نخستین تاملات درباره قیمت اثر هنری
علی سیاح* بُدن، ماندویل و گالیانی نخستین کسانی بودند که به مساله قیمت در آثار هنری توجه نشان دادند. فحوای اصلی نظرات ایشان این بود که کالاهای لوکس و تجملاتی، برخلاف کالاهای اساسی که بیشترین سهم را در تولید ملی داشتند و قیمتشان گویای هزینهشان بود، جملگی کالاهایی بیارزش محسوب میشدند و ارزش آنها را طرف تقاضا مشخص میکرد. به نظر بُدن در نتیجه توجه شاهان و فرمانروایان به کالاهای تجملاتی، قیمت آنها افزایش مییافت. این افزایش در قیمت به هیچوجه دلیلی درونی و ذاتی در خود این قسم کالاها نداشت، بلکه تنها به این علت صورت میگرفت که شخص شاه آن را معامله کرده بود.
علی سیاح* بُدن، ماندویل و گالیانی نخستین کسانی بودند که به مساله قیمت در آثار هنری توجه نشان دادند. فحوای اصلی نظرات ایشان این بود که کالاهای لوکس و تجملاتی، برخلاف کالاهای اساسی که بیشترین سهم را در تولید ملی داشتند و قیمتشان گویای هزینهشان بود، جملگی کالاهایی بیارزش محسوب میشدند و ارزش آنها را طرف تقاضا مشخص میکرد. به نظر بُدن در نتیجه توجه شاهان و فرمانروایان به کالاهای تجملاتی، قیمت آنها افزایش مییافت. این افزایش در قیمت به هیچوجه دلیلی درونی و ذاتی در خود این قسم کالاها نداشت، بلکه تنها به این علت صورت میگرفت که شخص شاه آن را معامله کرده بود. به عقیده بُدن اسرافکاری ثروتمندان نیز عامل دیگری است که در قیمت کالاهای تجملاتی و صد البته هنری، دخیل است. بُدن در این باب منسوجات قیمتی را مثال میزند. «قیمت بالای کالای تجملاتی یکی از ویژگیهای فریبنده آن برای کسانی است که میخواهند ثروت خود را به نمایش بگذارند، از این رو انگیزه کافی برای کاهش قیمت این کالاها وجود ندارد». گالیانی در خصوص تعیین قیمت اثر هنری، به دو مساله اشاره میکند: مورد اول مرتبط با نیروی مُد است. گالیانی امر زیبا را به ۲ بخش تقسیم میکند. دسته اول اموری مبتنی بر تصورات یقینی هستند. این امور از ابتدا در ذهن آدمی نقش بستهاند. دسته دوم، که بهمراتب از دسته نخست بزرگتر هستند، بر حواس تکیه دارند. به عقیده گالیانی، وقتی ما چیزی را زیبا میپنداریم، این به آن معنا است که حواس ما طوری خو گرفتهاند که شیء مورد نظر را زیبا مییابند. نیروی مُد صرفا این دسته دوم را دربرمیگیرد. گالیانی آثار هنری را به ۲ دسته تقسیم میکند: دسته اول آثاری هستند که از آنها تنها یک نسخه وجود دارد؛ او این آثار را آثار یکه(unique) مینامد و برای این مورد مجسمه ونوس مدیچی را مثال میزند. دسته دوم آثاری یکه نیستند، اما به این اعتبار که در انحصار یک فروشندهاند، به آثار یکه تبدیل میشوند. به عقیده گالیانی امور انسانی، جملگی دارای حدود هستند و قیمت آثار هنری نیز از این قاعده مستثنی نیست. به نظر او نیاز یا میل خریدار و قیمت فروشنده در ترکیب با یکدیگر، نسبتی مرکب را میسازند که قیمت اشیا متناسب با آن تعیین میشوند. این به آن معنا است که حتی اثری یکه نیز تحت شرایطی ممکن است به هیچ نیارزد. گالیانی قیمت نامحدود را برای اثر دیگری، همچون هر امر انسانی دیگر، ممکن نمیداند. ماندویل اما به صورتی دیگر به این موضوع مینگرد. برای او چهار عامل نقش بسزایی در تعیین قیمت آثار هنری بازی میکنند: عامل اول شهرت هنرمند و مقطعی از زندگی او است که هنرمند سرگرم خلق اثر هنری بوده است. عامل دوم که در نظر ماندویل بسیار نامعقول است، آوازه دارندگان آثار است یا به زبان او «کیفیت افرادی که آن آثار را در تملک خود دارند»، و البته مدت زمانی که این آثار «در اختیار خاندانهای بزرگ بودهاند». عامل سوم در تعیین قیمت اثر هنری، که همچنان بهمثابه کالای لوکس و تجملاتی تلقی میشود، نایابی آثار است، اما ماندویل به دنبال عاملی است که در قضاوت آثار هنری از قطعیتی جهانشمول برخوردار بوده، یا دستکم به اندازه سه عامل دیگر بیثبات و تغییرپذیر نباشد. به این منظور، او تطابق با طبیعت را به عنوان عامل چهارم، به این سه عامل میافزاید: «نقاشی تقلید طبیعت است». همانطور که ملاحظه میشود عامل چهارم، عاملی زیباشناختی است که پیامدهایی جنبی برای نقش هنر در آرای ماندویل دارد. جالب آنجا است که تقلید از طبیعت برای ماندویل با اصل اخلاقی پیوند خورده است. ماندویل بلافاصله اشاره میکند که هر طبیعتی شایسته آن نیست که موضوع اثر هنری باشد: «نه طبیعت، که طبیعت خوشایند، طبیعت زیبا [la belle nature]، شایسته بازنمایی است؛ هرچیز پست، حقیر، رقتبار و میانمایه را باید به دقت کنار نهاد و از نظر دور نگه داشت؛ زیرا برای مرد راستین ذوق اینها همچون موضوعات زننده و حقیقتا ناگوار، آزارندهاند». به عقیده ماندویل، نقاشی در میان هنرهای زیبا، به طور عمده با احساسات و شکوه و جبروت اشراف در ارتباط و از حمایت آنها نیز برخوردار است. ماندویل میگوید نقاش با واقعیت تاریخی سروکار ندارد، بلکه وظیفهاش بیان عظمت موضوع است و نقاش واقعی هرگز «عالیمقامان نوع بشر» را فراموش نمیکند. نقاشان بزرگ نه برای مردمان معمولی که برای کسانی نقاشی میکنند که واجد فهمی فرهیختهاند. هنر باید به جای نمایش دقیق و موبهموی طبیعت یا تاریخ، بیانکننده اصول اخلاقی باشد. از آنجا که موضوع هنر، موضوعی والامرتبه است، صورت آن نیز باید صورتی جدی، معنادار، برازنده و خوشایند باشد و اگر هنر عادات و واقعیات زندگی روزمره را نمایش دهد، تنها ضایعکردن امر والا است و انسان را از حظ بردن محروم میسازد. بدین ترتیب، هنر به شکلی ویژه وابسته به کسانی است که دغدغههایی اجتماعی دارند و از این رو وعده تنظیم احساسات انسانی را به نمایش میگذارد. ماندویل در این خصوص از اپرا بهعنوان نمونهای برجسته یاد میکند. اپرا موقعیتی را برای انتقال درسهای اخلاقی از طریق موسیقی فراهم میآورد. به عقیده ماندویل، در هیچ مکان دیگری جز اپرا، مردان و زنان مجال این را نمییابند که احساسات عالی را درک کنند و خود را فراتر از عوام برکشند. برای جوانان، که صد البته منظور ماندویل جوانان عالیرتبه است، هیچ دورهمی و سرگرمیای مناسبتر از اپرا نیست که بتوانند از آن طریق به رفتارشان سروشکلی بایسته دهند و عادت ریشهدار و پایای فضیلت را کسب کنند. اینجا همان نقطهای است که هنر در نظر ماندویل سوءشهرتش را از دست میدهد. هنر دیگر آمیزه فساد و اتلاف منابع نیست، بلکه اینک بهمنزله مسیری رو به فضیلت خودنمایی میکند. *ali.saiyah@yahoo.com منبع: GOODWIN, CRAUFURD, Art and Culture In The History of Economic Thought in Handbook of the Economics of Art and Culture, Volume ۱ Edited by Victor A. Ginsburgh and David Throsby. ۲۰۰۶.
ارسال نظر