تلاش شرکت‌ها برای نفوذ در دولت
مترجم: سمانه فیاضی لابی‌گرها گاهی احساس می‌کنند که گویا مورد علاقه هیچ‌کس نیستند. جرمی گلبریث از شرکت بارسون مارستلر (یکی از شرکت‌های لابی‌گر) از گشت خود با تاکسی در شهر اوسلو داستانی دارد.
بر اساس این داستان، گفت‌وگو با راننده تاکسی به خوبی پیش می‌رفت تا اینکه راننده از شغل او پرسید و بعد از اینکه گلبریث عنوان شغلی خود را بیان کرد، باقی سفر در سکوت مطلق سپری شد. در عین حال، هثر پودستا یکی از لابی‌گرهای واشنگتن دی‌سی، لباسی با نشان «L» (به نشانه Lobbyist) بر تن می‌کند تا به همه اعلام کند که به شغلش افتخار می‌کند.


طبیعی است که شرکت‌ها موضوع فعالیت‌هایشان را به دولت اعلام کنند تا مطمئن شوند صدایشان شنیده خواهد شد. در آمریکا، حق دادخواهی از مقامات در رابطه با شکایات مختلف، توسط قانون اساسی تضمین شده است، اما مساله این است که چگونه می‌توان توانایی یک شرکت خصوصی را در هدایت کردن جزئی‌ترین موارد یک مجموعه عظیم توجیه کرد.
مانکور السون، یکی از پژوهشگران علوم سیاسی، می‌گوید: گروه‌های کوچک تولیدکننده‌، انگیزه بسیاری برای متحد شدن و حمایت از معافیت‌های مالیاتی و یارانه‌های موجود دارند، چرا که این مساله سود بسیاری برای آنها خواهد داشت. او این نظریه را در کتابی با عنوان «صعود و سقوط ملت‌ها» که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، به تفصیل شرح داده است. در مقابل، مالیات‌دهندگان و مصرف‌کنندگانی که برای بهره بردن از مزایای مختلف، مبلغ ناچیزی را پرداخت می‌کنند انگیزه کمتری برای لابی با سایرین دارند. بنابراین، با گذشت زمان، گروه‌هایی با علاقه‌مندی‌های خاص شروع به رشد می‌کنند و به مرور باعث تنزل توانمندی‌های اقتصادی می‌شوند.
اصل قطره، قطره، قطره
هنوز هم منافع تولیدکننده‌ها است که لابی‌گری را تحت سلطه خود دارد. بر اساس تحلیل موسسه سان لایت در رابطه با لابی صورت گرفته در جریان اصلاحات مالی آمریکا (موسوم به اصلاحات داد- فرانک)، مشخص شد که اصلاح‌طلبان فدرال، از ژوئن ۲۰۱۰ تا ژوئن ۲۰۱۳، با صاحبان بانک‌ها ۱۴ مرتبه بیشتر از گروه‌های مصرف‌کننده، ملاقات کردند. شرکت گلدمن ساکز در ۲۲۲ مورد از این جلسات حضور داشت؛ ۲۰ گروه سرآمد طرفدار اصلاحات، در مجموع ۲۸۷ بار بانیان اصلاحات را ملاقات کردند. شرکت‌های تولید نوشابه در بریتانیا، ۱۳۰ نشست را بین سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۳ با مقامات دولتی برگزار کردند. نتیجه اینکه، برنامه‌ای که یک قیمت حداقلی را برای الکل در نظر گرفته بود، کنار گذاشته شد.
کنار هم قرار گرفتن لابی‌گرهای آمریکا در
کی استریت(K street) شهر واشنگتن دی سی، به‌منظور تاثیرگذاری حداکثری است، اما این موفقیت‌ها منشأ نسبتا جدیدی دارند. ۵۰ سال پیش، تعداد کمی از شرکت‌های بزرگ، لابی‌گر‌های حرفه‌ای را به‌کار می‌گرفتند یا دفتری را در واشنگتن دایر می‌کردند. فعالیت‌های دولتی لیندون جانسون، ریچارد نیکسون و جیمی کارتر، باعث بسط و گسترش نقش دولت شد و تاثیرگذاری قوانین را افزایش داد.
در اواسط دهه ۶۰ میلادی، وقتی که رالف نادر علیه اتومبیل‌هایی که امنیت ضعیفی داشتند، مبارزه کرد،
جنرال موتورز هیچ لابی‌گری در واشنگتن نداشت. مبارزات اینچنینی غالبا به سال ۱۹۷۱ برمی‌گردد، زمانی که وکیلی به نام لوئیس پاول یادداشتی نوشت که در آن نظام سرمایه‌داری آمریکا را به عدم پاسخگویی درباره صدمات ناشی از «مماشات، نادانی و نادیده گرفتن مشکل» متهم می‌کرد. صاحبان کسب‌و‌کار شروع به گرد هم آمدن کردند. اعضای اتاق بازرگانی از 36هزار نفر در سال 1967 به 80هزار نفر در سال 1974 و بعد از آن به دو برابر رقم قبلی یعنی 160هزار نفر در سال 1980 افزایش یافت.
لابی‌گری به شکلی خودجوش رشد پیدا کرد. وقتی یک شرکت مشاهده می‌کند که رقیبانش به دنبال لابی هستند، برای جلوگیری از شکست‌های احتمالی از دیگران پیروی خواهد کرد. از میان ۱۰۰ شرکتی که در سایت فورچون (Fortune) به آن اشاره شده است، ۱۰ شرکت که بیشترین لابی را در سال ۲۰۱۰ داشتند، متوسط نرخ موثر مالیات پرداختی آنها ۱۷ درصد بود، این رقم برای ۸۰ شرکتی که کمترین لابی را داشتند،
۲۶ درصد بود.
لابی‌گری همچنین نیازمند از سر راه برداشتن قوانین نامطلوبی است که توسط گروه‌های فشار سیاسی اعمال می‌شوند. صنعت خدمات مالی در بروکسل، به دنبال بحران‌هایی که بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ به وجود آمد و باعث برانگیختن خصومت‌های سیاسی شد، به این نتیجه رسید که باید سازمان یافته شود.
لی دراتمن، از اعضای موسسه سان لایت، استدلال می‌کند که لابی‌گر‌های حرفه‌ای، از وجود تناقض در اطلاعات سود می‌برند. شرکت‌ها با تکیه بر لابی‌گرها از اتفاقاتی که در دولت در جریان است آگاهی پیدا می‌کنند. مخبران آنها انگیزه کافی دارند که از هر تهدید و فرصتی استفاده کنند تا اطلاعات و روابط بیشتری به دست آورند. همچنین، آنها ترجیح می‌دهند که شخصا لابی تشکیل دهند تا اینکه به اتحادیه‌های صنعتی تکیه کنند. وقتی قانون اصلاح می‌شود تا با شرایط شرکت‌های خصوصی همخوانی بهتری داشته باشد، موضوع پیچیده‌تر می‌شود، چراکه نیاز به لابی‌گری بیشتر از قبل می‌شود. براساس تحقیقات آقای دراتمن، بهترین پیشگویی درباره لابی‌گری یک شرکت در یکسال این است که چگونگی لابی‌گری آن شرکت را در سال قبل، مورد بررسی قرار دهیم.
به نظر می‌رسد همه این مسائل، آیین‌نامه‌ها و قوانین مالیاتی را پیچیده‌تر کرده است. تعداد صفحات
نظام‌نامه مالیاتی آمریکا از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ به دو برابر افزایش یافته و تعداد لغات آن ۳/۸ میلیون لغت بیشتر از گذشته شده است. این بار سنگین روی شانه‌های اقتصاد، همان چیزی است که آقای السون ۳۰ سال قبل پیش‌بینی کرده بود.
آمریکا کانون توجه مباحث مربوط به لابی‌گری است. دلیل این مساله تا حد زیادی به این خاطر است که این کشور درباره این موضوع پنهان کاری نمی‌کند. به عنوان مثال، در کشور چین لابی‌گری به عنوان شغل در نظر گرفته نمی‌شود؛ اما بسیار سخت است که باور کنیم، تجار چینی هیچ خبرچینی در دولت ندارند.
لابی‌گرهای اروپایی در بروکسل گرد هم می‌آیند. همتای کی استریت، رو بلیارد (Rue Belliard) خیابانی است که محل اجتماع این گروه است. قوانین افشاگری در بروکسل بسیار آزادانه‌تر از واشنگتن است و برداشت و قرار دادن اطلاعات در پایگاه اطلاعاتی لابی‌ها کاملا اختیاری است. بنابراین، تعداد لابی‌ها احتمالا بیشتر از ۳۰ هزار موردی است که ثبت شده است، اما در نهایت، این اروپا است که برخلاف آمریکا، محدودیت‌های سنگینی را برای شرکت در رقابت‌های انتخاباتی تحمیل می‌کند.
از آنجا که لابی‌گری غالبا در انحصار شرکت‌های بزرگ است، سوال این است که آیا این مساله نوعی تبعیض در برابر شرکت‌های کوچک و نوآور است؟ قوانین پیچیده به عنوان مانعی برای ورود این شرکت‌ها به چنین جریان‌هایی عمل می‌کنند. زمانی که بسیاری از رای‌دهندگان از افت استانداردهای زندگی عصبانی هستند، عده‌ای چنین درمی‌یابند که نفوذ لابی‌ها تنها می‌تواند باعث خشنودی ثروتمندان شود.
پول چه چیزی را می‌تواند بخرد
احتمال دسترسی به اعضای کنگره، برای آنهایی که جیب پرپولی دارند، بیشتر از سایرین است. این مساله منجر به سیاست‌هایی می‌شود که در آن، توجه به ثروتمندان یا تجارت‌های بزرگ، بیشتر خواهد شد که در نهایت سرمایه بیشتری به سمت آنها خواهد رفت و لابی‌گری بیشتر از قبل توسعه خواهد یافت. شاهد اینکه، پنج همراه برتر میت رامنی در رقابت‌های انتخاباتی ۲۰۱۲ از شرکت‌های خدمات مالی بودند و همچنین، کارمندان شرکت مایکروسافت و گوگل، باراک اوباما را همراهی می‌کردند.
قوانین آمریکا، در واکنش به رسوایی آبراموف در سال ۲۰۰۶، زمانی که یک لابی‌گر به اتهام پرداخت رشوه به مقامات دولتی زندانی شد، سخت‌تر شده‌اند. امروزه، لابی‌گر‌ها به حکم قانون موظفند کلان خود را معرفی و مبالغ دریافتی خود را مشخص کنند، اما با این حال، بعضی از اصول قانونی نامانوس هستند. برای مثال، لابی‌گرها موظفند اعلام کنند که با کدام‌یک از بخش‌های دولت وارد مذاکره شده‌اند (به عنوان مثال، کنگره) اما لازم نیست به فرد خاصی اشاره کنند. رابرت کیسر در کتابی با عنوان « لعنت به پول زیادی» (So Damn Much Money) آورده است که جرالد کسدی، یکی از لابی‌گر‌های مطرح، در دوران زندگی حرفه‌ای خود، به همراه همسرش بیشتر از ۱/۳ میلیون دلار به رقابت‌های انتخاباتی کمک کردند.
هر اندازه هم که نگرانی درباره این موضوع وجود داشته باشد، لابی‌گری از صحنه خارج نخواهد شد. همانطور که خانم پودستا عنوان کرده است «واشنگتن هر روز برنده‌ها و بازنده‌ها را انتخاب می‌کند، البته آنها همیشه هدف خاصی از این موضوع ندارند، اما به هر حال یک نفر بالا خواهد آمد و یک نفر از گردونه خارج خواهد شد. مشتریانی که خارج از نظر باشند، خارج از ذهن خواهند بود. همواره افراد مختلفی با اعضای کنگره در حال گفت‌وگو درباره موضوعات متنوعی هستند، افرادی در دو سوی مناظره‌ها وجود دارند و در نهایت این اعضای کنگره هستند که در این میان تصمیم‌گیری خواهند کرد.» او همچنین معتقد است که هیچ عضوی از کنگره حاضر نیست خلاف علاقه‌مندی‌های همکارانش عمل کند. آقای گلبریث، سیاست‌مداران را در اعتباریابی خطرناک بخش صنعت مقصر می‌داند
و نه لابی‌گر‌ها را.
شهروندان نمی‌توانند قاطعانه بگویند که تصمیم‌گیری‌های سیاسی براساس اهداف واقعی است یا در نتیجه تاثیرپذیری سیاست‌مداران از آن دسته لابی‌گر‌هایی که بیشترین سرمایه را در اختیار دارند. شرکت‌ها به‌دلیل ترس از عدم موفقیت حاضر نیستند از لابی‌گر‌ها صرف‌نظر کنند. همانطور که آقای دراتمن نوشته است «اگر (سیاست) یک بازار است، بیشترین شباهت را به بازار بیزانس دارد که هیچ‌کس نمی‌داند چه چیزی برای فروش وجود دارد و کدام کالاها به شکلی غیرقابل پیش‌بینی می‌آیند و می‌روند. قیمت‌ها نامشخص و همواره در حال تغییر است. یک نفر فقط کافی است مبلغی را بپردازد تا بتواند وارد بازار شود.»