حالِ همه خوش باشد

علی موقر * توجه: مطالب این ستون شدیدا غیرجدی است. نمی‌توان از سود و لذت سخن گفت و نام جرمی بنتام را به زبان نیاورد. نه اینکه این آقای بنتام آدم ناجوری بوده باشد، بلکه فلسفه‌ای که داشت اینجور بود. در واقع او بیشتر یک فیلسوف و جامعه‌شناس بود تا اقتصاددان. اما عقاید فلسفی او در اقتصاد آنقدر فراگیر شده که او را به عنوان اندیشمند اقتصادی می‌شناسند. بنتام به طور کلی یک اندیشمند بود و در طول زندگی هم به جز اندیشیدن کار خاص دیگری انجام نداد. زندگی‌نامه‌ رسمی او در دو جلد نوشته شده است ولی از آن همه، دو یا سه پاراگراف‌اش بیشتر به درد ما نمی‌خورد. جرمی بنتام در پانزدهم فوریه ۱۷۴۸ در شهر لندن و در یک خانواده ثروتمند که بیشتر اعضایش وکلای دعاوی بودند به دنیا آمد. زندگی او کاملا به سبک اشراف انگلیسی سپری شد. منظور از سبک اشراف انگلیسی سبکی است که در آن زندگی به صورتی سراسر یکنواخت و ملال‌آور سپری می‌شود و از ساعت خواب و خوراک تا شکل آهار یقه و سرآستین برای سالیان متمادی در آن خانواده مشخص و معین است. حقیقتا زندگینامه یک همچون آدمی چه چیز جالبی برای گفتن می‌تواند داشته باشد؟ جرمی در کودکی بسیار گوشه‌گیر بود. در چهارسالگی دستور زبان لاتین می‌آموخت و به جای بازی کردن، آثار ادبیات کلاسیک را مطالعه می‌کرد و نسبت به علایق همسالان خود بی‌اعتنا بود. لابد در اطرافیان خود بچه‌های اعصاب خردکنی را دیده‌اید که کت و شلوار تنشان پوشانده‌اند و بوستان و گلستان یادشان داده‌اند و پدر و مادرتان هم هر از چند گاهی سرکوفت ادب و نزاکت آنها را توی سر شما که خاک و خلی از کوچه برگشته‌اید زده‌اند. بله جرمی بنتام از همان بچه‌ها بود. علی‌ایحال بنتام تحصیلات خود را در مدرسه وست مینستر لندن و کوئینز کالج آکسفورد به انجام رسانید و پس از آنکه تمام معلمان خود را ابله قلمداد کرد در سن ۱۸ سالگی فارغ‌التحصیل شد و بعد از آن به تحصیل در رشته سنتی خانواده‌شان یعنی حقوق پرداخت. پدر بنتام می‌خواست پسرش را هم در کانون وکلا مشغول به کار کند، اما بنتام جوان زندگی علمی را بر وکالت ترجیح می‌داد. زندگی علمی هم یعنی اینکه هیچ وقت تن به کار نداد و وکالت نکرد و زندگی‌ را با استفاده از ثروت به ارث برده‌اش سپری کرد. شما هم مستحضر هستید که فرصت داشتن یک زندگی علمی، توفیقی است که نصیب هر کسی نمی‌شود. جرمی بنتام در طول زندگی‌اش به ایتالیا و قسطنطنیه و روسیه هم سفر کرد و کتاب‌های فراوانی نوشت که اغلب آنها را به پایان نرساند، چرا که در حین نوشتن یک کتاب مسائل علمی دیگری توجه او را جلب می‌کرد که خود می‌توانست کتابی مستقل باشد و انگار این روند به نحوی پایان‌ناپذیر ادامه داشته است. از این‌رو زمینه‌های مورد علاقه بنتام بی‌نهایت متنوع بود. او درباره اقتصاد، روانشناسی، حقوق، منطق، الهیات، اخلاق، جامعه‌شناسی، سیاست و ... رساله و کتاب نوشت یا ننوشت. یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایش که به نوعی به کسب و کار خود او هم مربوط می‌شد، کتاب «در دفاع از رباخواری» است که در سال ۱۷۹۰ نوشته شد. او دیدگاه‌های آدام اسمیت را در مورد تعیین سقف نرخ بهره مورد انتقاد قرار داد. بنتام در این کتاب عنوان می‌کند که قوانین منع ربا موجب افزایش نرخ بهره می‌شود و باعث می‌شود که بازار سیاه پول به وجود بیاید. نهایتا هم رباخوار و وام‌گیرنده همدیگر را پیدا می‌کنند و این قوانین راه به جایی نمی‌برد. «گفتارهایی در باب دولت»، «مقدمه‌ای بر اصول اخلاق و قانونگذاری»، «عرضه بدون هزینه» و «منطق شواهد قضایی» از دیگر کتاب‌های بنتام است. بنتام را به عنوان یک اصلاح‌طلب اجتماعی نیز شناخته‌اند. او یک سری طرح برای بهبود زندگی در انگلستان به دولتمردان پیشنهاد داد و تلاش زیادی کرد تا آنها را قانع کند که برنامه‌های او چیزهای به درد بخوری است. کنترل زاد و ولد، حق رای برای زنان، شکل دادن اتحادیه‌ها و تشکل‌های اصناف از طرح‌های مهم اصلاحی بنتام بودند. در این میان قوانین حقوقی و زندان‌ها هم مورد علاقه بنتام بود. او در سال ۱۷۹۱ طرحی را برای یک زندان نمونه با عنوان طرح پان اپتیکن (panopticon) ارائه داد. این زندان ساختمان دایره‌واری بود که اتاقک‌های پیرامونی با دیوارهای بین آنها و پنجره‌هایی عریض با نرده‌های عمودی روبه‌رویشان داشت. نمونه این شکل زندان را در فیلم‌های سیاه و سفید ماجراهای مختلف فرار از زندان دیده‌اید. به این ترتیب سیاهچال‌های مخوف آن زمان به شکل زندان‌های مدرن امروزی درآمد. آدم‌هایی مثل میشل فوکو درباره خوبی‌ها و بدی‌های اینجور زندان‌ها و آنجور سیاهچال‌ها به اندازه یک کتاب چهارصد صفحه‌ای حرف زده‌اند. نهایتا بنتام در ششم ژوئن سال ۱۸۳۲ درگذشت. او سعی کرد تا بر عکس زندگی‌اش مردن کسالت‌باری نداشته باشد. بنابراین در وصیت‌نامه‌اش تمام اموال خود را وقف بیمارستان یونیورسیتی کالج لندن کرد، البته به شرط آنکه جسدش را نگهداری کنند و در تمام جلسات هیات مدیره بیمارستان حاضر کنند. این شد که دکتر ساوئوارد اسمیت، کله بنتام را کند و به جایش یک نمونه مومی از سر او را قرار داد و پوستش را هم از کاه و پنبه و این قبیل چیزها پر کرد و بعد از دوخت و دوز آن، لباس و کلاه مناسبی برایش تهیه کرد. به این ترتیب جرمی بنتام ۹۲ سال تمام در حالی که بر صندلی راحتی خود نشسته بود و عصای مورد علاقه‌اش را در دست داشت در تمام جلسات حضور پیدا کرد. اصول کلی فلسفه بنتام بر سودگرایی و مطلوبیت استوار است. یعنی اینکه معیار عمل افراد در عالم اخلاق و سیاست و اقتصاد و سایر عوالم دیگر، میزان مطلوبیت است. اندیشمندان معتقدند «اندیشه مطلوبیت‌گرایانه بنتام در واقع نوعی مفهوم‌سازی از انگیزه‌های بشری در شاکله‌ای فعلیت‌یافته است.» معنای آن هم این می‌شود که باید عملی را انجام داد که حالِ خوشِ بیشتری به آدم می‌دهد. اصول این فلسفه به این قرار است: اصل اول: مطلوبیت خوب است. اصل دوم: مطلوبیت قابل اندازه‌گیری است. اصل سوم: هر فرد به دنبال مطلوبیت است. اصل چهارم: هر جامعه باید به دنبال مطلوبیت باشد. یعنی از بعد سیاسی و اجتماعی دولت باید تلاش کند تا بیشترین مطلوبیت برای افراد جامعه حاصل شود. مثلا قوانین مالیاتی طوری باشد که دولت بتواند با پول مالیات‌ها کاری کند که یک نفری که طبیعتا از دادن آن مالیات ناراحت شده است، حالش چند برابر خوشتر شود. بنتام معتقد است اگر مالیات به جز این باشد به درد نمی‌خورد. بنتام نظریاتی هم در باب لیبرالیسم اقتصادی دارد و منافع و مطلوبیت‌های اجتماع را منافع مجموعه افراد آن می‌داند و منافع فرد را بر منافع جامعه مقدم می‌داند. بنتام به عنوان یک اندیشمند نظریات پیچیده زیاد دیگری هم دارد که به آنها نمی‌پردازیم. اندیشمندانی که بیشتر از من و شما می‌فهمند، معتقدند که بنتام از نظر شیوه اندیشیدن در نقطه مقابل منتسکیو قرار دارد. بنتام انگلیسی است، اما تفکر فرانسوی دارد حال آنکه منتسکیو فرانسوی است و تفکر انگلیسی دارد. درک این مساله که چطور شده که اینطور شده در بدو امر ممکن است کمی گیج کننده به نظر برسد، اما اگر مستحضر باشید که تفکر انگلیسی تجربه‌گرایانه است و تفکر فرانسوی آرمان‌خواهانه، با بنده هم رای خواهید شد که هر آدمی به دنبال چیزی می‌رود که در زندگی نداشته است. و با این حساب بوده است که اندیشه‌های بنتام اینطور شده است. عجالتا با منتسکیواش کاری نداریم.

حالِ همه خوش باشد