جهانی شدن و آموزش عالی
نویسنده: پیتر مانیکاس ترجمه و تلخیص: ا حمدرضا روشن* مقدمه هر دو موضوع جهانی شدن و آموزش عالی، دارای مفهومی پر ابهامند.
به عبارت دیگر، هم آموزش عالی و هم جهانی شدن، جزو مفاهیم بحث انگیز و پرمناقشه هستند. مثلا در شرایطی که به سادگی می‌توان تصور کرد آموزش عالی تقریبا در تمام جهان به یک شکل است، اما تفاوت‌های تاریخی، سیاسی و اقتصادی ملت‌ها، موقعیت‌های متفاوت آموزش عالی را در کشورهای دنیا پدید آورده است. به علاوه، اگر درون نظام آموزش عالی یک کشور را مورد تامل قرار دهیم تفاوت‌هایی نیز در آن شاهد خواهیم بود. مثلا در آمریکا انواع موسسات آموزش عالی از جمله: دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی دولتی، دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی خصوصی، دانشگاه‌های تحقیقاتی نوع اول، کالج‌های علوم انسانی، کالج‌های چهار ساله، موسسات آموزش عالی شبانه روزی، موسسات آموزش عالی غیر انتفاعی، موسسات آموزش عالی انتفاعی، مدارس فنی- حرفه‌ای تخصصی، دانشگاه مجازی، دانشگاه‌های شرکتی و برخی دیگر از انواع دانشگاه و موسسات آموزش عالی.
به همین ترتیب، می‌توان تصوری ساده و یکپارچه از جهانی شدن داشت. اما کار مشکلی نیست که نشان دهیم جهانی شدن یک مفهوم با ویژگی‌های پیچیده و چندبعدی است. مهم‌ترین نکته اینکه جهانی شدن دارای بار غلیظ ایدئولوژیک است و همین موضوع، ویژگی‌ها و ابعاد پیچیده آن را شکل می‌دهد.
همان گونه که توماس فریدمن در سال ۱۹۹۹ گفته است، جهانی شدن شامل ادغام شتابان بازارها، دولت- ملت‌ها و تکنولوژی‌ها است، با شدتی که تاکنون سابقه نداشته است. فریدمن در سال ۲۰۰۵ بار دیگر این ایده را در کتاب «زمین مسطح است»، با تاکید بیشتری بازنویسی کرد. وی از یکی از موسسان مرورگر
«نت اسکیپ» نقل می‌کند که: امروزه واقعیت غیر قابل انکار این است که یک نوجوان ۱۴ ساله رومانیایی یا هندی یا روسی یا ویتنامی همگی دارای اطلاعات، ابزار و نرم‌افزارهای مورد نیاز برای عملی کردن دانش خود هستند. اما فروکاهی فرآیند جهانی شدن به پدیده‌های اقتصادی و تکنولوژیک آن‌گونه که توماس فریدمن نقل می‌کند، ساده کردن قضیه و یک موضوع قابل بحث است. همچنین ایده وی مبنی بر مسطح و بدون مرز بودن زمین نیز یک بحث قابل اعتراض است. مثلا در حوزه آموزش عالی، این خطا است که مثل ایده فریدمن دنیا را مسطح در نظر بگیریم و بگوییم فارغ‌التحصیلان دانشگاهی کشورهای در حال توسعه به راحتی جایی در بازار کار کشورهای پیشرفته پیدا خواهند کرد یا اینکه تصور کنیم که آمریکا در آینده قابل پیش‌بینی نقش و جایگاه ضعیف و کم‌اهمیتی در اقتصاد سیاسی جهان داشته باشد. هیچ یک از این دو گزاره محتمل نیست. در هر صورت هنگامی که بحث از پیامدهای آموزش می‌شود، دیدگاه‌های متفاوت سیاسی همواره مساله‌ساز است. اما ابعاد گوناگون جهانی شدن تاثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر آموزش عالی دارد. در اینجا باید چند نکته مورد توجه قرار گیرد:
اول؛ برخی از فرآیندها و گرایش‌هایی که هم‌اکنون تحت عنوان جهانی شدن نام برده می‌شود، در واقع ریشه در تحولات دوران پس از جنگ جهانی دوم دارد. در واقع رایج شدن، تعهد به کارآیی، حسابگری، پیش‌بینی‌پذیری و کنترل است که همگی اینها را می‌توان فرآیند عقلایی عمل کردن نامید، همان ویژگی‌هایی است که ماکس وبر به کاپیتالیسم و مدرنیته مربوط می‌دانست. به طور مشابه، آمریکایی شدن را می‌توان یک فرآیند فرعی جهانی شدن نامید، چرا‌که نه فقط شرکت‌های آمریکایی وجه غالب اقتصاد سیاسی جهان را شکل می‌دهند، بلکه بسیاری از خصیصه‌های فرهنگی و بسیاری از تکنولوژی‌های رسانه‌ای و ارتباط جمعی که مخصوصا در آموزش عالی وجود دارد، آمریکایی است.
دوم اینکه، نهادهای مختلف در جوامع مختلف واکنش‌های متفاوتی به ابعاد گوناگون جهانی شدن نشان می‌دهند. گرچه احتمالا همه ملت‌ها تحت تاثیر گسترش کاپیتالیسم و عقل‌گرایی هستند، اما به دلیل تفاوت‌های محلی و ویژگی‌های منطقه‌ای، جهانی شدن در آنها به شکل یک پدیده بومی- جهانی است. به گفته رویتزر، بومی- جهانی شدن (Glocalizaton) فرآیندی ضد تداوم و استمرار جهانی شدن است.
سرانجام اینکه بین سطوح مختلف تحلیل آموزش عالی روابط علی وجود دارد. یعنی بین خط مشی (شامل اهداف، تامین مالی، دسترسی، تنوع نهادی) و سازماندهی (شامل امور اجرایی و ماهیت و ویژگی‌های نیروی انسانی و برنامه‌ها) رابطه علت و معلولی وجود دارد.
حال لازم است که ما به بررسی پدیده رشد جهانشمول آموزش عالی در دوره پس از جنگ جهانی دوم بپردازیم. یکی از علل رشد آموزش عالی در دوره پس از جنگ جهانی دوم ناشی از همان مواردی است که تحت عنوان عواقب و تبعات جهانی شدن آموزش عالی نیز از آنها یاد می‌شود. این تبعات شامل مواردی همچون: خصوصی‌سازی، مدیریت بنگاهی، فروکاهی محصولات و خدمات آموزش عالی به کالاهای بازاری، تعهد یکسویه و نگاه تک بعدی به مقوله کارآیی و تسلیم شدن تصمیم‌گیری‌های تخصیص منابع به منطق بازار.

خصوصی‌سازی آموزش عالی
به طور کلی چهار منبع اصلی برای تامین مالی آموزش عالی وجود دارد: بودجه دولتی، شهریه، موقوفات (کمک‌های مردمی) و فروش خدمات علمی و پژوهشی. البته گرایش جهانی تامین هزینه‌های آموزش عالی به طور فزاینده‌ای در حال انتقال از دولت بر دوش والدین و دانشجویان است. این یکی از آثار جهانی شدن بر آموزش عالی قلمداد می‌شود. گرچه تفاوت‌هایی هم در سطح کشورها قابل مشاهده است. البته نکته قابل توجه این است که تنها در آمریکا و ژاپن موسسات آموزش عالی خصوصی دارای نقشی اساسی در نظام آموزش عالی این کشورها هستند و تا همین اواخر، دولت تامین بیشتر هزینه‌های آموزش عالی در اغلب کشورهای دنیا را بر عهده داشته است.
موقوفات نیز مهم‌ترین منبع خصوصی و مردمی تامین مالی آموزش عالی در آمریکا است. حمایت مالی دولتی از تحقیقات، تامین مالی خصوصی تحقیقات، تجاری‌سازی تحقیق، تامین مالی دولتی آموزش عالی و شهریه از دیگر منابع تامین مالی بخش آموزش عالی است.

تامین مالی دولتی
معکوس خصوصی‌سازی، تامین مالی توسط دولت است، که همواره و تا سال‌های اخیر، نقش مسلط و غالب را در تامین مالی موسسات آموزش عالی دولتی در آمریکا و سایر کشورها داشته است. اوج حمایت‌های مالی دولت از موسسات آموزش عالی دولتی در ایالات متحده در سال ۱۹۷۹ با سهم ۶۲ درصد بود که پس از آن همواره روندی کاهشی داشته است. این رقم در سال ۲۰۰۱ به ۳۱/۹ درصد کاهش یافت.
یکی از روسای دانشگاه‌های آمریکا در باره روند کاهشی حمایت‌های مالی دولتی از آموزش عالی می‌گوید: ما سابقا «حمایت شده از سوی دولت» بودیم، سپس «کمک گیرنده از سوی دولت» شدیم و اکنون نیز فقط «ایجاد شده توسط دولت» محسوب می‌شویم.
این در حالی است که هنوز هم در کشورهای اروپایی بخش عمده‌ای از بودجه آموزش عالی توسط دولت تامین می‌شود. در واقع سابقا و قبل از تشدید روند جهانی شدن، حمایت مالی دولتی از آموزش عالی یک قائده فراگیر بود. همچنین، در اروپا اقداماتی که در جهت کاهش حمایت‌های رفاهی دولت انجام می‌گیرد، مورد اعتراض است. البته در کشورهای فقیرتر، از آنجا که تقریبا همه مسائل در اولویت است و انجام بسیاری از امور ضرورت دارد، لذا تصمیم گیری برای تخصیص منابع بسیار پیچیده و مشکل است و کسی نمی‌داند چه نسبت و سهمی از بودجه عمومی باید برای بخش آموزش (عالی و متوسطه) اختصاص یابد. در این کشورها تنها استدلال می‌شود در حالی که ملت‌های پیشرفته سهم قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را صرف آموزش می‌کنند، بنابراین اولی‌تر است که ما نیز بر حجم حمایت‌های مالی دولتی از آموزش بیافزاییم.
در اقتصاد سیاسی امروز، سطح وسیعی از امور زیربنایی کشورها توسط دولت تامین مالی و حمایت می‌شود. در آمریکا این موارد شامل زندان‌ها، پرداخت بخشی از هزینه‌های درمانی افراد سالخورده و تنگدست، و سایر خدمات دولتی از جمله آموزش عالی است. مطمئنا پدیده جهانی شدن موجب افزایش مشکلات در سر راه دولت خواهد شد. به ویژه رویکردهای طرفدار خصوصی‌سازی تقویت خواهد شد. در دوره‌ای که بنیادگرایان بازار آزاد قدرت یافته و بر قلمروهای ایدئولوژیک مسلط شده بودند خصوصی‌سازی نه یک امر قابل قبول و منطقی، بلکه یک امر حیاتی قلمداد می‌شد. با این حال، دولت‌ها هنوز در مورد اولویت‌های هزینه‌ای خود حق انتخاب دارند. در حالی که یک توافق در مورد بخش‌های محق بودجه وجود ندارد یک تحقیق نشان می‌دهد که در ایالت کالیفرنیا بودجه زندان‌ها بیشتر از بودجه دانشگاه‌ها است به طوری که در این ایالت بودجه سالانه زندان‌ها ۵/۶ میلیارد دلار و بودجه آموزش عالی ۳/۴ میلیارد دلار بود.

شهریه
شهریه معیاری برای دسترسی، قابل پرداخت بودن و قابل قبول بودن هزینه‌های تحصیلی آموزش عالی محسوب می‌شود. همچنین، یک سازو کار مهم خصوصی‌سازی، سهم و وزن شهریه به عنوان یک منبع تامین درآمد دانشگاه‌ها است. شهریه یکی از منابع رو‌به رشد درآمد هم برای موسسات آموزش عالی دولتی و هم موسسات آموزش عالی خصوصی بوده است. البته برخلاف روندهای اخیر، شهریه سهم نسبتا کمی در تامین منابع آموزش عالی در بیشتر کشورهای دنیا به جز آمریکا و ژاپن داشته است. بریتانیا با سنت دیرینه آموزش عالی بدون شهریه از سال ۱۹۹۸ شهریه‌های محدودی را وضع کرد. نخست‌وزیر تونی‌بلر تحت فشار قرار گرفت تا اجازه دهد در سال ۲۰۰۶ شهریه سالانه با یک جهش زیاد از ۳۰۰۰ پوند به ۵۳۰۰ پوند افزایش یابد. این میزان، قابل مقایسه با شهریه موسسات آموزش عالی و دانشگاه‌های دولتی آمریکا ولی کمتر از شهریه موسسات خصوصی این کشور است.
در سال ۱۹۹۸ شهریه مجانی و رایگان دانشگاه‌های آلمان برای دانشجویان لغو شد. در سال ۲۰۰۵ نیز دادگاه عالی آلمان منع دریافت شهریه که توسط رهبر
سوسیال دموکرات وضع شده بود را غیر‌قانونی و خلاف قانون اساسی اعلام کرد. این یک پیروزی برای محافظه‌کاران آلمان بود.
در فرانسه شهریه سالانه دوره لیسانس ۲۸۰ تا ۳۵۰ یورو یا ۳۵۰ تا ۴۳۵ دلار است، که یک بهای اندک و نرخ کم هزینه‌های تحصیلی محسوب می‌شود. ولی دانشجویان این کشور نگران تغییراتی هستند که در آینده منجر به رقابت بین دانشگاه‌ها برای دریافت شهریه‌های زیاد و باز کردن راه برای خصوصی‌سازی آموزش عالی فرانسه است.
اما بیشترین تغییرات در مورد افزایش دریافت شهریه در چین و هند روی داده است. دو کشوری که در روند جهانی شدن اقتصاد حضور برجسته‌ای داشته‌اند. در چنین مواردی لازم است بین دوگونه از خصوصی‌سازی آموزش عالی تمایز قائل شویم. یکی مربوط به شروع دریافت شهریه در دانشگاه‌های دولتی و دیگری تاسیس موسسات خصوصی که شهریه دریافت می‌کنند، که این نوع اخیر از دانشگاه‌ها معادل دانشگاه‌های انتفاعی در آمریکا هستند.
سابقا در کشورهای در حال توسعه، مبحث شهریه عموما پدیده‌ای غیرضروری قلمداد می‌شد تا اینکه این سوال مطرح گردید که چه اندازه از جمعیت دانشجویی توان پرداخت شهریه را دارند. بسیاری از دانشگاه‌ها و موسسات خودگردان آموزش عالی آسیا و قاره‌های دیگر، قابل مقایسه با مدل موسسات انتفاعی آمریکا هستند. برای درک آنچه که در چین و هند در حال رخ دادن است لازم است نگاهی به خصوصیات دانشگاه انتفاعی در آمریکا داشته باشیم.

دانشگاه انتفاعی
تفاوت اصلی بین موسسات آموزش عالی انتفاعی (مثل دانشگاه فونیکس) و موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی (مثل دانشگاه ییل) در آمریکا این است که نرخ مالیاتی آنها بسته به درآمد و هزینه‌هایشان متفاوت است. نقطه اشتراک آنها این است که از کمک‌های مالی دولت در بودجه آنها خبری نیست. کمک‌های مردمی و موقوفات شامل موسسات انتفاعی نمی‌شود. موسسات انتفاعی همچون یک بنگاه تجاری عمل می‌کنند (گرچه نه به آن شدت و حدت بازار، سودگرا نیستند) موسسات انتفاعی بیشتر در حوزه آموزش مجازی فعالیت می‌کنند.

دسترسی و توان پرداخت: آیا طبقه متوسط جهانی در حال ظهور است؟
در زمینه دسترسی به آموزش عالی مشکلات اساسی نه در کشورهای پیشرفته که در کشورهای توسعه نیافته وجود دارد و این مساله در اثر پدیده جهانی شدن سخت‌تر هم خواهد شد. در فضای اقتصاد سیاسی، جهانی شدن باعث خواهد شد تا همه اقسام تولیدات غیر‌نظام بازار آزاد از بین برود. این به این معنی است که پسران و دخترانی که کمک معاش خانواده‌های خود در مشاغل کشاورزی بودند جایی در فعالیت‌های مدرن متکی بر نظام بازار یا مشاغل غیررسمی و با شرایط سخت شغلی پیدا خواهند کرد. در حالی که نابرابری‌های جهانی افزایش می‌یابد نمی‌توان از این جهت به آینده خوش بین بود.
آموزش ابتدایی همچنان بحرانی، حساس و مهم باقی می‌ماند. اما کسانی که به آموزش متوسطه و بالاتر دست می‌یابند به طور بالقوه فعالان و اعضای طبقه متوسط جهانی خواهند بود. از این دیدگاه، جوانان کشورهای توسعه نیافته خود را همپایه جوانان کشورهای پیشرفته می‌دانند. اما موقعیت بالقوه جوانان کشورهای توسعه‌نیافته بستگی به فرصت‌ها و ویژگی‌های توسعه کشورهای متبوعشان دارد. در عین حال، تفاوت‌های سترگی بین کشورهای در حال توسعه همچون هند، چین، آفریقای جنوبی و روسیه وجود دارد.
به علاوه مشکلات فزاینده‌ای فراروی افراد تحصیلکرده برای یافتن شغل مناسب
(به ویژه در خاورمیانه) وجود دارد. در هند ۵/۳ میلیون فارغ‌التحصیل بیکار دانشگاه وجود دارد. در این کشور، غیرمعمول نیست که یک راننده اتوبوس با مدرک مهندسی یا با مدرک فوق‌لیسانس حقوق ببینید. چین هم همچون هند افراد تحصیلکرده دانشگاهی زیادی پرورش داده است و همچون هند نقش مهم و فزاینده‌ای در اقتصاد سیاسی جهانی شده بازی می‌کند. در عین حال، بسیاری از ملل آفریقا به طور حزن انگیزی همچنان در منجلاب فقر قرار دارند.
اگر هدف یک فرد از کسب مدرک لیسانس این است که شغل و درآمد بهتری به دست آورد ممکن است ارزش مدرک او رفته رفته کاهش یابد، به ویژه اگر نظارت‌های کیفی کافی بر موسسات آموزش عالی صورت نگیرد. در بیشتر جوامع، اقتصادهای جدید به دارندگان مدرک دانشگاهی کمک می‌کنند تا از نردبان اجتماعی- اقتصادی جامعه بالا روند. اما در عین حال، پیشنهادهای شغلی به مرور برای کسانی که مدرک دانشگاهی ندارند، کاهش می‌یابد.
از سوی دیگر، آموزش یک نمونه کامل از اصطلاحی است که تحت عنوان «مساله بغرنج شونده» از آن نام برده می‌شود، به این معنی که فرصت‌های ناشی از پیشرفت اقتصادی به شکل برابر بین افرادی که خواهان دستیابی به این فرصت‌ها هستند، توزیع نمی‌شود. به عبارت دیگر، فرصتی را که یک فرد تصاحب می‌کند از دسترس دیگران خارج می‌شود. در واقع شکافی است بین مزیت‌هایی که فقط برخی از افراد به دست می‌آورند و پیشرفت‌هایی که توسط همه ایجاد شده است.
افزایش مشارکت در آموزش عالی هم دستاوردهای برندگان بازی را تحت تاثیر قرار می‌دهد و هم ماهیت بازی را. با این وجود، در همه جا تفاوت در دسترسی به فرصت‌های آموزشی به طور روزافزونی ادامه خواهد یافت. حتی در آمریکا که پیشگام ارائه آموزش توده وار بوده، از آنجا که کسب مدرک دانشگاهی از موسسات معتبر مزایای شغلی و درآمدی زیادی در آینده خواهد داشت بنابراین همچنان در این کشور دسترسی در این نوع موسسات از طریق پایگاه اقتصادی- اجتماعی افراد شکل داده خواهد شد. ضمن اینکه از آنجا که هیچ کجا در دنیا (احتمالا به غیر از کوبا) فرصت‌های کامل آموزشی وجود ندارد، سوء تفاهم در مورد برتری الگوی نظام آموزشی آمریکا مشخص خواهد شد.

ایدئولوژی جهانی شدن و آموزش عالی
ایدئولوژی اصلی جهانی شدن، آزادسازی اقتصادها و ادغام بازارها در سطح دنیاست. در این دیدگاه، ادغام، اجتناب‌ناپذیر است. اما از آنجا که بازارها باید کارآ باشند، بنابراین بازارهایی که لیبرالیزه شده‌اند، بهتر کار می‌کنند. این ایدئولوژی توسط بسیاری از سیاست‌گذاران در سراسر جهان مورد پذیرش قرار گرفته است. بازار آزاد و لیبرالیزه، هدایتگر دولتمردان برای انجام خصوصی سازی، هدایتگر مقامات دانشگاهی برای انجام تحقیقات تجاری، هدایتگر کارآفرینان آموزشی برای بازاریابی محصولاتشان (درست مثل سازندگان تلویزیون که برای محصولاتشان بازار یابی می‌کنند)، و به همین ترتیب هدایتگر هیات علمی منتقد برای اعتراض به جریان استقلال دانشگاه‌ها است.
اما نکته قابل توجه این است که ایدئولوژی نظام بازار آزاد، در شناخت و درک این موضوع که هیچ بازاری بدون قدرت قانونگذاری یک دولت پا نمی‌گیرد، ناکام می‌ماند. از این رو برای اینکه مبادله اقتصادی شکل بگیرد حتما باید قبل از آن حقوق مالکیت تعریف شده باشد. همچنان که کوز استدلال می‌کند مبادلات و
داد و ستدهایی که شکل می‌گیرد بر اساس حقوق مستقر است. نتیجه اینکه نظام قانونی یک کشور تاثیر عمیق و ژرفی بر عملکرد نظام اقتصادی دارد و رعایت قوانین در واقع یک ابزار کنترلی بر نظام اقتصادی است.
کشورهایی مثل چین، هند و روسیه در صدد تشکیل بازار با توجه به شرایط بومی و فرهنگی خود هستند. بنابر این سوال این نیست که آیا اقدام دولت برای شکل‌گیری بازارها لازم است یا نه، بلکه باید پرسید که کنش دولت در این جهت با توجه به قانون اساسی کشورها چه ویژگی‌هایی دارد؟ و چه کسانی (و چه بخش‌هایی) از این اقدامات منتفع می‌شوند و چه کسانی (و چه بخش‌هایی) منتفع نمی‌شوند؟
در مجموع، جهانی شدن آموزش عالی نه تنها پرسش‌هایی در مورد مسائل دسترسی، تامین مالی، سازماندهی، برنامه‌ها و تنوع نهادی، بلکه پرسش‌هایی را نیز در باب نیازها و اهداف آموزش عالی مطرح می‌کند. همچنین، بحران‌های ناشی از جهانی شدن که بر آموزش عالی تاثیر می‌گذارد حول سه محور قابل دسته بندی است: ۱- خصوصی‌سازی، ۲- مدیریت بنگاهی و ۳- فروکاستن محصولات و خدمات آموزش عالی به سطح کالاهای قابل فروش در بازار. اینها گرایش‌های مسلط جهانی شدن آموزش عالی است، اما کمتر واضح است که چه کسانی و کجاها از این تاثیرات بیشتر صدمه می‌بینند یا بیشتر منتفع می‌شوند.
* عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی