رویای آمریکایی تعبیر می‌شود؟
مترجم: مجید اعزازی آیا آمریکا می‌تواند فرجام «رویای آمریکایی»1 را نجات دهد؟ رهبران سیاسی دست راستی و دست چپی می‌گویند که این ایده غیر‌قابل تصور است.
با وجود این، در کتابی که به تازگی «تیلر کاوین» اقتصاددان نوشته، این موضوع پیش‌بینی شده است.کتابی به نام«طبقه متوسط پایان یافت».آقای کاوین نسبت به این بحث بیگانه نیست.در سال ۲۰۱۱ او واشنگتن را با کتاب «رکود بزرگ» شوکه کرد؛ کتابی که در آن استدلال کرد آمریکا ثمره سرزمین آزاد، نیروی کار فراوان و تکنولوژی‌های نو را از بین برده است.کتاب جدید او اما اشاره می‌کند که اثرات مخرب اتوماسیون و «قدرت همیشه ارزان‌تر کامپیوتر» به تازگی درک شده‌اند.
این کتاب آینده‌ای که به طور گسترده‌ای از مشاغل متوسط و رفاه گسترده تهی شده را توصیف می‌کند. او پیش‌بینی می‌کند یک گروه نخبه ۱۰ تا ۱۵ درصدی آمریکا ذکاوت و خود کنترلی خاصی برای تسلط یافتن بر تکنولوژی و به‌دست آوردن سود از آن را خواهند داشت.
آنها از ثروت عظیم و محرک زندگی بهره خواهند برد. سایر افراد اما به دلیل اینکه کارفرمایان محصولات آنها را با «دقت سرکوبگر» اندازه می‌گیرند، کسادی یا حتی سقوط دستمزدها را تحمل خواهند کرد. برخی نیز به عنوان تامین‌کنندگان خدمات پیشرفت خواهند کرد.
تعداد اندکی نیز راه خود را به سوی این نخبگان (آموزش آنلاین ارزان قیمت تسهیل‌کننده بزرگی خواهد بود) تغییر می‌دهند و ایده «فرا شایسته سالاری» در محل کار را تقویت می‌کند: این ایده «چشم‌پوشی از کسانی که جا مانده‌اند را تسهیل می‌کند.»
دیدگاه آقای کاوین نه گرم است و نه پیچیده. در آینده‌ای که او ترسیم می‌کند، پنهان کردن اشتباه‌ها و حتی متوسط بودن بسیار دشوار خواهد بود. به طور مثال، عرضه همیشه در حال گسترش رتبه‌بندی‌ها، دکترهای متوسط و همچنین بیمارانی که داروهای خود را نمی‌خورند، به نمایش خواهد گذاشت. مردان جوان در بازار کاری مبارزه خواهند کرد که به پیروی از وجدان کار، بیش از کار یدی اهمیت می‌دهد.
افراد بسیاری دریافت خدمات عمومی ناقص را در مقابل پرداخت مالیات‌های اندک ترجیح می‌دهند.این موضوع مقداری شوم به نظر می‌رسد، اما همزمان روند‌های جهان واقعی را نیز بازتاب می‌دهد: ۶۰ درصد کارفرمایان هم اینک رتبه اعتباری متقاضیان کار را چک می‌کنند؛ تعداد مردان جوان بیکار بالا است و مهاجران به دلیل مالیات اندک و خدمات اندک ایالت تگزاس به سوی این ایالت هجوم آورده‌اند.
جناح چپ مطمئن است که نابرابری زمینه‌ای برای شورش است. آقای کاوین البته نسبت به این موضوع شک دارد. به اعتقاد او، نداراها به شدت به بازی‌های ویدئویی به دلیل منفجر کردن بمب‌های بنزینی واقعی جذب می‌شوند، تا این که بخواهند با کامپیوتر کار کنند. او فکر می‌کند، یک جمعیت در حال پیر شدن محافظه‌کارتر است.
او بیش از اینکه از مکتب حمایت از تولیدات داخلی بترسد، از اینکه اغلب مشاغل به خارج از کشور منتقل شده‌اند، می‌هراسد.
گویی بخشی از دیدگاه آقای کاوین اتفاق افتاده است. او نسبت به سیاست‌های قطبی گرا بسیار خوش بین است. تنش‌های میان نسلی، ناآرامی دهه ۱۹۶۰ را تحریک کرد. احتمالا این تنش‌ها دوباره به خونخواهی باز خواهند گشت، البته این بار در شکل رقابت اقتصادی بر سر منابع کمیاب.
دوران قرون وسطی تا حدی به دلیل اینکه دهقانان نمی‌توانستند رای دهند، با ثبات بودند؛ در عوض، رای‌دهندگان ناراضی مدرن احتمالا طعمه‌ای برای آدم‌های عوام‌فریب خواهند بود. آدم‌هایی که به دنبال راه‌حل‌های ساده از بیگانه هراسی تا مالیات ستانی بیشتر از ثروتمندان یا سیاست‌های تبهکارانه خشن می‌گردند. با وجود این، نظر عمده آقای کاوین پذیرفتنی است: تغییرات عظیم در راه هستند و ممکن است غیر‌قابل‌توقف باشند.
سیاستمداران نسبت به پذیرش این موضوع تغییر پذیرند. باراک اوباما با بیان اینکه شکاف ثروت آمریکا «کسب و کار ناتمام بزرگ ما» است، این شکاف را یک بحران نا برابری توصیف می‌کند که طی چندین دهه شکل گرفته است. او به مخاطبان خود می‌گوید که به تکنولوژی فکر کنند و اینکه چگونه تکنولوژی رتبه‌های آژانس‌های مسافرتی، کارمندان بانک و سایر مشاغل طبقه متوسط را کم کرده است.
همزمان، رقابت جهانی قدرت چانه‌زنی کارگران را کاهش داده است. او با افسوس می‌گوید: «افراد اعتماد به ظرفیت دولت در کمک به آنها را از دست داده‌اند»؛ اما آقای اوباما ادامه می‌دهد که رفتارهای مجرمانه سیاسی متهم اصلی است.
او مزایای نهادینه کارکردن به مدت چندین سال را متهم می‌کند: مداخله دولت هم مضر است و هم طرحی برای تصرف دلارهای مالیاتی از عصاره طبقه متوسط و تزریق آنها به فقرا است.مخاطره‌های سیاسی در حال تبدیل شدن به «بازی جمع صفر است.جایی که تعداد اندکی به خوبی کار می‌کنند در حالی که خانواده‌ها از هر نژادی علیه کوچک شدن کیک اقتصاد می‌جنگند.»
جمهوری‌خواهان فقط متعصب هستند.سناتور مارکو روبیو از ایالت کالیفرنیا، فرزند یک کوبایی مهاجر، تمایل دارد بگوید که اگر او در آمریکای پس از جنگ - در دوره‌ای آکنده از تحرک اجتماعی بالا - متولد نشده بود، الان احتمالا یک متصدی مستبد کافی‌شاپ بود.
در «نشست دفاع از رویای آمریکایی» در سی ام آگوست او آقای اوباما را به فرصت سوزی اقتصادی از طریق ایجاد بختک بزرگ بدهی‌های دولتی، مالیات‌های برانگیزاننده «جنگ طبقاتی»، مقررات سرکوب‌کننده نوآوری‌ها و حمایت‌های رفاهی فوق سخاوتمندانه متهم کرد.
آقای روبیو با بیان اینکه اغلب آمریکایی‌ها سخت‌تر از همیشه کار می‌کنند و به ندرت دست از کار می‌کشند، می‌گوید: «برخی افراد» از کار فرار می‌کنند؛ چرا که آنها می‌توانند تقریبا از محل منافع دولت برای خود پول‌سازی کنند. به طور خلاصه، هر دو طرف هیچ گاه سعی نکردند که توضیح دهند چگونه دیگران رویای آمریکایی را تخریب می‌کنند و افسوس که نمی‌توانند به طور متقاعد‌کننده‌ای توضیح دهند چگونه می‌توانند رویای آمریکایی را احیا کنند.
اوباما در واکنش به محدودیت‌های قدرتش، از بازگشت روندهایی که در حال فشار آوردن به طبقه متوسط آمریکا است، انتقاد می‌کند تا اینکه بخواهد به طور کل این مشکلات را حل کند. او استدلال می‌کند این کار اوباما بهتر از کار جمهوریخواهان - کسانی که «می خواهند به چنین روندهایی سرعت ببخشد»- است.
رهبران جمهوریخواه در حمایت از حزب خودشان طرح‌های مبتنی‌بر کوچک شدن دولت ارائه می‌دهند، طرح‌هایی که با هدف نجات «رویای آمریکایی» به شکل برنامه درآمده‌اند. آنها می‌گویند که کاهش مالیات و مقررات‌زدایی رونق سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را تحریک می‌کند. در واقع، پیوند‌های میان سرمایه‌گذاری و سیاست دولت به ندرت چنین شسته و رفته هستند و حتی چنین رونقی ممکن است اثر اندکی روی رکود دستمزد طبقه متوسط داشته باشد.
رای دهندگان زمانی را به یاد می‌آورند که کار زیاد به طور قابل اعتمادی با امنیت اقتصادی جبران می‌شد.البته این موضوع در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برای سیاه پوستان و زنان صادق نبود، اما سوال همچنان باقی است: اگر حق با آقای کاوین باشد، چه؟ در کشوری که بر مبنای امید پایه گذاری شده است، به چیزی مانند یک قرار اجتماعی جدید نیازمند است.سیاستمداران نمی‌توانند تا ابد علیه معمای آقای کاوین بجنگند.

پاورقی
۱- رویای آمریکایی، باوری ملی در ایالات‌متحده است که آزادی را زمینه‌ساز ترکیبی از کامیابی و موفقیت می‌داند. بنابر تعریف جیمز تراسلو آدامز از رویای آمریکایی «زندگی هر شخص باید با فرصت‌هایی که به او بنا بر قابلیت‌ها یا موفقیت‌هایش و فارغ از طبقه اجتماعی یا شرایط زاده شدنش داده می‌شود بهتر، غنی‌تر و کامل‌تر شود». ریشه‌های رویای آمریکایی را باید در اعلامیه استقلال ایالات‌متحده جست؛ آنجا که قویا اظهار می‌دارد «همه انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند» و اینکه «آفریدگارشان حقوق سلب‌ناشدنی معینی به آنها اعطا کرده‌است که حق زندگی، آزادی و جست‌وجوی خوشبختی از جمله آنها است.» (منبع: ویکی پدیا)