اما واگرهای کاهش سلاحهای اتمی
آیا تعداد کلاهکهای اتمی بر «بازدارندگی» اثر میگذارد؟
مترجم: رفیعه هراتی «برای بازداشتن دشمن، داشتن تعدادی اندک سلاح اتمی کافی است» این ایده اشتباه است. حامیان کاهش بیشتر براین باورند که توانایی یک ضد حمله ایمن- توانایی دفع یک حمله و حفظ مقدار کافی از کلاهکهای اتمی برای پاسخی ویرانگر- برای بازدارندگی اتمی کافی است.
گرچه «ایمن» و «ویرانگری» اصطلاحات مبهمی هستند، اما بسیاری از تحلیلگران خواهند گفت چند موشک بالستیک شلیک شده از زیردریاییها که هرکدام چنین کلاهک اتمی داشتهاند، زیاد است زیرا در دریا هدف قرار دادن زیردریایی در اولین حمله دشوار است و قدرت شلیکی که از مثلا ۲۰۰ سلاح اتمی ایجاد میشود بسیار چشمگیر است. براساس منطق آنان، هرچیزی بیش از این «اضافه» است و میتوان بدون آنکه خطری برای امنیت ایالات متحده ایجاد شود، تسلیحات اتمی را کاهش داد.
گرچه هیچ رهبر عاقلی حتی با کشوری که از کوچکترین قدرت بازدارندگی برخوردار است عمدا وارد جنگ اتمی نمیشود، اما کشورهای دارای سلاحهای اتمی همچنان با تضاد منافعی روبهرو هستند که میتواند به یک بحران منجر شود. درنتیجه، برخلاف آنچه تصور میشود، توازن قدرت اتمی به شدت برای چگونگی حل این مناقشات مهم است.
اخیرا، رابطه بین اندازه تسلیحات اتمی یک کشور و امنیت آن کشور را به طور قاعدهمند بررسی کردهایم. در تحلیل آماری همه کشورهای دارای سلاح اتمی از سال ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۱، دریافتیم کشوری که کلاهکهای بیشتری دارد با احتمال یک به سه توسط دیگر کشورها به چالش نظامی کشیده میشود و با احتمال بیش از ۱۰ برابر بر بحران غلبه خواهد کرد، به این معنی که زمانی که به چالش کشیده میشود به اهداف اصلی سیاسیاش میرسد. علاوه براین، دریافتم که میزان این مزیت با حاشیه برتری قوا افزایش مییابد. کشورهای دارای سلاحهای اتمی بیشتر (۹۵ درصد از کل کلاهکهای دو کشور) ۱۷ برابر بیشتر شانس پیروزی دارند. این یافتهها حتی زمانی که اختلاف در جنگافزارهای غیراتمی، قرابت جغرافیای، نوع نظام سیاسی، جمعیت، اندازه اراضی، تاریخچه مناقشات قبلی و دیگر عواملی که ممکن است بر نتیجه تاثیر بگذارند لحاظ میشود، پابرجا هستند. زمانی که ایالات متحده از موقعیت قدرت اتمی طی جنگ سرد بهره میبرد، مانع شد شوروی در سال ۱۹۷۰ در کوبا پایگاه زیردریایی بسازد و مسکو را از حمایت بیشتر از اعراب در جنگهای اعراب و رژیم صهیونیستی در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ باز داشت. درعوض،
زمانی که توازن اتمی برای واشنگتن از مطلوبیت کمتری برخوردار بود، نتوانست در بحرانهای علیه شوروی به پیروزیهای آشکاری دست یابد، برای مثال، نتوانست مسکو را در تهاجم ۱۹۷۹ به افغانستان عقب براند.
علاوه بر این، شواهد کیفی از ۷۰ سال گذشته نشان میدهد که رهبران توجه بسیاری به توازن قدرت اتمی دارند به طوری که معتقدند برتری قوا موقعیت آنها را تقویت میکند و مزیت اتمی اغلب به مزیت ژئوپولتیکی تعبیر میشود. طی بحران موشکی کوبا، برتری اتمی آمریکا مسکو را وادار کرد موشکهایش را از این جزیره خارج کند. همانطور که ژنرال مکسول تیلیر، رییس وقت ستاد مشترک ارتش، در یادداشتی به رابرت مکنامارا، وزیر دفاع، نوشت: «ما در تواناییهای جنگی مزیت استراتژیک داریم... اکنون زمان ترسیدن نیست.» به طور مشابه، دین راس، وزیر خارجه آمریکا، گفت: «چیزی که خروشچف در ذهن دارد این است که او میداند ما برتری کامل اتمی داریم، اما او همچنین میداند که به اندازهای که او با ترس از سلاحهای اتمی ما زندگی میکند، ما از سلاحهای آنها نمیترسیم.»
الگوی مشابهی در جنوب آسیا هم قابل مشاهده است. زمانی که سالها بعد پرسیده شد چرا پاکستان طی بحران سال ۱۹۹۹ سرانجام نیروهای خود را از کشمیر هند خارج کرد، جورج فرناندز، وزیر دفاع سابق هند، برتری اتمی کشورش را دلیل این مساله عنوان کرد. او گفت: در صورت تبادل اتمی «ما احتمالا بخشی از جمعیت خود را از دست میدادیم، اما پاکستان کاملا از صفحه روزگار محو میشد.»
ممکن است برای اکثر مردم احمقانه به نظر برسد. اما برخی برای از دست دادن میلیونها شهروند خود چندان سوگواری نمیکنند. واقعیت این است که جنگ اتمی برای یک کشور ویرانگرتر از کشور دیگر خواهد بود، حتی اگر هر دو طرف بتوانند آسیبهای «غیرقابل قبولی» وارد کنند.
همانطور که هرمان کان، استراتژیست اتمی جنگ سرد مینویسد: «افراد کمی بین برجای ماندن ۱۰ میلیون و ۵۰ میلیون یا ۱۰۰ میلیون کشته تفاوت قائل میشوند. این مساله وحشتناک است. اما، درک زیادی لازم نیست تا متوجه این تفاوت شد.» بحثی نیست که رهبران کشورهایی که تسلیحات بیشتری دارند معتقدند که میتوانند در جنگ اتمی شرکت کنند و پیروز شوند. منطق آنان بسیار دقیق است. کشورهای اتمی یکدیگر را ناگزیر به ریسک کردن میکنند. آنها بحران را تشدید میکنند و خطر جنگ اتمی را افزایش میدهند تا زمانی که یک طرف عقبنشینی کند و طرف دیگر به راهش ادامه دهد. در هر مرحله از بحران، رهبران بررسی میکنند که تنش را تشدید کنند و در نتیجه ریسک جنگ اتمی فاجعهبار را بپذیرند یا تسلیم شوند و یک پیروزی مهم ژئوپلیتیک را به حرفشان تقدیم کنند. اگر هزینههای جنگ اتمی برای یک کشور بیش از کشور دیگر باشد، بنابراین تسلیم شدن همیشه برای رهبرانی که در موضع ضعف هستند خوشایندتر است، چون هر منفعتی که از تشدید تنش به دست آورند، با هزینه بالاتر سیاسی خنثی میشود. بنابراین، به طور متوسط، انتظار داریم احتمال تسلیم شدن رهبرانی که سلاحهای اتمی کمتری
دراختیار دارند طی بحران بیشتر باشد و این دقیقا همان چیزی است که آمار نشان میدهد. رقابت بین قدرتهای اتمی مانند بازی مرغ است و در این بازی، انتظار داریم خودروی کوچکتر اول از مسیر خارج شود، درغیر این صورت تصادف برای هر دو مصیبتبار خواهد بود. ایالات متحده همیشه خودروی هامر رانده است، اما اکنون آن را با خودروی پیریوس معاوضه میکند. این در شرایطی است که بازی مرغ طی دهههای آتی محتمل است. ایالات متحده همانطور که رییسجمهور سابق جان اف کندی متعهد شد، به جای کاهش سلاحها، باید تسلیحات اتمی خود را «بدون رقیب» نگه دارد.
میراث جنگ سرد؟
آیا سلاحهای اتمی میراث جنگ سرد هستند. اینگونه نیست. زمانی که شوروی در سال ۱۹۹۱ دچار فروپاشی شد، به نظر میرسید عصر رقابت اتمی به پایان رسیده است و ایالات متحده و روسیه بسیاری از سلاحهایی را که به مدت ۴۰ سال برای تهدید یکدیگر به کار میبردند، کنار خواهند گذاشت. در سال ۱۹۶۷ میزان تسلیحات اتمی ایالات متحده به ۳۱۲۵۵ کلاهک رسید، اما تا سال ۲۰۱۰ تحت معاهده استراتژی جدید کاهش سلاح (NEW START) که بین روسیه و آمریکا امضا شد، ایالات متحده متعهد شد کلاهکهای اتمی خود را به بیش از ۱۵۵۰ کلاهک نرساند.
در ژوئن امسال، باراک اوباما، رییسجمهوری آمریکا گفت قصد دارد تعداد کلاهکها را به ۱۰۰۰ کاهش دهد. با این اقدام، آمریکا از سال ۱۹۵۳ تاکنون کمترین سلاح اتمی را در اختیار خواهد داشت. علاوه براین، افراد بانفوذ در سراسر جهان، ازجمله سلطهجوهای آمریکایی، به طور فزاینده از گامهایی درجهت خلع سلاح کامل حمایت کردهاند. اوباما در سخنرانی سال ۲۰۰۹ در پراگ، متعهد شد «به دنبال صلح و امنیت جهان بدون سلاح اتمی باشد.»
کاهش تسلیحات اتمی و رویای جسورانه امحای این تسلیحات از این باور ناشی میشود که سلاحهای اتمی اشتباه زمانی جنگ سرد هستند. اما این فرض که شرایطی که به ایالات متحده امکان داده است بر تسلیحات اتمی خود کمتر تکیه کند پابرجا خواهد بود، نادرست و خطرناک است. سلاحهای اتمی همچنان نیرومندترین ابزار نظامی روی زمین هستند و مرکز رقابت ژئوپلیتیک باقی خواهند ماند. این سلاحها در سالهای اخیر نسبتا بیاهمیت شدهاند نه به این دلیل که بشر روشنفکرتر شده است، بلکه به این دلیل که با وقفه موقت در رقابت قدرتهای بزرگ مواجه شدهایم.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده را تنها ابر قدرت جهان کرد و جنگافزارهای غیراتمی بیهمتای آمریکا دیگر کشورها را هراسان کرد. در دو دهه گذشته سلاحهای اتمی در مرکز امنیت ملی آمریکا نبوده است، زیرا دشمنان اصلی این کشور یعنی صربستان، عراق، افغانستان و القاعده، سلاح اتمی ندارند. آمریکا هر مشکلی در دنبال کردن جنگهای اخیرش داشته باشد، فقدان قدرت نظامی جزو آن نیست.
اما زمان درحال تغییر است. اقتصاددانان پیشبینی میکنند چین در سالهای آتی از ایالات متحده بهعنوان بزرگترین اقتصاد جهان پیشی خواهد گرفت و نظریههای روابط بینالملل میگویند گذار بین هژمونهای غالب و اوجگیری رقبا اغلب به درگیری میانجامد. هماکنون، چین تواناییهای نظامی خود را افزایش داده است، ازجمله موشکهای بالستیک ضدکشتی و زیردریایی که مناسب جنگ با ایالات متحده است. در سپتامبر سال ۲۰۱۲، مناقشه بین چین و ژاپن بر سر جزایر سنکاکو نزدیک بود جنگی به راه بیندازد که میتوانست به سادگی به ایالات متحده هم کشیده شود. ادعای چین درمورد منابع طبیعی دریای جنوب چین و تنش با تایوان ممکن است به درگیری آمریکا-چین بینجامد. حتی رابطه با روسیه، شریک آمریکا در کنترل تسلیحات، رقابتیتر میشود. جنگ داخلی سوریه همه نشانهای یک نبرد به سبک جنگ سرد را دارد. به طور خلاصه، رقابت سیاسی قدرتهای بزرگ یکبار دیگر درحال افزایش است و درنتیجه سلاحهای اتمی دوباره در مرکز توجه قرار خواهند گرفت.
این مساله هماکنون نیز درجریان است. روسیه، چین، هند، پاکستان و کرهشمالی تسلیحات اتمی خود را مدرن میکنند یا گسترش میدهند. همانطور که پال براکن، پژوهشگر علوم سیاسی دانشگاه ییل میگوید ما درحال ورود به «عصر دوم تسلیحات اتمی» هستیم که در آن «به دلیل ظهور مجدد سلاحهای اتمی به عنوان عامل حیاتی سیاستمداری و سیاستزور، چهره کلی سیاستزور در جهان درحال تغییر است.» نوستالژی زمانهای راحتتر اغواکننده است، اما ایالات متحده نیازمند چنان نیروی اتمی است که این کشور را دربرابر چالشهای پیشرو حفظ کند.
ارسال نظر