سخن اسمیت
یاسر میرزایی منبع: اکونومیست آدام اسمیت را به عنوان پدر علم اقتصاد میشناسند. اکثر مردم او را به عنوان مثال اعلای طرفداری از بازار آزاد میشناسند، اما اسمیت عمدتا غلط خوانده و فهمیده شده است. این متن میخواهد مواردی را نشان دهد که مردم، اسمیت را به اشتباه میخوانند و میفهمند و سعی میکند در آن موارد مراد اصلی اسمیت را ارائه دهد. اسمیت بذر دغدغههای خویش را کاشته است. او تمایل داشت قطعات کوتاه و پرمغز بنویسد که سبب میشد فهم اندیشههایش مستعد اعوجاج شود. یکی از بهترین قطعات نغز او این است: به خاطر خیرخواهی قصاب و ساقی و نانوا نیست که ما میتوانیم از قوتمان مطمئن باشیم، بلکه این نتیجه پیگیری منافع خودشان است.
یاسر میرزایی منبع: اکونومیست آدام اسمیت را به عنوان پدر علم اقتصاد میشناسند. اکثر مردم او را به عنوان مثال اعلای طرفداری از بازار آزاد میشناسند، اما اسمیت عمدتا غلط خوانده و فهمیده شده است. این متن میخواهد مواردی را نشان دهد که مردم، اسمیت را به اشتباه میخوانند و میفهمند و سعی میکند در آن موارد مراد اصلی اسمیت را ارائه دهد. اسمیت بذر دغدغههای خویش را کاشته است. او تمایل داشت قطعات کوتاه و پرمغز بنویسد که سبب میشد فهم اندیشههایش مستعد اعوجاج شود. یکی از بهترین قطعات نغز او این است: به خاطر خیرخواهی قصاب و ساقی و نانوا نیست که ما میتوانیم از قوتمان مطمئن باشیم، بلکه این نتیجه پیگیری منافع خودشان است. روزنامهنگاران و اقتصاددانان به وفور از این عبارت استفاده میکنند. بسیاری از مردم فکر میکنند که اسمیت به دفاع از خودخواهی صرف پرداخته است. در واقع، بنا به ادعای آتول فیتزجیبونز، یک تاریخاقتصاددان، خواننده معنای این عبارت را تنها درون متن میتواند بفهمد و تحلیلهای عمیقتر نشان میدهد که اسمیت به نکته ظریفی اشاره کرده است نه اینکه از خودخواهی صرف دفاع کرده باشد. اسمیت، در کتاب «نظریه احساسات اخلاقی» که دومین کتاب مشهور او است، جایگاه فیلسوفان در اجتماع را مورد بحث قرار میدهد. او مدعی است اگر آنها [فیلسوفان] تنها به دنبال منافع خود باشند، وضعیتی خودمتناقض و نامنصفانه پیش میآید. در عوض فیلسوفان باید حس وظیفه اجتماعی را ترویج کنند تا بتوانند در حل پرفشارترین معضلات جهان مفید باشند، اما قصابها و نانواها نیازی به این همه بلندطبعی ندارند- برخلاف فیلسوفان، آنها با عمل بر مبنای پیگیری منافع شخصیشان میتوانند مفید واقع شوند. بنابراین، آنطور که آقای فیتزجیبونز مدعی است، وقتی اسمیت به «منافع خودشان» اشاره میکند، در واقع میخواهد مدعی شود که «همه گروههای اجتماعی با انگیزههای ذهنی یکسان عمل نمیکنند.» اسمیت قطعا نمیخواهد این حدس را پیش گذارد که پیگیری منافع، تنها رانه رفتاری انسان است. شواهد دیگری هست به نفع اینکه اسمیت نگاهی پیچیدهتر از آنچه مردم به او نسبت میدهند به کنش انسانی داشته است. این عبارت در صفحات آغازین «نظریه احساسات اخلاقی» ظاهر میشود: انسان هر چه خودخواه باشد، باز هم بدیهی است که برخی اصول در طبیعت او هست که او را به خوشبختی دیگران علاقهمند میکند و انتقال شادی دیگران به او را ضرورت میبخشد، هرچند تنها چیزی که به او برسد تنها لذت دیدن آنها باشد. اسمیت وقتی به «دست نامرئی» اشاره میکند نیز اندیشههای مشابهی را در نظر دارد. این استعاره امروز به این معنا به کار میرود که افراد وقتی به صورت مستقل خودخواهانه عمل میکنند، بهترین نتیجه ممکن حاصل میشود، اما این تفسیر نادرستی از اسمیت است. اصطلاح «دست نامرئی» تنها سه بار در آثار اسمیت به کار رفته است. بنا به ادعای اما روتشیلد، متخصص اندیشه اقتصادی قرن هیجدهم، استفاده اسمیت از این اصطلاح «در هر سه جا کنایهآمیز است.» در مورد خودخواهی نیز همینطور است. تونی آسپرومورگس از دانشگاه سیدنی میگوید: اندیشه اسمیت در مورد تقسیم کار، انقلابی بوده است. اسمیت معروفترین کتابش یعنی «ثروت ملل» را با بحث درباره یک کارخانه سنجاق شروع میکند: ده نفر میتوانند بالغ بر پنجاه و هشت هزار سنجاق در روز تولید کنند... اما اگر آنها به صورت جداگانه کار کنند، قطعا هیچ یک نمیتوانند بیست و شاید حتی یک سنجاق در روز تولید کنند. او گمان میکرد که «تقسیم کار و شراکت مناسب فعالیتهای مختلف» راهی طوفانی برای موفقیت کسب و کار است. اما اسمیت دغدغه بهرهوری اقتصادی به معنایی که رایج است نداشته است. درواقع او فکر میکرد تقسیم کار میتواند اثراتی منفی هم برای افراد و هم برای جامعه داشته باشد. در بخش آخر «ثروت ملل» اسمیت حدس میزند که در نتیجه تقسیم شدید کار، کارگران «فرصتی برای به کار بستن فهمشان یا آزمون و خطای ابداعاتشان» نخواهند داشت و در نتیجه «تا جایی که یک مخلوق انسانی میتواند، احمق و غافل میشوند.» آقای راتشیلد و آمارتیا سن میگویند، اسمیت برای مبارزه با این خطرات از یک نظام آموزش عمومی قدرتمند دفاع میکرد. اسمیت فکر میکرد که میتوان «تقریبا همه مردم» را آموزش داد، حتی برای علوم «بسیار والا». اسمیت همچنین نگران اثرات تفرقهانگیزی بود که تقسیم کار شدید اقتصادی میتوانست بر روابط انسانی بگذارد. او از دولت میخواست که برای «تفریحات عمومی» هزینه کند، چون معتقد بود چنین کاری میتواند به اتحاد مردم غنی با فقیر کمک کند. اسمیت معتقد بود هر جامعه متمدنی باید بتواند رفاه فیلسوفان را نیز به اندازه قصابها، ساقیها و نانواها فراهم کند- چون همه آنها در جامعه به انحای مختلف مشارکت دارند-حتی اگر برخی از آنها تولید اقتصادی نداشته باشند. عموما به این اندیشه اسمیت به عنوان «طبقهبندی اجتماعی کار» اشاره میشود. هیچ کدام از مواردی که ذکر شد به معنای ضدبازار بودن اسمیت نیست-یا اینکه او مارکسیست باشد؛ چنان که برخی گهگاه مدعی میشوند. هدف ذکر این موارد این بود که نشان دهد اسمیت از آن دست متفکرانی نیست که بتوان او را در نقلقولها درک کرد، زیرا نقلقولهای منفرد از او عمدتا به فهم معوج از او منجر شده است و میشود.
ارسال نظر