نمیرود. ما در این سالها کارمان را به نعلبند سپردهایم و باید بفهمیم که اشتباه کردهایم. وزارت نفت سه ماه دست آقای علیآبادی بود. آیا ایشان یک واحد اقتصاد انرژی خوانده که ما مهمترین مالمان را به ایشان دادیم؟ اینها را میگویم که وقتی چاپ شد، ایشان از من شکایت کند و من هم در دادگاه حرفهایم را ثابت کنم.
* ولی حرفهای شما روشنتر از آن است که نیازی به درس دانشگاهی داشته باشد.
اگر ریشهیابی کنیم، همه اینها به دلیل تصمیمات غلط گذشته است. داشتم میگفتم که در قرن بیستم به عنوان قرن نفت این همه نفت فروختیم، ولی نتوانستیم پولش را به سرمایه تبدیل کنیم. اول هپلیهپو شد و بعد هم ملی شدن نفت مسیر غلطی را طی کرد.
* میشود گفت دولتی شد تا ملی.
بله دولتی شد و به دست کودتاچیها افتاد و الی آخر. در حالیکه اگر در زمان ملی شدن، مردمی هم میشد کودتاچیهای دست نشانده غربی در آن زمان، نمیتوانستند بر آن مسلط شوند. پس ما میگوییم برای رسیدن به افق چشمانداز باید بخش بیشتری از پول نفتی را که میفروشیم، بهعنوان سرمایه برگردانیم و مثل بلایی که سر حساب ذخیره ارزی آوردیم، آن را مثله نکنیم. باید مجازات تخطی از صندوق توسعه ملی، در قانون تعیین شود. هنوز مرکبش خشک نشده آقایان میخواهند برای مسکن مهر از این صندوق پول بردارند. اینها به هم چه ربطی دارد؟!
* مدیریت تقاضای انرژی از چه اهمیت و جایگاهی برخوردار است؟
وقتی تولید محصولات انرژی در فرآیندهایی باشد که در تولیدش ارزش افزوده ایجاد شده، این ارزش افزوده باید حدود ۲۰ درصد قیمت پایه کالا باشد. به عبارت دیگر اگر قیمت بینالمللی یک لیتر گازوئیل یک دلار است، وقتی آن را مصرف میکنید باید یک دلار و ۲۰ سنت به تولید ملی کمک کند. اگر این اتفاق نیفتد، میشود گفت مصرفتان درست مدیریت نشده است. در مصارف خانگی ما در فصل زمستان روزی ۲۰۰ میلیون مترمکعب گاز به صورت غیراقتصادی صرف گرم کردن فضاهایی میشود که از نظر سازماندهی انرژی درست نیستند و این مقدار گاز مساوی نصف گازی است که کل اروپا مصرف میکند. این از تولیدمان، این هم از نوع مصرفمان. این مقدار گاز که بدون ارزش افزوده مصرف میشود، به ضرر تولید ملی است. برای اصلاح باید کاری کنیم که اگر کسی یک مترمکعب گاز صرفهجویی کرد، به اندازه آن به نفعش باشد. یک راهش این است که قیمتها به قیمت حقیقی نزدیک بشود و اگر کسی صرفهجویی کرد، به او اعتبار بدهیم. اولین راهش این است که برای جاهایی که مصرف انرژیشان عاقلانه نیست، از خزانه و بودجه عمومی هزینه کنیم تا مصرفش پایین بیاید. مثلا هزینه دوجداره کردن پنجرهها را بدهیم. الگوی مصرف را باید طوری اصلاح کنیم که بازدهی بهینه داشته باشد. ضمن اینکه همین دوجداره کردن کلی اشتغال ایجاد میکند. ما خوشبختانه در قانون برنامه پنجم توانستیم بودجه و اعتباری برای الگوها در نظر بگیریم؛ یعنی شرکتهایی بیایند و کارهایی مثل دوجداره کردن پنجره را انجام بدهند و دولت تا ۳ میلیون هزینه را بدهد. این ۳ میلیون در عرض یک سال بر اساس قیمت منطقهای گاز پول خودش را درمیآورد. کدام سرمایهگذاری چنین توانایی را دارد؟ به این ترتیب مصرفکننده بدون اینکه هزینه کند، پنجرههایش را دوجداره کرده و هزینه گازش هم پایین آمده. بعد هم جدول و کنترل هوشیار میگذاریم که نحوه مصرف را کنترل کند. الان از وقتی با هزینه برق نقرهداغ میکنند، حواس مردم جمع شده و چراغهای اضافی را خاموش میکنند، ولی قبلا هیچکس گوش نمیداد.
ارسال نظر