چرا بازار دلار ملتهب شد؟

عکس: آکو سالمی

نفیسه آفرین‌زاد- «نرخ ارز نباید شتاب‌زده تغییر ‌کند.» این هشداری بود که محمد نهاوندیان پیش از اینکه برای دومین بار در مسند ریاست اتاق ایران قرار گیرد، در گفت‌وگویی با «دنیای‌اقتصاد» در خرداد ماه مطرح کرد. او آن زمان پیش‌بینی کرد که عدم اقدام عاجل بانک مرکزی در متعادل‌سازی نرخ ارز متناسب با تورم و فقدان حرکت آن در شیب ملایم مدیریت شده، عواقب ناخوشایندی را در پی خواهد داشت. این هشدار زمانی مطرح شد که خبری از دلار محدوده ۱۶۰۰ تومان امروز که حتی نزدیک شدن به محدوده ۱۸۰۰ تومان در بازار آزاد هفته گذشته را تجربه کرد، نبود. بروز نوسانات بی‌سابقه ارزی در هفته گذشته که با امضای حکم تحریم بانک مرکزی از سوی رییس‌جمهور آمریکا همراه شد، سوژه گفت‌وگوی مجدد ما با رییس پارلمان بخش خصوصی کشور بود. او این بار هم فرصت را مغتنم شمرد تا با واکاوی شرایط کنونی بازار ارز، هشدارهای ارزی‌‌اش را جدی‌تر از گذشته مطرح کند. اما پیش از آنکه گفت‌وگو را آغاز کنم، از اینکه رییس اتاق ایران وقت خود را کمتر برای گفت‌وگوهای مشروح در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دهد، گلایه کردم و او به شوخی گفت: «اتفاقا دیروز با همسرم صحبت می‌کردم و در پاسخ به گلایه‌های مشابهی که ایشان دارند، گفتم؛ باور کنید شاید تنها ۱۰ درصد از وقت روزانه من برای خودم باشد!... به همین خاطر است که شناسنامه من و همسرم چند وقتی است که به سرقت رفته، اما من حتی هنوز فرصت پیگیری این موضوع را پیدا نکرده‌ام...». او سپس سخنش را با تقدیر از محتوای روزنامه «دنیای‌اقتصاد» و دقت خبرنگاران آن در انتشار مطالب آغاز کرد و این طور گفت: «بعضی اوقات ما با خواندن برخی گزارش‌ها فقط حرص می‌خوریم که چرا خبرنگار متوجه مطلب نشده و گزارش را کاملا بی‌نظم و آشفته تنظیم کرده است، در حالی که اطمینان دارم آن قدر بی‌نظم صحبت نکرده‌ام، ولی خبرها و گزارش‌های شما در ارتباط با اتاق و بخش خصوصی نشان از یک نظم فکری، توانایی اصلی - فرعی کردن موضوعات و ارتباط منطقی کلام دارد...» بخش اول این گفت‌وگوی چند ساعته با محوریت فضای ارزی کشور و شرایط اقتصادی بعد از تحریم بانک مرکزی را در زیر می‌خوانید ...

شما همواره از حامیان اصلی تعدیل نرخ ارز متناسب با تفاضل تورم داخل و خارج بوده‌اید؛ چرا که به اعتقاد شما نوسانات ناگهانی نرخ دلار، فرصت تصمیم‌سازی‌های مناسب را از فعالان اقتصادی می‌گیرد و بخش تولید و صنعت را متضرر می‌کند، اما بروز نوسانات اخیر بازار ارز و نزدیک شدن این نرخ به ۱۸۰۰ تومان، شائبه عدم توانایی در ساماندهی بازار ارز را تشدید کرد. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟

ما امروز در حالی شاهد بروز جهش ناگهانی در نرخ ارز هستیم که بانک مرکزی می‌توانست با مدیریت مناسب و بر اساس قانون، این نرخ را به صورت مدیریت‌شده، در یک شیب ملایم و بدون تکانه‌های پرآسیب هدایت کند. واقعیت این است که اگر به مصوبات قانونی به موقع عمل کرده بودیم و نرخ ارز را متناسب با نرخ تورم، به صورت شناور تعدیل می‌کردیم، امروز شاهد جهش‌های ناگهانی نرخ دلار نبودیم و اگر دولت سیاست ارزی شناور مدیریت شده را به موقع اعمال کرده بود، به این وضع التهاب در بازار ارز نمی‌رسیدیم.

به هر حال با توجه به اینکه هنوز هم در بازار ارز، بازیگر اصلی دولت است و بیشترین عرضه از سوی دولت صورت می‌گیرد، اهرم کارساز در دست دولت از طریق بانک مرکزی وجود دارد که باید از آن درست استفاده کند، زیرا نوسانات مدیریت نشده در بازار ارز به امکان برنامه‌ریزی فعالان اقتصادی آسیب می‌زند. اکنون هم، چنان که در مصوبه شورای پول و اعتبار آمده، دولت باید به سمت تک نرخی کردن ارز حرکت کند و واقعیت‌های بازار را مورد توجه قرار دهد تا هرچه سریع‌تر اقتدار بانک مرکزی در بازار ارز را شاهد باشیم؛ چرا که ایجاد فاصله‌های مصنوعی و غیرقابل دفاع میان نرخ ارز واقعی و نرخ ارز موجود، به اقتدار بانک مرکزی لطمه می‌زند.

آیا این اقتدار با طرح مباحث جدید ارزی از سوی بانک مرکزی و نیز کنترل دستوری نرخ ارز به دست خواهد آمد؟

جلوی ضرر را از هر جا بگیرید، منفعت دارد، زیرا افزایش بیش از این نرخ ارز، به خصوص با این شرایط غیرقابل پیش‌بینی، اصلا به صلاح اقتصاد کشور نیست و اقدام جدی و مدبرانه بانک مرکزی حتما می‌تواند کارگشا باشد. به این هم توجه داشته باشید که اگر این موضوع مورد توجه قرار نگیرد و متولیان ساماندهی بازار به همین روش ادامه دهند، فسادی که از شکاف ارزی و افزایش بیش از این نرخ ارز حاصل می‌شود، به بروز ضررهای جدی برای اقتصاد ایران منجر خواهد شد.

هفته گذشته رییس‌جمهور آمریکا به تحریم بانک مرکزی ایران رای مثبت داد. برخی کارشناسان غربی در حالی قطعی شدن این تحریم را ضربه نهایی تحریمی به اقتصاد ایران می‌دانند که شما در مقابل، با توجه به از دست رفتن جایگاه آمریکا و اروپا در تجارت با ایران، آن را بی‌اثر می‌‌خوانید و می‌گویید؛ ملت ایران و فعالان اقتصادی نیازهای خود را به شکل دیگری تامین خواهند کرد. این «شکل دیگر» را چگونه تعریف می کنید؟

در اینکه تصویب طرح تحریم بانک مرکزی در بودجه آمریکا و امضای آن توسط رییس‌جمهور این کشور، گام دیگری است در جهت تشدید تحریم‌ها، شکی نیست، اما در ارزیابی اثرگذاری این مرحله از تحریم به چند نکته باید توجه کرد. اول اینکه بین تصویب یک تحریم و اعمال آن فاصله بسیار زیادی وجود دارد. یعنی موارد عدیده‌ای را ما در سابقه طولانی تحریم‌ها می‌بینیم که تحریم مورد نظر تصویب شده، اما اعمال نشده است. در ادبیات تحریم هم این بحث به طور مبسوطی مورد تاکید قرار گرفته که تهدید به تحریم اثر بازدارندگی بیشتری دارد تا اعمال تحریم. نکته دوم این است که در تحریم‌های آمریکا اثر مستقیم زیادی در رابطه با اقتصاد آمریکا نمی‌شود جست، به سبب اینکه دیربازی است که ارتباطات مستقیم اقتصادی میان ایران و آمریکا به حداقل تنزل پیدا کرده است و معمولا آثار تحریمی آمریکا باواسطه به اقتصاد ایران منتقل می‌شود، یعنی این کشور از طریق تهدید دیگرانی که با ایران معامله اقتصادی دارند، به مقاصد خود نزدیک می‌شود که البته این مستلزم همراهی اتحادیه اروپا و شورای امنیت در اعمال تحریم‌ها بوده است. نکته سوم این است که هرچه تحریم ابعاد جدیدتری به خود می‌گیرد، منافع بازیگران بیشتری را در معرض تهدید قرار می‌دهد و به این ترتیب شانس اعمال کامل آن کمتر می‌شود نه بیشتر. مثلا وقتی بحث تحریم بانک مرکزی ایران مطرح شده که روی دیگر سکه تحریم نفتی ایران است، معنایش این است که بازار نفتی جهان به این ترتیب تحت تاثیر قرار می‌گیرد، در حالی که اقتصاد جهانی اکنون به هیچ وجه در شرایطی نیست که یک شوک جدید نفتی را تحمل کند، زیرا آمریکا، اروپا و برخی اقتصادهای بزرگ آسیایی مشکلات جدی در بیرون آمدن از شرایط رکود دارند. ضمن اینکه نگرانی‌های رکود تورمی نیز تشدید شده و همچنان که گزارش اخیر بلومبرگ حاکی است، از هم‌اکنون نگرانی‌های جدی برای بروز تورم بالا در اقتصادهای اروپایی به ویژه در بخش مواد غذایی ایجاد شده و دولت‌های اقتصادهای بزرگ نگران این هستند که با بروز تورم در کنار رکود اقتصادی، در شرایط بسیار دشوارتری قرار گیرند. تنها چیزی که این سناریوی هولناک کم دارد، یک شوک نفتی است که در صورت بروز این شوک، تولید بسیار گران‌تر می‌شود و بر تورم نیز افزوده خواهد شد و چنین آثار گسترده‌ای است که طرفداران اعمال این تحریم را کمتر و منتقدان آن را بیشتر می‌کند.

نکته دیگری که در اینجا باید دید، این است که اگر روزی ایران این تحریم نفتی را جدی بگیرد و آن را معادل تهدید نظامی بداند و به مثابه انسداد شاهراه اقتصادی کشور تفسیر کند، طبعا آن وقت در محافلی که تحلیل‌های نظامی می‌کنند، واکنش‌های محتمل ایران وارد معادله می‌شود و باز بر مخالفان چنین صحنه‌‌ای افزوده خواهد شد؛ همچنان که ابراز نگرانی‌هایی را که جدی‌تر از گذشته از سوی چین و روسیه می‌شنویم، دلالتی بر این بعد از مطلب است؛ یعنی وارد کردن بحث تحریم اقتصادی به منافع حیاتی کشور، فاصله زیادی با تبدیل موضوع به یک مساله امنیتی - نظامی ندارد و از این رو، این طور گسترش تحریم، شانس توفیق آن را کمتر می‌کند. به این جهت است که در یک تحلیل واقع‌بینانه و به دور از جانبداری‌های سیاسی، باید گفت که این مرحله از تحریم واقعا غیرقابل توجیه است. علی‌الخصوص اگر این بعد را هم اضافه کنیم که اقتصادی به بزرگی اقتصاد ایران و با گستردگی ارتباطات جامعه اقتصادی ایران حتما راه‌حل‌هایی پیدا خواهد کرد.

منظور شما از این راه‌حل‌ها، به کارگیری راه‌حل‌هایی در پشت پرده سیستم بانکی و اساسا همان راه‌هایی است که دولت از آنها تحت عنوان راهکارهای دور زدن تحریم‌ها یاد می‌کند؟

دقیقا. باید گفت وقتی مسیرهای شفاف بانکی برای فعالان اقتصادی گشوده نباشد، آنها به راه‌های دیگر رو خواهند آورد که این به شفافیت سیستم بانکی و مبادلات تجاری لطمه می‌زند، در صورتی که تمام دنیا بیش از ۲۰ سال زحمت کشیده تا در نظام بانکی بین‌المللی، قوانین ضد پولشویی را تصویب کند و با اصلاح سیستم‌ها، شفافیت اعتمادآوری را در نظام بانکی ایجاد کند. لذا این گونه اقدامات به این دستاورد جامعه اقتصادی بین‌المللی حتما لطمه می‌زند.

یادمان هم باشد که هدف تحریم، تغییر رفتار سیاسی ایران اعلام شده، در حالی که تمام تجربه گذشته ما نشان داده که تحریم هر اثری داشته باشد، این اثر را نداشته؛ یعنی درجه توفیقش در دستیابی به تغییر سیاسی صفر بوده است. پس اگر تحریم‌کنندگان در این هدف صادق هستند، از بی‌نتیجه بودن این بازار باید نتیجه بگیرند و به ابزار دیگری رو کنند.

همچنان که بعضی دلسوزان مسائل بین‌المللی تاکید کرده‌اند که راه مذاکره سیاسی باید دنبال شود. اعلامی هم که اخیرا از سوی اتحادیه اروپا برای آغاز مذاکرات جدید صورت گرفت، می‌تواند پیام امیدبخشی را به همراه داشته باشد و اگر طرفین، بدون شرط، مذاکرات سازنده‌ای را دنبال کنند، حتما راه‌حل‌های سیاسی مناسبی برای مشکلات سیاسی یافت خواهد شد.

به هر حال بخش خصوصی کشور در پدید آمدن تحریم نقشی نداشته و به نظر می‌رسد که ارتباط هدفمند با اتاق‌های بازرگانی مشترک و نیز اتاق بازرگانی بین‌المللی می‌‌تواند در هدایت مساله به سمت راه‌حل‌های مقدور اثرگذار باشد. پیشنهاد اتاق ایران در خصوص گذر از بحران تحریم‌ها چیست؟

پیشنهاد اتاق همچنان که پیش از این هم مطرح شد، این است که این همه ما از روابط اقتصادی با نگاه منفی، استفاده و اهداف سیاسی را بر روابط اقتصادی تحمیل کرده‌ایم، حال یکبار هم امتحان کنیم و از روابط اقتصادی به عنوان ابزار مثبت استفاده کنیم. یعنی با گسترش روابط اقتصادی به تفاهم در مسائل سیاسی نزدیک شویم. این راه حتما می‌تواند افق‌های جدیدی را باز کند. البته باید توجه کرد که اساسا هر دو طرف باید گامی به پیش بگذارند تا مذاکرات سازنده و معنادار اتفاق بیفتد. اکنون مانع مذاکره واقعی «پیش‌‌شرط‌»ها است، در حالی که تحمیل پیش شرط با فلسفه مذاکره در تعارض است و استفاده از زبان تهدید به مذاکره واقعی و معنادار لطمه می‌زند. مذاکره زمانی می‌تواند امید توفیق داشته باشد که طرفین مذاکره راه‌حل را در مذاکره جست‌وجو کنند، اما اگر بگویند که راه‌حل‌های دیگر هم روی میز است، این یک پیام منفی زورگویانه را منتقل می‌کند که طبعا تاثیر مثبت مذاکره را زیر سوال می‌برد.

در این بین، نمایندگان اتاق‌های بازرگانی بارها نسبت به تبعات تشدید تحریم‌ها ابراز نگرانی کرده‌اند، در حالی که دولت در مواردی تحریم‌ها را بی‌اثر می‌خواند. گره این تناقض نظری در چیست؟

این تحلیل که تحریم‌ها موفقیت آمیز نیست، به هیچ وجه به این معنا نیست که تحریم‌ها هزینه ندارد، اما اساسا تحریم‌ها روش‌های زیانباری هستند که زیان آنها محدود به کشور تحریم شونده نیست، بلکه کشور تحریم‌کننده هم از تحریم زیان می‌برد، به سبب این که یک بازار بزرگ و امکان بالقوه آینده را از دست می‌دهد. دلیل بسیار روشن آن هم وضعیت مبادلات ایران و آمریکا در مقایسه با وضعیت مبادلات ایران و چین است که ظرف ۱۰ سال گذشته به بیش از ۱۵ برابر افزایش پیدا کرده است. این به خوبی نشان می‌دهد که اقتصاد کشور به دلیل تحریم متوقف نمی‌شود، بلکه شیفت پیدا می‌کند و طرف تجاری‌اش عوض می‌شود. همان طور که حجم مبادلات تجاری ایران مرتبا در حال افزایش بوده، اما منتفعان آن چه در طرف واردات و چه در طرف صادرات از الگوی گذشته فاصله جدی گرفته‌اند. پس تحریم ها برای هر دو طرف هزینه دارد، اما تحریم‌کنندگان را به اهداف سیاسی‌شان نمی‌رساند.

در شرایط تشدید تحریم‌ها اگر شرکای اصلی تجاری ما از جمله چین، روسیه و امارات به تحریم‌ها بپیوندند، آن وقت تکلیف اقتصاد ایران چیست؟

یادمان نرود که ما در مورد اقتصاد صحبت می‌کنیم. در اقتصاد، منافع اقتصادی است که رفتارها را تعیین می‌کند. ممکن است در جلسات سیاسی حرف‌های سیاسی زده شود و بیانیه‌هایی هم صادر شود، اما در بازار چیزی که حرف آخر را می‌زند، نفع اقتصادی است و در اقتصادی به بزرگی اقتصاد ایران با گستردگی و تنوع مناسبات، همیشه کسانی پیدا می‌‌شوند که بخواهند از این شرایط شبه انحصاری انتفاع بالایی را ببرند و به هیچ وجه جای واحدی در دنیا نیست که به همه فعالان اقتصادی دنیا دستور بدهد و این دستور هم شنیده شود، زیرا متضرر شدن یک نفر، در همان لحظه، منتفع شدن فرد دیگر را به دنبال دارد و این انگیزه‌های اقتصادی راه‌های جدیدی را باز می‌کند.

بر اساس مطالعاتی هم که در مورد تحریم‌های اقتصادی ۵۰ سال گذشته دنیا صورت گرفته، تحریم‌ها فقط زمانی موفقند که روی یک اقتصاد کوچک اعمال شوند، آن کشور اقتصاد جزیره‌ای داشته باشد، امکان اعمال امنیتی تحریم برای آن وجود داشته باشد، طرف های تجاری آن محدود باشد و تحریم هم در سطح گسترده و بین‌المللی اعمال شود. انواع و اقسام فاکتورهایی که در مورد ایران وجود ندارد.

ضمن اینکه اگرچه حجم تولید ناخالص داخلی ایران بر اساس روش برابری قدرت خرید (ppp)، حدود ۹۰۰ میلیارد دلار اندازه‌گیری شده و ایران از این نظر رتبه هفدهم دنیا را دارد، اما باید توجه کرد که ایران از نظر ذخایر انرژی در رتبه‌های اول دنیا است و با توجه به میزان تولید، بسیاری از کسانی که هم اکنون در بازار انرژی دنیا هستند، ۱۰ - ۱۵ سال دیگر از صحنه خارج می‌شوند، در حالی که نسبت تولید به ذخایر ایران پایداری و ماندگاری بیشتری در بازار دارد.

به این جهت است که مساله ایران و روابط با ایران از منظر انرژی که مرتبا هم اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، غیرقابل صرف‌نظر است و نمی‌شود ایران را کنار گذاشت. البته یادمان باشد که بعضی‌ها در دنیا دوست ندارند مسائل ایران حل شود، زیرا بقا و پیشرفت آنها با عدم حضور فعال ایران در مناسبات بین‌المللی گره خورده است.

در این شرایط، هم ما باید هوشیار باشیم و هم اروپایی‌ها که مساله امنیت انرژی برایشان بسیار مهم است و همچنین کشورهایی چون چین که از اقتصادهای بزرگ دنیا است، باید توجه داشته باشند که منافع استراتژیک و بلند مدت خود را گروگان بعضی از اغراض رقبای بالقوه قرار ندهند.