روزی روزگاری جمهوری

م.ر.بهنام رئوف- لیلا محمدنظامی

این روزها دیگر تلفن‌همراه، آن وسیله تجملاتی سال‌های پیش نیست. وسیله‌ای که تنها چند انتخاب محدود پیش روی شما باشد و مجبور باشید برای تهیه آن ماه‌ها و شاید هم سال‌ها در انتظار بمانید. این روزها نه تنها بازار تلفن‌همراه گسترش یافته و هر روز هم به مراکز و پاساژ‌هایی که تخصصی در این بخش مشغول فعالیت هستند اضافه می‌شود بلکه مشاغل دیگری هم در کنار این بازار به وجود آمده است که تراکنش‌های مالی قابل توجهی هم داشته که در این گزارش می خواهیم هرچند کوتاه آنها را بررسی کنیم.

تهران، سال ۱۳۷۳

خیابان جمهوری، ویترین مغازه‌ها پر از لوازم صوتی و تصویری است. قدم به قدم، ویترین به ویترین ضبط صوت و تلویزیون، ویدیو، ارگ، گیتار، لوازم موسیقی، سیستم‌های حرفه‌ای صدا برداری و صداگذاری می‌بینیم از ابتدای خیابان تا انتهایش.

روانشناسی فروشنده‌ها به آنها ثابت کرده بود که جذابیت این اجناس باعث رونق گرفتن بازارشان خواهد شد. بازاری که سال‌های سال با محوریت همین خیابان در سراسر ایران به کار خود ادامه داد و بسیاری از سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های پیرامونش در ساختمان‌های دو طرف این خیابان اخذ شده است. بازاری که در دوره‌های مختلف زمانی عده‌ای را ثروتمند و عده‌ای را نیز ورشکست کرده است.

تهران، سال ۱۳۸۶

همان خیابان، همان ویترین‌ها، همان مردم، اما آنچه که پشت ویترین‌ها به نمایش گذاشته‌اند با آن چیزی که سیزده سال پیش پشت شیشه همین مغازه‌ها بود مقدار زیادی فرق کرده است. دیگر لوازم صوتی تصویری در تقاطع نادری خیابان جمهوری کالای بورس بازار نیستند. دیگر تلویزیون، دوربین فیلمبرداری، ویدیو، ضبط صوت‌های چند طبقه نبض جمهوری را در دست ندارند بلکه گوشی‌های رنگانگ و متنوع تلفن‌همراه است که این روزها در این راسته حرف اول و آخر را می زنند.

دکوراسیون‌ها عوض شده اند. تابلوهای نئونی سر در مغازه‌ها جای خود را به تابلوهای فلکسی‌ داده‌اند که از اول خیابان تا آخر خیابان فقط نام چند برند مطرح را نمایش می‌دهند. برندهایی که نه تنها بازار ایران را، بلکه سایر بازارهای جهانی را نیز تحت سیطره خود در آورده اند. در بیشتر ویترین‌ها گوشی‌های تلفن‌همراه خود نمایی می‌کند.

شاید در آن سال‌های اولیه ورود این فناوری به کشور کمتر کسی فکر می‌کرد که بعد از نصب اولین آنتن‌های BTS و اضافه شدن ۹هزار مشترک به شبکه تلفن‌همراه برای نخستین بار، آن هم با پرداخت مبلغی بسیار بالا (۵۵۰ تا ۶۵۰هزار تومان) خطوط تلفن‌همراه و به تبع آن، گوشی‌های موبایل، زمانی به اساسی‌ترین کالای بازار تبدیل شده و به سبد خرید خانواده‌ها وارد شوند.

آن سال‌های اول این کالا بیشتر جنبه تزئینی داشت یا بهانه‌ای برای فخرفروشی بود که داشتن آن کلاس و نداشتنش بی‌کلاسی محسوب می‌شد.

سال‌های ابتدایی (تقریبا تا ۱۳۷۶) موبایل، بازاری محدود و محصور به چندین فروشگاه و تعداد محدودی پاساژ در تهران و شهرستان‌های بزرگ داشت. از این قبیل می توان به پاساژ علاءالدین تهران، میدان احمدآباد اصفهان، میدان عطار مشهد و چند پاساژ دیگر اشاره کرد که به مرکزی برای خرید و فروش تلفن‌همراه تبدیل شده بودند.

در سال‌های اولیه عرضه سیم‌کارت به دلیل آنکه شرکت مخابرات ایران به همراه خط‌های واگذاری خود به انتخاب مشترک گوشی نیز ارائه می‌کرد بازار چندانی برای این محصول به وجود نیامد. اما به تدریج با توجه به اختلاف قیمت بازار و آنچه که مخابرات ارائه می‌داد و نیز عدم تنوع در گوشی‌های ارائه شده از سوی شرکت مخابرات ایران، توجه برخی سود جویان به این بازار پر سود جلب شد و سرمایه‌های زیادی در آن رخنه کرد.

خرید و فروش قسطی خط جزو کارهای پرسودی شد که نه تنها به تدریج به واسطه این شغل جدید دفاتر و مغازه‌های بسیاری در اقصی نقاط کشور به این شغل جدید تغییر کاربری دادند بلکه با گذشت زمان انجمن‌های صنفی و اتحادیه‌های بسیاری نیز پیرامون اداره آنها تاسیس شدند که بعد‌ها اختلافات بی‌شماری نیز بر سر متولی‌گری این مغازه‌ها به وجود آمد.

اختلافاتی که باعث شد این بازار که امروزه بیش از ۲۶میلیون کاربر در اختیار دارد همچنان بدون متولی و بدون ناظر باقی بماند و هیچ نهادی برای رسیدگی به حقوق مصرف‌کنندگانی که متضرر شده اند نرسد.

بدین صورت بود که دو گونه امرار و معاش ارتباط شغلی «مستقیم» و «غیرمستقیم» با خطوط تلفن‌همراه و گوشی‌های تلفن‌همراه به‌وجود آمد.

مشاغل جانبی

شاید ورود شهرستانی‌ها به تهران برای پیدا کردن راهی برای گذراندن امور کسب و در آمد و «توهم تهران شهر رویاهای کاری» برای آنها باعث شد که بسیاری از آنها به سمت شغل‌های غیرمستقیم تلفن‌همراه کشیده شوند. به این شکل که آنها بعد از ورود به تهران و ترکیدن حباب خیالی پیدا کردن کار راحت در تهران چاره‌ای ندیدند جز وصل شدن به بازار گوشی تلفن‌همراه.

اگر سری به بازار تلفن‌همراه آن هم در بورس تهران یعنی همان خیابان جمهوری زده باشید شاهد بسیاری از این مشاغل جانبی هستید.

از پسرکی که از هر دو دستش تا آرنج انواع و اقسام بند موبایل آویزون است بگیر تا افرادی که در پیادره بساط کرده‌اند و در حال خرید و فروش گوشی‌های دست دوم و قاب و جلد موبایل هستند.

شاید برایتان جالب باشد اگر بفهمید افرادی که کارتن‌های مستعمل را از پاساژهای این خیابان جمع‌آوری می‌‌کنند به نگهبانان پاساژ پورسانت هم می‌دهند!

بازار تعمیرکاران علاءالدین هم همیشه سکه است. برای یک باز و بسته شدن گوشی حداقل اجرتی که اخذ می‌شود ۵هزار تومان است. البته اگر شانس با شما یار باشد و مشکلتان با یک سرویس کوچک حل شود، تعمیر گوشی بین ۷ تا ۱۰هزار تومان هزینه دارد اما اگر قرار باشد قطعه‌ای هم در این میان تعویض شود، خرجتان بالا می‌رود.

البته در کنار تمام این کارها برخی کارهای غیرمستقیم نیز وجود دارد. به عنوان مثال پیک موتوری. بدون شک افرادی که در اطراف جمهوری اقدام به دایر کردن دفاتر پیک موتوری کرده‌اند سود سرشاری برده‌اند.

یکی از مراکز عمده پخش تلفن‌همراه در تهران، پاساژ علاءالدین است که از ۶ طبقه که در هر طبقه آن بیش از ۱۰۰ واحد وجود دارد تشکیل شده است. حال فرض کنید که هر واحد در طول روز فقط یک پیک موتوری نیاز داشته باشد. حتما می توانید تراکنش مالی آن را حدس بزنید.

از آنجا که تقریبا اشتغال به کار تخصصی در ایران رو به فراموشی سپرده است دور از انتظار نیست که افراد شاغل در سایر حوزه‌های کاری در بازار موبایل نیز سرک کشیده و طعم سود بردن در این بازار را نیز تجربه کنند.

حتی تمایل قاچاقچیان نیز به وارد کردن گوشی همراه به قدری زیاد شده که این موضوع باعث اختلال در اقتصاد سالم این بازار شده و ورود غیرقانونی گوشی موبایل به معضل خیلی بزرگی تبدیل شده است.

خدا را چه دیدید شاید روزی در آینده نام این خیابان یا حداقل تقاطع حافظ جمهوری که این روزها با انبوه مشاغل وابسته و غیر وابسته با تلفن‌همراه اشباع شده است به خیابان یا تقاطع موبایل تغییر یابد.