اولین حضور در یک نمایشگاه کامپیوتر

نویسنده: والتر ایساکسون

بخش سی‌ و نهم

به همین دلیل «روب جانوف» که یک مدیر هنری بود، قرار شد یک لوگوی جدید طراحی کند. جابز دستور داد: «آن را بامزه و قشنگ درست نکن.» جانوف یک طرح ساده سیب را در دو نسخه ارائه کرد. یکی از آنها سیب کامل بود و یکی دیگر یک گاز خورده بود. طرح اول خیلی شبیه به گیلاس بود، به همین دلیل جابز طرح دیگر را که گاز خورده بود انتخاب کرد. او همچنین طرحی را انتخاب کرد که به صورت شش رنگ و راه راه بود با ته‌مایه‌های خیالی که میان یک کره زمین سبز رنگ و آسمان آبی جا داده شده بود. این طرح‌ها باعث می‌شد که چاپ این لوگو خیلی گران‌تر شود. مک کنا در بالای بروشور جمله‌ای از لئوناردو داوینچی گذاشت که به الگوی فلسفه طراحی جابز تبدیل شد: «سادگی نهایت ظرافت و پیچیدگی است.»

اولین برنامه معرفی

معرفی اپل دو طوری برنامه ریزی شد که با اولین نمایشگاه کامپیوتر وست‌کاست مصادف شود که در آوریل سال ۱۹۷۷ در سانفرانسیسکو و توسط «جیم‌وارن» یکی از طرفداران پر و پا قرص کلوب هومبرو برگزار شد. جابز به محض اینکه پاکت مخصوص اطلاعات مربوط به نمایشگاه را گرفت، برای گرفتن غرفه‌ای برای اپل ثبت نام کرد. او یک جای امن در جلوی سالن نمایشگاه را برای نمایش معرفی اپل دو می‌خواست و به همین دلیل ووزنیاک را با پیش پرداخت پنج هزار دلاری متعجب کرد. ووزنیاک می‌گوید: «استیو به این نتیجه رسیده بود که این یک معرفی بزرگ برای ما بود. ما می‌خواستیم به دنیا نشان بدهیم دستگاهی خوب و کمپانی بزرگی داریم.»مارکولا هشدار کاربردی داده بود که مهم است تا بزرگی و برجستگی‌تان را به خصوص وقتی که می‌خواهید محصولی را معرفی کنید، با تاثیری به یاد ماندنی روی افراد القا کنید. این در توجه جابز به وجه نمایشی اپل منعکس شد. شرکت‌کنندگان دیگر میزهای معرفی و بوردهایی با پوسترها و لوگوی خودشان داشتند. اپل پیشخوانی پوشیده از پارچه مشکی مخملی با یک شیشه بزرگ با پس زمینه لوگوی جدید طراحی جانوف داشت. آنها فقط سه کامپیوتر اپل دو را به نمایش گذاشته بودند که تمام شدند، اما جعبه‌های خالی را روی هم گذاشته بودند که طوری القا کند که تعداد بیشتری از آن را دارند.با این حال لباس‌های لوکس و دستورهای مارکولا نمی‌توانست جلوی شوخی‌های دستی و بی اختیار ووزنیاک را بگیرد. او یک برنامه‌ای را در این نمایشگاه معرفی کرد که سعی می‌کرد ملیت افراد را از روی نام خانوادگی آنها حدس بزند و بعد یک جوک محلی مربوط به آن‌ها را برای‌شان نمایش می‌داد.