تحلیل
احیای اخلاق؛ اولویت عاجل
محسن جلالپور
رئیس پیشین اتاق بازرگانی ایران
اگر قبل از مناظرههای انتخاباتی از من سوال میشد مهمترین چالش پیشروی دولت دوازدهم چیست، با اطمینان پاسخ میدادم مساله اقتصاد کشور. اما اکنون بعد از برگزاری سه دوره مناظره نامزدهای انتخابات و مشاهده فضای رقابتها، به این نتیجه رسیدهام که مهمترین و عاجلترین وظیفه دولت دوازدهم احیای اخلاق در جامعه و تقویت سرمایه اجتماعی حاکمیت است. بهنظر میرسد بیش از آنچه تصور میکردیم، اخلاق در جامعه ما رنگ باخته و متاسفانه برای اثبات این ادعا، چه نشانهای واضحتر از آنچه در رقابتهای انتخاباتی مشاهده میکنیم؟
وقتی به آنچه در یک ماه گذشته و بهخصوص در مناظرههای تلویزیونی گذشت، تامل کنیم، نشانههای جدی از شیوع همزمان دو عارضه ماکیاولیسم سیاسی* و پوپولیسم اقتصادی در میان بازیگران عرصه سیاست مشاهده میکنیم.
محسن جلالپور
رئیس پیشین اتاق بازرگانی ایران
اگر قبل از مناظرههای انتخاباتی از من سوال میشد مهمترین چالش پیشروی دولت دوازدهم چیست، با اطمینان پاسخ میدادم مساله اقتصاد کشور. اما اکنون بعد از برگزاری سه دوره مناظره نامزدهای انتخابات و مشاهده فضای رقابتها، به این نتیجه رسیدهام که مهمترین و عاجلترین وظیفه دولت دوازدهم احیای اخلاق در جامعه و تقویت سرمایه اجتماعی حاکمیت است.بهنظر میرسد بیش از آنچه تصور میکردیم، اخلاق در جامعه ما رنگ باخته و متاسفانه برای اثبات این ادعا، چه نشانهای واضحتر از آنچه در رقابتهای انتخاباتی مشاهده میکنیم؟
وقتی به آنچه در یک ماه گذشته و بهخصوص در مناظرههای تلویزیونی گذشت، تامل کنیم، نشانههای جدی از شیوع همزمان دو عارضه ماکیاولیسم سیاسی* و پوپولیسم اقتصادی در میان بازیگران عرصه سیاست مشاهده میکنیم.نیکولو ماکیاولی در رساله معروفش «شهریار» دستیابی به قدرت را با هر وسیلهای مجاز میداند و معتقد است سیاستمدار میتواند برای به دست آوردن قدرت به هر ابزاری متوسل شود، حتی اگر این ابزار با معیارهای اخلاقی جامعه هیچ تناسبی نداشته باشد. براساس اصولی که ماکیاولی ترسیم کرده، سیاست نسبتی با اخلاق ندارد و سیاستمدار فردی است که در جعبه ابزارش، دروغ، تزویر، تقلب و زیر پا گذاشتن همه مبانی اخلاقی را دارد و اگر اصل، رسیدن به قدرت یا حفظ آن است، سیاستمدار مجاز است از همه این ابزارها استفاده کند.
سوءاستفاده از اصولی که ماکیاولی مطرح کرده، از ۵۰۰ سال پیش نتایج فاجعهباری بهدنبال داشته است. قدرت برخاسته از بیاخلاقی، تزویر و دروغ، در چند قرن گذشته آنقدر فاجعه آفریده که هر کس اندکی تاریخ خوانده باشد، میتواند دهها مصداقش را در ذهن مجسم کند. در کنار رواج روزافزون بیاخلاقی در بازیهای سیاسی، مسابقه عوامگرایی در سیاستگذاری و تهییج و تطمیع دهکهای نیازمند، نیز در عرصه اقتصاد رایج شده است.
براساس قواعد ماکیاولیسم، بازیگر عرصه سیاست، اجازه دستدرازی و تجاوز به هر حریمی را دارد. هیچ خط قرمزی پیش رویش نیست و به خود اجازه میدهد همه مرزهای اخلاق را جابهجا کند. پوپولیسم اقتصادی نیز جامعه را دو پاره میکند و بر آتش جنگهای طبقاتی میدمد. نتیجه این اتحاد نامبارک، تشدید شکاف طبقاتی در جامعه است و دیری نمیپاید که بخشی از جامعه، خود را در برابر بخشی دیگر از جامعه میبیند و چنانچه درباره آن تدبیری اندیشیده نشود، دیری نمیپاید که جامعه تهی از اخلاق میشود و به سمت بحرانهای سیاسی و اجتماعی پیش میرود.
به هر حال معتقدم هر کدام از نامزدهای فعلی انتخابات که رئیسجمهور آینده کشور شود، با دهها علامت سوال در ذهن مردم مواجه است. دولت آینده باید بتواند درباره شبهاتی که در رقابتهای انتخاباتی مطرح شده، به درستی سیاستگذاری کند و راهی برای حل و فصل آنها بیابد. بسیاری از خط کشیهای اخلاقی و بسیاری از اصول دینی و مذهبی ما و در نهایت، سرمایه اجتماعی کشور در یک ماه گذشته مخدوش شده و دولت آینده ناچار است آنها را بازسازی کند.آیا بدون اعتماد مردم و بدون بازسازی ساختار اخلاقی و تقویت سرمایه اجتماعی، میتوانیم در مسیر دشوار اصلاحات اقتصادی و توسعه گام برداریم؟
*ماکیاولیسم به معنای عام و مصطلح آن. چون بهنظر میرسد میان آموزههای ماکیاول با آنچه بهعنوان ماکیاولیسم میشناسیم، تفاوت زیادی وجود دارد.
ارسال نظر