باز هم همان نفت لعنتی!
علی موقر قسمت سیو دوم * توجه: مطالب این ستون شدیدا غیرجدی است. سودان کشوری است در شمال شرقی آفریقا. پایتختش هم خارطوم است. سودان چندان فیل ندارد اما به عوضش زرافه و میمون و هوای معتدل و مرطوبی دارد و در این شرایط مطبوع و مفرح، زرافهها و میمونها و باقی حیوانات در منطقه حفاظتشده بادینگو به خوبی و خوشی با یکدیگر زندگی میکنند. بخشی از مردمان سودان عرب و بخش دیگر بومیان آفریقایی هستند که همین موضوع باعث دردسرشان شده است، چرا که نتوانستهاند به خوبی و خوشی با یکدیگر زندگی کنند. در سال ۱۸۲۰، سودان توسط مصر اشغال شد.
علی موقر قسمت سیو دوم * توجه: مطالب این ستون شدیدا غیرجدی است.
سودان کشوری است در شمال شرقی آفریقا. پایتختش هم خارطوم است. سودان چندان فیل ندارد اما به عوضش زرافه و میمون و هوای معتدل و مرطوبی دارد و در این شرایط مطبوع و مفرح، زرافهها و میمونها و باقی حیوانات در منطقه حفاظتشده بادینگو به خوبی و خوشی با یکدیگر زندگی میکنند. بخشی از مردمان سودان عرب و بخش دیگر بومیان آفریقایی هستند که همین موضوع باعث دردسرشان شده است، چرا که نتوانستهاند به خوبی و خوشی با یکدیگر زندگی کنند.
در سال ۱۸۲۰، سودان توسط مصر اشغال شد. بعد از آن توسط بریتانیا اشغال شد. بعد از جنگ جهانی اول و مبارزات ملیگراها در سال ۱۹۵۶ مستقل شد. با استقلال سودان طبیعتا جنگهای داخلی شروع شد و در سال ۱۹۷۹ با کشف نفت در سودان جنوبی شعلههای جنگ افروختهتر شد.
سرانجام ژنرال عمر حسن احمد البشیر در سال ۱۹۸۹طی یک کودتا نخستوزیر منتخب صادق المهدی را برکنار و زندانی کرد. آقای البشیر خودش را به عنوان رییس شورای فرمان انقلابی منصوب کرد. این شورا نهادی بود که قدرت قانونگذاری را در کشور بر عهده داشت. سپس تمام احزاب سیاسی، سازمانهای غیرمذهبی و اتحادیههای کارگری را منحل کرد و انتشار روزنامهها و قانون اساسی را هم معلق نمود. بعد از آن هم سمتهای ریاستجمهوری، نخستوزیری، فرمانده کل نیروهای مسلح و وزارت دفاع سودان را شخصا به عهده گرفت و همه چیز میرفت تا به خیر و خوشی تمام شود. عمر میخواست که قانون شریعه را در کشور پیاده کند اما از آنجا که همیشه یک پای بساط میلنگد گروهی از سودانیها، خاصه آفریقاییهای بومی به مخالفت برخاستند. بنابراین عمر البشیر منطقا تصمیم گرفت تا غیر عربها را پاکسازی
کند.
این شد که ماجرای دارفور پیش آمد و جنگ داخلی میان شمال و جنوب سودان آغاز شد و در این گیر و دار دومیلیون نفر آدم کشته شدند. دیوان بینالمللی کیفری هم حکم بازداشت عمر البشیر را صادر کرد. عمر البشیر هم متقابلا در واکنش به این حکم گفت: «حکمتان را بگذارید در کوزه». البته این را به عربی گفت که ترجمهاش همین میشود.
نهایتا البشیر موفق شد که شمال سودان را تا حد قابل قبولی از غیر عربها پاکسازی کند، اما اگر من به جای او بودم جنوب سودان را از غیرعربها پاکسازی میکردم، چرا که جنوب سودان نفت بیشتری داشت و خیلی بهتر بود، اما خب کاری بود که شده بود دیگر و دیگر کاریش هم نمیشد کرد. نهایتا در ساعت ۲۱ روز شنبه ۸ ژوییه ۲۰۱۱ سودان جنوبی طی یک همهپرسی برای خودش مستقل شد. عمرالبشیر معتقد بود که غربیها برای نفت مملکت کیسه دوختهاند. حال آنکه سودان به جز نفت، منابع سرشار سنگآهن، کروم، مس، روی، تنگستن، میکاه، نقره و طلا هم دارد. کوههای النوبه، النیل الارزق، و دارفور ۱.۵ میلیون تن ذخیره اورانیوم دارند که از نظر خلوص ۲.۶ درصد غنیتر از دیگر معادن جهان است. با این حال اوضاع شمال و جنوب سودان چندان تعریفی ندارد. کشور سودان بعد از ایران و ونزوئلا سومین نرخ تورم جهان را دارد. مالاوی، اریتره، کنگو و بقیه هم در رتبههای بعدی قرار دارند. نرخ بیکاریاش هم ۴۰ درصد است.
سودان جنوبی از فقیرترین کشورهای جهان است و ۹۰ درصد اهالی آن زیر خط فقر زندگی میکنند. قرار بود سودانیهای جنوبی که اکثرشان سیاه پوست بودند و قیافههایشان شبیه هم بود وقتی مستقل شدند بهخوبی و خوشی با یکدیگر زندگی کنند و اوضاعشان خوب بشود اما نشد. چرا که سیاهپوستهای قبیله نوئر معتقد بودند که سیاهپوستهای قبیله مرلی قیافههایشان یک جورِ ناجوری است و آدمهای بیخودی هستند، البته قبیله مرلیها هم خود معتقد بودند که نه خیر، ما خیلی هم بهتر از شما هستیم. این شد که سودانیهای جنوبی همچنان درگیر پاکسازی یکدیگر هستند.
اوضاع سودان شمالی کمی بهتر از سودان جنوبی است، به این معنی که ۴۷درصد مردمان آن زیر خط فقر زندگی میکنند که خیلی بهتر از ۹۰درصد است. با استقلال سودان جنوبی درآمدهای نفتی سودان شمالی کم شد. به عوض آن، سودان شمالی حق ترانزیت نفت سودان جنوبی را دریافت میکرد. چرا که سودان جنوبی همان یک خط لوله را داشت که از سودان شمالی میگذشت. جنوبیها به شمالیها گفتند که به ازای هر بشکه نفت یک دلار حق ترانزیت میدهیم. شمالیها که با جنوبیها دشمن بودند گفتند نه خیر، به ازای هر بشکه ۳۶ دلار میگیریم. جنوبیها هم که با شمالیها دشمن بودند گفتند اصلا نفت صادر نمیکنیم و کلا اوضاع افتضاحی پیش آمد و تکلیف نفت هم معلوم
نشد.
در پی کاهش درآمدهای نفتی، سودان شمالی طرح ریاضت اقتصادی را در پیش گرفت و یارانههای سوخت را حذف کرد که منجر به شورشهای خیابانی شد. در این گیر و دار مردم به فکر دموکراسی و آزادی و اینجور چیزها هم افتادند. در این تظاهرات ۲۰۰ نفر کشته و ۷۰۰ نفر دستگیر شدند و احکام حبس سه تا هفت سال گرفتند. به گفته وزیر کشور سودان این تبهکاران به سزای اعمالشان رسیدند و به گفته پارلمان سودان گلولههای شلیک شده به تظاهرکنندگان از سوی نیروهای ناشناس بوده است و نهایتا به گفته عمرالبشیر ملت سودان توانست توطئه دشمنان را خنثی کند.
به گفته کارشناسان غربی جنگهای داخلی، ناپایداریهای سیاسی و ازهمگسیختگی زیرساختهای اقتصادی باعث شده تا به آینده اقتصادی سودان امید چندانی نباشد. با اینکه سودان منابع معدنی زیادی دارد، اما در حال حاضر نیمی از تولید ناخالص داخلی سودان مربوط به بخش کشاورزی است که به علت غیرمکانیزه بودن بازده چندانی ندارد. پنبه و کنجد سودان را کشورهای عربستان، ایتالیا، آلمان، مصر، فرانسه، ژاپن و چین میخرند. شخصا هر چه فکر کردم که این همه پنبه و کنجد به چه درد این کشورها میخورد راه به جایی نبردم. به هرحال همین باعث شده تا درآمد سرانه سودان ۳۲۰ دلار باشد و ۸۰ درصد آدمهای شاغل سودانی در بخش کشاورزی مشغول بهکار بشوند. سودان ۲۴ میلیارد دلار بدهی خارجی دارد و از کشورهای چین، فرانسه، انگلستان، هلند و کانادا دارو، پوشاک و پارچه وارد میکند. دست آخر بنده شخصا ملتفت نشدم که این وسط نفت سودان کلا چه شد؟!
ارسال نظر