نهضت تنباکو؛ آغاز یک جنبش اجتماعی
محمدرضا گودرزی- تغییرات و آشفتگیهای اقتصادی و اجتماعی در ایران قرن نوزدهم که سلطه رو به رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی، بهویژه روسیه و انگلستان، تا حدی سبب آن بود، با سیاستهای حکومت کوچکترین تطابقی نداشت و باعث آغاز دشمنی فزاینده نسبت به حکومت و نسبت به خارجیانی که نفوذ و سلطه خود را بر ایران گسترش میدادند، شد. در واقع عصر قاجار را باید عصر امتیازات نامید. صدها قرار داد زیانبار در این دوران توسط بیگانگان بر ایران تحمیل شد و دولت خودکامه قاجار برای رفع کاستیهای خود همواره خویش را وامدار کشورهای سلطهجو میکرد و بهاین سان راه به سوی زوال میپیمود.
محمدرضا گودرزی- تغییرات و آشفتگیهای اقتصادی و اجتماعی در ایران قرن نوزدهم که سلطه رو به رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی، بهویژه روسیه و انگلستان، تا حدی سبب آن بود، با سیاستهای حکومت کوچکترین تطابقی نداشت و باعث آغاز دشمنی فزاینده نسبت به حکومت و نسبت به خارجیانی که نفوذ و سلطه خود را بر ایران گسترش میدادند، شد.
در واقع عصر قاجار را باید عصر امتیازات نامید. صدها قرار داد زیانبار در این دوران توسط بیگانگان بر ایران تحمیل شد و دولت خودکامه قاجار برای رفع کاستیهای خود همواره خویش را وامدار کشورهای سلطهجو میکرد و بهاین سان راه به سوی زوال میپیمود. آشفتگیهای اقتصادی موارد زیر را شامل میشد: جایگزین کالاهای صنعتی وارداتی به جای بسیاری از محصولات دست ساز داخلی و در نتیجه گسترش بیکاری، تبدیل کارکنان صنعت قالی بافی که در غرب بازار پررونقی داشت، به کارگران مزدبگیری که اغلب با شرایط بد و دستمزد پایین مجبور به کار بودند، سقوط قیمت محصولات صادراتی ایران در مقایسه با واردات کالاهای اروپایی، سقوط فاجعهانگیز قیمت بینالمللی نقره که پشتوانه پول رایج ایران بود و آشفتگیها و بیثباتیهایی که جایگزین کشت محصولات صادراتی به جای محصولات مصرفی مردم به بار آورده بود. در مارس ۱۸۹۰ (اسفند ۱۲۶۸) به عنوان بخشی از موج واگذاری امتیازات، انحصار تولید، فروش و صدور تنباکو و توتون ایران به تشویق ولف و یک تبعه انگلیس واگذار شد. در آغاز، واگذاری این امتیاز مخفی نگه داشته شد، اما در اواخر سال ۱۸۹۰(۱۲۶۹) روزنامه فارسی زبان اختر چاپ استانبول
در یک رشته مقالات به انتقاد شدید از آن پرداخت. نخستین اعلامیههای محفل سید جمالالدین اسدآبادی این امتیاز را چون امتیازی در میان بسیاری امتیازات دیگر مورد حمله قرار داده بود و اعلامیههای جدید ضد امتیاز در بهار پخش شد. امتیاز تنباکو بسیار بیش از امتیازات دیگر در ایران توجه همگان را به خود جلب کرد، چرا که این تنها امتیازی بود که با محصولی سروکار داشت که پیش از آن ایرانیان آن را به وسعت کشت، توزیع و صادر میکردند، در حالی که سایر امتیازات عمدتا به محصولات یا حوزههایی سرو کار داشت که مورد بهرهبرداری قرار نگرفته بود. بسیاری از زمینداران، بازرگانان، مغازهداران از توتون و تنباکو کسب در آمد میکردند و عده بسیار بیشتری نیز به کشت آن اشتغال داشتند و طبیعی بود که بر ضد این امتیاز برانگیخته شوند. بازرگانان در تبلیغ و سازماندهی این اعتراض نقش ویژهای داشتند، اما تا حدی در پشت صحنه ماندند و علما را به اظهارنظر عمومی تشویق کردند.
در بهار سال ۱۸۹۱(۱۲۷۰) که نمایندگان شرکت تنباکو به ایران آمدند و موعد مقرر برای فروش تمام توتون و تنباکو به شرکت اعلام شد، اعتراضات عمومی آغاز گردید. نخستین اعتراض عمده از شیراز برخاست که رهبر مذهبی نامدار این شهر، سید علی اکبر فال اسیری را به عراق تبعید کردند. او چه در شیراز و چه بعدها در تبعیدگاهش در عراق با سید جمال الدین اسدآبادی دیدار کرد و اسدآبادی نامه مشهوری خطاب به مهمترین مرجع شیعه حاج میرزا محمد حسن شیرازی نوشت و از او درخواست کرد که فروش ایران را از طرف شاه به اروپاییان محکوم کند. شیرازی در ابتدا چنین کاری نکرد، بلکه نامهای خصوصی به شاه نوشت و بسیاری از نکات نامه سیدجمالالدین را به او گوشزد کرد.
درباره اهمیت نسبی بازرگانان و علما در نهضت تنباکو در میان دانشپژوهان ایرانی و غربی اختلاف نظرهایی وجود داشته که اغلب آرای مورد نظر از نظریات سیاسی روز تاثیر پذیرفته است. آنهایی که نقش علما را خیلی مهم نمیدانند به حق بر این نکته تاکید میکنند که بیشتر برنامهریزیها کار تجار بود، از جمله آنها بودند که علما را به اظهار نظر فرا خواندند و به خاطر نفوذی که علما بر تودههای مردم داشتند، علما را به مشارکت تشویق کردند. اما این درست نیست که نقش اعتراضی بسیاری از علما را نادیده بگیریم. آنها نیز برای مخالفت با امتیاز حکومت دلایل خود را داشتند و این نبود که صرفا زیر فشار تجار ناچار از پیروی از آنها شوند. بدون درگیری علما، مشارکت فراگیر تودهای در این نهضت و جنبشهای بعدی با چنان وسعتی رخ نمیداد.
اینک یک قیام به راستی انقلابی در تبریز بر پا شد و حکومت ناگزیر گردید عملیات امتیازی را در آنجا مسکوت گذارد. اعتراضات تودهای، به رهبری بازرگانان و علما، در مشهد، اصفهان، تهران و جاهای دیگر بر پا شد. در دسامبر ۱۸۹۱ (آذر ۱۲۷۰) با تحریم موفقیت آمیز فروش و استفاده از توتون و تنباکو جنبش اعتراضی در مقیاس ملی به اوج خود رسید. حتی زنان شاه، به رهبری انیسالدوله و غیر مسلمانان نیز این تحریم را رعایت کردند. این تحریم بر اساس فتوایی بود که میرزای شیرازی صادر کرده بود. درواقع پیشنویس آن را بازرگانی تهیه کرده و به تصویب میرزای شیرازی رسیده بود. حکومت کوشید تنها با لغو انحصار داخلی شرکت و بر جای گذاردن انحصار صادرات، چیزی را حفظ کند، اما مخالفان نپذیرفتند. در تهران تظاهرات عظیمی بر پا شد و سربازان به روی جمعیت بیسلاح آتش گشودند که چندین نفر را به کام مرگ فرستاد و این حادثه اعتراضات گستردهتری را به همراه آورد. در اوایل سال ۱۸۹۲ (اواخر سال ۱۲۷۰) حکومت ناگزیر شد کل قرارداد امتیازی را لغو کند. نهضت تنباکو و توافق پس از آن برای ایران به قیمت نخستین قرضه خارجی به مبلغ پانصد هزار لیره تمام شد که حکومت از بانک شاهنشاهی
ایران گرفت و به عنوان غرامت به شرکت پرداخت.
نهضت اعتراضی تنباکو چندین ویژگی داشت که در نهضتهای تودهای فراگیر بعدی- انقلاب مشروطه ۱۱- ۱۹۵۰(۹۰- ۱۲۸۴ ه ش)، نهضت ملی مصدق ۵۳-۱۹۵۱(۳۲-۱۳۳۰ ه ش) و انقلاب اسلامی ۷۹-۱۹۷۸(۱۳۵۷) - نیز خود را نشان داد. در همه این نهضتها بازاریان (و بعدها دیگر عناصر طبقه متوسط شهری)، بخشی از علما، و روشنفکران - اصلاحطلب، انقلابی و ملیگرا - نقش داشتند. در هیچ یک از این نهضتها، دهقانان یا ایلاتیها، به جز چند مورد استثنایی، نقش مهمی نداشتند. در تمام این نهضتهای شهری، جمعیت بسیاری از شهرهای گوناگون شرکت داشتند. بر عکس، در بسیاری از کشورهای دیگر، نهضتهای همگانی از چنین گستردگیای برخوردار نبودهاند و اغلب دهقانان را در مقیاسی وسیع بسیج کردهاند و شهرنشینان اگر هم دخالتی داشتهاند تنها محدود به یکی، دو شهر میشده است. مشارکت ملی در نهضت تنباکو و درگیری علمای طراز اول شیعه مقیم عراق، قدرت شبکه بازرگانان و علما را نشان داد و استفاده گسترده از شبکه تلگراف نیز این امر را تسهیل کرد. (استفاده از آخرین فناوریها اهمیت خود را در نوارهای کاست و تماس تلفنی آیتالله خمینی(ره) در پاریس در سال ۱۹۷۸=۱۳۵۷ نشان داد) گرچه اینک حکومت،
فضا را آرام کرد و چند سالی به آرامش گذشت، اما اتحاد بازار، علما و روشنفکران توانایی تاثیرگذاری خود را بر سیاست ایران نشان داده بود و حکومت طی چندسال از واگذاری هر گونه امتیاز اقتصادی مهم دیگری خودداری کرد. نهضت تنباکو بیشتر جنبش شهری و با اهداف اقتصادی بود. اگرچه دربار و انگلیسیها را وادار به عقبنشینی کرد، اما هرگز مانند جنبش مشروطیت خواهان تصویب قانون اساسی به منظور مقید ساختن استبداد خودکامه شاه نشد. پانزده سال دیگر زمان لازم بود تا ایرانیان به حرکت سیاسی- اجتماعی دیگری دست بزنند که باید آن را اولین حرکت اجتماعی در تاریخ ایران دانست که سیستم حکومتی ایران را و نه فقط لغو یک امتیاز را، نشانه رفته بود.
انقلاب مشروطیت ایران
معمولا تاریخ شروع نهضتی را که بعدها انقلاب مشروطه نام گرفت، دسامبر ۱۹۰۵(آذر۱۲۸۴) میدانند و آن هنگامی بود که حکمران تهران چند تاجر قند و شکر را به خاطر کاهش ندادن قیمت قند و شکر فلک کرد. آنها میگفتند به خاطر شرایط زمان جنگ، قیمتها را افزایش دادهاند. تجار که از سیاستهای حکومت دل خوشی نداشتند، به همراه کسبه و روحانیان به عنوان اعتراض در مسجد شاه تهران بست نشستند. گماشتگان صدر اعظم به کمک امام جمعه تهران که یک روحانی طرفدار حکومت بود، بست نشینان را متفرق ساختند. گروهی از علما تحت تاثیر روحانی برجسته آزادیخواه سید محمد طباطبایی، به حرم حضرت عبدالعظیم رفتند و در آنجا بست نشستند. طباطبایی با انجمنهای سری اصلاح طلب تماس داشت و نسبت به همراه اصلی خود در نهضت مشروطه، سید عبدالله بهبهانی، مجتهد پرنفوذ، در آزادیخواهی راسختر بود. به هر حال هر دو در نهضت مشارکت داشتند. حدود دو هزار طلبه، روحانی، تاجر و مردم عادی به این دو و دیگر علما پیوستند. بست نشینی بیست و پنج روز به طول انجامید. تجار و رقبای صدر اعظم امینالدوله، از جمله طرفداران اتابک، هزینه بستنشینان را تامین میکردند. معترضان، علاوه بر شکایتهای خاص
خود، خواستار تاسیس یک عدالتخانه شدند، بدون آنکه معنای دقیق آن را بدانند. برخی از مشروطهخواهان، حکومت انتخابی مورد نظرشان بود، در حالی که برخی دیگر به چیزی کمتر از آن میاندیشیدند. شاه حکمران منفور تهران را، بنا به خواسته بستنشینان، برکنار و در ژانویه ۱۹۰۶(دی ۱۲۸۴) با تاسیس عدالتخانه موافقت کرد.
در این هنگام علما و دیگران به تهران بازگشتند و به گرمی مورد استقبال قرار گرفتند. اما شاه به وعده خود عمل نکرد و درنتیجه نا آرامی و تبلیغ علیه حکومت افزایش یافت. طباطبایی با سخنان خود مردم را به پایداری تشویق میکرد و به ویژه واعظان و خطیبان مردمی، رادیکال و نوجویی چون سید جمالالدین اصفهانی، ملک المتکلمین و شیخ محمد واعظ زبان به اعتراض میگشودند. وعظ و خطابه آنها، در غیاب مطبوعات آزاد، مردم را از ضرورت اصلاحات و بعدها از ضرورت مشروطه خواهی و حکومت انتخابی آگاه میکرد. سیدجمال از تهران اخراج شد و حکومت حکم اخراج شیخ محمد را هم صادر کرد. ملکالمتکلمین در مسجد جامع بست نشست. طباطبایی، بهبهانی و هزار تن از هواداران به آنها پیوستند. در ۱۱ ژوئیه ۱۹۰۶(۲۰تیز ۱۲۸۵)، نیروهای مسلح به روی جمعیتی که میکوشید از بازداشت شیخ محمد جلوگیری کند، آتش گشودند و یک افسر، سید جوانی را به قتل رساند.
در نتیجه، انبوه جمعیت که عمدتا از روحانیان بودند، تهران را ترک کردند تا در قم بست بنشینند و تعداد بسیار بیشتری از تجار و کسبه در محوطه سفارت انگلیس در تهران بست نشستند. معترضان در تهران از حمایت مالی چند تاجر بزرگ، از جمله محمد حسین امین الضرب، ثروتمندترین تاجر بینالمللی ایران، برخوردار بودند. کسب و کار در تهران متوقف شد، چرا که تقریبا اعضای تمام اصناف به طرز چشمگیری در اعتصاب شرکت کردند. تعداد بستنشینان به ۱۴.۰۰۰ نفر رسید، معترضان در داخل محوطه سفارت از لحاظ چادر، وسایل آشپزی و سایر امکانات از سازماندهی خوبی برخوردار بودند. هر صنفی چادر و امکانات خود را داشت. برخی از واعظان حاضر به تبلیغات انقلابی مشغول بودند و تنی چند از ترقیخواهان آگاه نظیر معلم ازلی - بابی پنهان یحیی دولت آبادی تقاضای تشکیل یک مجمع نمایندگان یا مجلس را پیش کشیدند که مورد قبول معترضان قرار گرفت. اگرچه قانون اساسی هنوز جزو تقاضاهای رسمی نبود، اما اینک گفت وگو درباره آن آغاز شده بود. عزل صدر اعظم نیز یکی از خواستها بود. در اواخر ژوئیه (اوایل مرداد) شاه صدراعظم را بر کنار کرد و در اوایل اوت (اواسط مرداد) تقاضای تشکیل مجلس را پذیرفت،
اگرچه وظایف قانونگذاری تا تصویب قانون اساسی نامشخص ماند. انتخابات مجلس اول بر اساس یک تقسیم بندی ششگانه انجام شد؛ این شش طبقه عبارت بودند از: شاهزادگان قاجار، طلاب و روحانیون، اعیان و اشراف، صاحبان تجارتخانه، مالکان عمده و اصناف صاحب مغازه. از میان ۱۵۶ نماینده مجلس ۶۰ نماینده مربوط به تهران بود. مجلس در ۱۷ اکتبر ۱۹۰۶ (۱۵ مهرماه ۱۲۸۵)، به محض انتخاب تهران و بدون ترس از احتمال بروز یک ضد نهضت، گشایش یافت. مجلس نمایندگان کمیتهای را مأمور نگارش قانون اساسی کرد که شاه از امضای آن خودداری کرد تا هنگامی که در بستر مرگ افتاد (دسامبر ۱۹۰۶= آذر ۱۲۸۵) . مجلس متمم قانون اساسی را که مفصلتر و کاملتر بود در سال ۱۹۰۷( ۱۲۸۶) به آن افزود، که شاه جدید، محمد علی شاه، آن را در اکتبر (مهرماه) امضا کرد. این دو سند تا حد زیادی بر قانون اساسی بلژیک، که یک الگوی قانون اساسی مدرن برای یک نظام پادشاهی پارلمانی به دست میداد، مبتنی بود.
به ظاهر مشروطه پیروز شده بود اما موانع تاریخی که ریشههای چند هزار ساله داشتند مشروطیت را با مشکل روبهرو ساخت. مشروطیت اولین جنبش اجتماعی ایران بود که ایرانیان خواستار مشروطه و مقید شدن قدرت سیاسی خودکامانه نظام پادشاهی شدند. از این حیث مشروطیت تا آن زمان بیهمتا بود و در تاریخ ایران سابقه نداشت. بهرغم تدوین قانون اساسی بر روی کاغذ بسیاری از مناسبات هرگز به شکل دموکراتیک در نیامدند. به دلایل گوناگون مشروطیت، آن گونه که شرکتکنندگان در آن آرزو میکردند و خواستار برآورده شدن مطالباتشان بودند، اگر نگوییم ناکام ماند، لااقل درست پیگیری نشد و ادامه نیافت و به سرانجام مطلوبی نرسید.
منابع:
۱- کدی، نیکی. آر، ایران دوران قاجار و بر آمدن رضا خان، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران، نشر ققنوس، چاپ دوم، زمستان ۱۳۸۵؛ صص ۳۹-۳۱ .
۲- گودرزی، غلامرضا؛ (۱۳۸۹) درآمدی بر جامعهشناسی استبداد ایرانی، تهران، مازیار، چاپ نخست.
ارسال نظر