آنچه نمیدانی
نویسنده: نسیم نیکلاس طالب ترجمه و تلخیص: امیرحسین میرابوطالبی بخش دوم منطق قوی سیاه بیانگر آن است که آنچه نمیدانی اغلب بسیار مرتبط تر و قابل توجهتر است از آنچه میدانی. ۱ به یاد داشته باشید که بسیاری از قوهای سیاه دقیقا به این دلیل میتوانند رخ دهند که نامحتملند. حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را به یاد بیاورید: اگر در دهم سپتامبر وقوع این اتفاق به صورتی معقول محتمل دانسته میشد، قطعا آن حادثه به وقوع نمیپیوست. اگر چنین احتمالی قابل توجه پنداشته میشد هواپیماهای جنگی برجهای دو قلو را احاطه میکردند و مانع آن اتفاق به آن شکل میشدند.
نویسنده: نسیم نیکلاس طالب ترجمه و تلخیص: امیرحسین میرابوطالبی بخش دوم منطق قوی سیاه بیانگر آن است که آنچه نمیدانی اغلب بسیار مرتبط تر و قابل توجهتر است از آنچه میدانی.1 به یاد داشته باشید که بسیاری از قوهای سیاه دقیقا به این دلیل میتوانند رخ دهند که نامحتملند.
حملات 11 سپتامبر 2001 را به یاد بیاورید: اگر در دهم سپتامبر وقوع این اتفاق به صورتی معقول محتمل دانسته میشد، قطعا آن حادثه به وقوع نمیپیوست. اگر چنین احتمالی قابل توجه پنداشته میشد هواپیماهای جنگی برجهای دو قلو را احاطه میکردند و مانع آن اتفاق به آن شکل میشدند. البته ممکن بود اتفاق دیگری بیفتد. چه اتفاقی؟ من هم نمیدانم.
آیا عجیب نیست که رویدادی دقیقا به این خاطر اتفاق میافتد که قرار نبوده یا پیشبینی نمیشده بیفتد؟! چگونه میتوان با چنین چیزی روبهرو شد؟ هر آنچه که شما میدانید (مثلا در مورد بالا اینکه نیویورک هدف تروریستی قابل دسترسی بوده) در شرایطی که دشمنتان نیز بداند که شما از آن با خبرید، ناچیز و بی اهمیت خواهد بود. شاید عجیب به نظر رسد که در چنین بازی استراتژیکی در واقع آنچه میدانید چندان مهم نیست.۲
این موضوع را میتوان به همه کسب و کارها هم تعمیم داد. مثلا یک «دستور غذای محرمانه» برای راه انداختن یک رستوران سودآور را در نظر بگیرید. اگر این دستور غذا در دسترس همگان باشد، خب هر کسی میتواند چنین رستورانی را دایر کند و کل ماجرا زیر سوال میرود. اگر واقعا قرار است یک رستوران سودآور تاسیس شود باید دارای ایدههایی باشد که رستوران داران فعلی از آنها بیبهرهاند.
به عبارت دیگر این ایدهها باید با انتظارات معمول دارای یک نوع «فاصله» باشند. هر چه موفقیت آن رستوران غیرمنتظرهتر، رقبایش کمتر و شخصی که آن ایده را به کار گرفته موفقتر خواهد بود. همین مثالها را میتوان درباره کسب و کارهای دیگر اعم از تولید کفش یا کتاب و با هر نوع کارآفرینی دیگر نیز متصور بود.
این داشتن فاصله از انتظارات معمول در رابطه با نظریات علمی موفق نیز صادق است. به طور کلی و در عموم موارد، نتیجه تلاشهای انسان یا اتفاقاتی که میافتد با آنچه قبل از آن پیشبینی میشده یا انتظار میرفته به طور معکوس متناسب است.
سونامی اقیانوس هند در دسامبر سال ۲۰۰۴ را یادتان هست؟ اگر به گونهای امکان پیشبینی آن وجود داشت، هیچ وقت آنقدر خسارت به بار نمیآورد؛ چرا که میشد ساکنان ناحیههایی را که در معرض خطر بودند به جای دیگر منتقل کرد و همین طور این نواحی را به سیستم هشدار قبل از طوفان مجهز کرد. میتوان چنین گفت که آنچه میدانید نمیتواند به شما صدمه بزند.
پاورقی:
۱- قوی سیاه در واقع نتیجه محدودیتها یا انحرافهای دانشی فردی یا اجتماعی است و به هیچ عنوان مفهومی عینی را شامل نمیشود. بدترین اشتباهی که در تفسیر قوی سیاه من، تلاش برای تعریف «قوی سیاه عینی» است که در نگاه همه یکسان باشد. اتفاقات یازدهم سپتامبر برای قربانیان آن قوی سیاه بود، ولی برای کسانی که آن حمله را انجام دادند خیر. در ضمیمه کتاب بیشتر در این مورد صحبت شده است
۲- ایده استحکام: چرا ما به فرموله کردن نظریههایی میپردازیم که در نهایت به پیشبینی کردن اتفاقات ختم میشوند و در عین حال به استحکام و قدرت این نظریهها و نتایج اشتباههای ممکن اهمیتی نمیدهیم؟ برای روبهرو شدن با قوهای سیاه اگر بر روی استحکام و قدرت نظریات در مقابل خطاهای احتمالی تمرکز کنیم کار بسیار راحتتری خواهیم داشت تا اینکه سعی کنیم پیشبینیها را اصلاح کنیم.
ارسال نظر