علی مسنن

چندی پیش، از کاهش تولید پنبه به یک هفتم خبر داده شد. می‌خواهم به یک چرخه معیوب در این مورد اشاره کنم. واردات پارچه موجب زیان و حتی تعطیلی کارخانه‌های نساجی می‌شود. این امر سبب کاهش تولید پنبه می‌شود. کاهش تولید پنبه هم، کارخانه‌های روغن‌کشی را از ماده خام مورد نیاز محروم می‌کند. نتیجه این می‌شود که کنجاله یا تفاله پنبه دانه که از نهاده‌های اصلی دامداری‌ها است، کم خواهد شد.

در این وضعیت، عده‌ای از فرصت، استفاده و با گرفتن ارز دولتی پنبه وارد می‌کنند، گروه دیگری از بازرگانان هم به بهانه کمک به تولید لبنیات، نهاده‌های دامی وارد می‌کنند. گروه کوچک دیگری نیز به واردات شیرخشک، پنیر و کره اقدام می‌کنند و همه اینها از یک طرف، باعث نیاز کاذب به ارز و افت ارزش پول ملی می‌شود و از طرف دیگر، فرصت‌های اشتغال ایرانیان را به نفع سودهای کلان یک گروه کوچک از بین می‌برد؛ این در حالی است که منافع ملی هر کشوری در رابطه با منافع اکثریت تولیدکنندگان سنجیده می‌شود.

اما به نمونه دیگری از این چرخه معیوب هم باید اشاره کرد؛ چنانچه واردات شکر نیز سیکل معیوب دیگری را به وجود می‌آورد. کارخانه‌های قند و شکر قدرت خرید چغندر به نرخ عادلانه و معقول را از دست می‌دهند و کشت چغندر کم می‌شود؛ بنابراین ملاس و تفاله چغندر نیز که از نهاده‌های دامی است، کاهش پیدا می‌کند.

این در حالی است که سال‌ها پیش به همت مهندسان کشاورزی تشخیص داده شد که کشت چغندر بذری در اردبیل به عمل آید و بذر ‌حاصل برای کاشت و برداشت خود چغندر به استان‌های دیگر صادر می‌شود، اما این برنامه علمی و اقتصادی به تعطیلی کشیده شد و سال‌ها بعد که مجددا برنامه‌ریزی کنیم، باید دست به دامن واردکننده‌ دیگری شویم که بذر چغندر وارد کند و «روز از نو و روزی از نو».

پس سوال اساسی این است: «منافع چه کسانی ایجاب می‌کند تا این واقعیت ساده نادیده گرفته شود که گندم، جو، ذرت، برنج و چغندر، پنبه، چای و...، از نیازهای اصلی برای مصارف خوراکی، صنعتی و دامی است؟

پژوهشگر