نگاه اقتصادی به زلزله ژاپن و نتایج آن
تردیدی نیست که ژاپن طی دو دهه گذشته بدشانس بوده است. این کشور رشد اقتصادی آهسته و نابودکننده اعتماد، رشته برخوردهای شرمآور و تهاجمی با چین نوظهور و سرانجام بزرگترین زمین لرزه ثبت شده در ژاپن را داشته است و این زمین لرزه نه فقط مستقیما خسارت بزرگی به بار آورد، بلکه یک سونامی با قدرت تخریبی عظیم را به راه انداخت.
گری بکر
تردیدی نیست که ژاپن طی دو دهه گذشته بدشانس بوده است. این کشور رشد اقتصادی آهسته و نابودکننده اعتماد، رشته برخوردهای شرمآور و تهاجمی با چین نوظهور و سرانجام بزرگترین زمین لرزه ثبت شده در ژاپن را داشته است و این زمین لرزه نه فقط مستقیما خسارت بزرگی به بار آورد، بلکه یک سونامی با قدرت تخریبی عظیم را به راه انداخت. گویی که اینها کافی نبوده و هر دو زلزله و سونامی، خسارت شدیدی به دو نیروگاه انرژی هستهای واقع در خطوط گسل زلزله و در کنار دریا وارد کرد، خسارتی که منجر به آزاد شدن مقادیر هنوز نامعلوم تشعشات هستهای شد. در عین حال من انتظار ندارم که این فاجعه، بهرغم شدت آن، اثرات جدی بر اقتصاد ژاپن داشته باشد، اما تاثیر بزرگی بر صنعت برق هستهای خواهد داشت و به کشورهای گوناگون کمک میکند تا آمادگی بهتری در برابر رویدادهای طبیعی نادر، اما مخرب پیدا کنند.
خسارت اساسی به مردم ژاپن از ناحیه فاجعه زلزله- سونامی- هستهای، تخریب و خسارت به جان و مال انسانها است. شاید در آخر حدود ۲۰۰۰۰ نفر کشته و عده بسیار دیگری به شدت زخمی شده باشند، شامل افراد بد اقبال که در معرض میزان بالای تشعشات قرار گرفتند. بیست هزار کشته زیان وحشتناکی است، اما آنها فقط نسبت کوچکی از اقتصاد ژاپن هستند، چون که حدود شانزده هزارم درصد جمعیت حدود ۱۲۷ میلیون نفری ژاپن را تشکیل میدهند. بررسی درباره مردم کشوری مثل ژاپن و رویدادهای تخریبی کاملا نادر مثل زلزله ۹ ریشتری همراه با سونامی نشان میدهد این ۲۰۰۰۰ کشته به میزان حدود ۳ میلیون دلار (هر کشته) ارزشگذاری میشوند (بیشتر کسانی که کشته شدند سن بالا و عمر باقیمانده کوتاهتری داشتند.) پس هزینه کل ۲۰۰۰۰ کشته ۶۰ میلیارد دلار خواهد شد که قطعا رقم زیادی است، اما دوباره نسبت به GDP حدود ۵ تریلیون دلاری ژاپن بسیار اندک است.
محاسبه زیان مادی در این مقطع حتی دشوارتر است. از آنجا که این زلزله به یک منطقه گرفتار کسادی ژاپن آسیب زد که وابسته به صنایع رو به زوال مثل کشاورزی و ماهیگیری بود، باعث وارد آمدن خسارت جدی به ساختمانها، تجهیزات و کالاهای بادوام مصرفی نسبت به کل موجودی این داراییها در ژاپن نشد. محصول تولیدی بدترین مناطق آسیب دیده بیش از ۴ درصد GDP ژاپن نمیشود؛ به طوری که این درصد حد بالایی زیان وارده به ساختمانها و تجهیزات است.حتی اگر نشتیها از رآکتورهای هستهای بدون در معرض گسترده تشعشات قرار گرفتن مهار شود، مجموع خسارت جانی و مالی به صورت مطلق چشمگیر است و البته برای کسانی که جان و مالشان یا عزیزان خود را از دست دادند فاجعهبار بوده است. در عین حال، این یک زیان اقتصادی مهم به کل ژاپن نبوده است و این خسارت به تنهایی منجر به افت بسیار اندک در سطح زندگی سرانه مردم ژاپن میشود.
همیشه پیامدهای اقتصادی زیادی از فجایع مهم به دنبال میآید. تولید برخی کسب و کارها موقتا کاهش یافته است چون که زنجیره تامین قطع شده است. با توجه به وقوع زمین لرزه در یک منطقه رو به کسادی و تنزل یافته، جریان مهاجرت جوانان شتاب خواهد گرفت، همینطور که ماهیگیری و کشاورزی آن منطقه افت میکند. ساخت و ساز افزایش خواهد یافت تا برخی از خانهها، بنگاهها و زیرساختهای ویران شده جایگزین شود. قاعدتا مقادیر هنگفتی نیز صرف تعمیر نیروگاههای هستهای آسیبدیده میشود. افزایش این فعالیتها شاید ظاهر رونق اقتصادی به منطقه بدهد، اما این «رونق» ساختگی است چون که عمدتا به تعمیر و جایگزینی ساختمانها و تجهیزات آسیبدیده و نابود شده اختصاص خواهد یافت. من انتظار ندارم زمان زیادی نیاز باشد تا این منطقه، بیشتر داراییهای خسارتدیده را جایگزین سازد. یک سال پس از زلزله نیرومند کوبه در ۱۹۹۵ که حدود ۱۰۰ هزار خانه را نابود کرد و خسارت زد، GDP کوبه از میزان قبل از زلزله هم پیشی گرفت.
تردیدی نیست که رونق یافتن انرژی هستهای در سطح جهان پایان خواهد یافت. نیروی هستهای از سوختهای فسیلی استفاده نمیکند و اگر ضایعات رادیو اکتیو به درستی معدوم شود باعث آسیب به محیط زیست نمیشود، اما این برتری های مهم را اینک باید در برابر رویدادهای متفاوتی سنجید که میتواند به رآکتورهای هستهای آسیب بزند و مقادیرعظیمی تشعشات را وارد جو زمین کند. دست کم اینکه بیمیلی موجهی وجود خواهد داشت که رآکتورهای جدید روی خطوط گسل زلزله و نزدیک به دریا ساخته نشود تا از سونامیهای شدید در امان باشند. برخی رآکتورها که از قبل در این مکانهای آسیبپذیر بودند تعطیل شده یا جابهجا میشوند. با اینحال من امیدوارم که این حادثه منجر به تعلیق یا توقف دائمی در ساخت نیروگاههای جدید انرژی هستهای نشود، بلکه در عوض باعث توجه بسیار بیشتر به مراقبت کردن از آنها در برابر خروج سطوح بالای تشعشات شود حال چه به دلیل فجایع طبیعی یا حملات تروریستی .
برای مردم با هر درجه از هوش که دارند، کار دشواری است که پیامدهای قرار گرفتن در معرض رویدادهایی را که هم خیلی نادر هستند از قبیل زمین لرزه شدید و هم هنگام رخ دادن خسارت سنگینی وارد میکنند در رفتارشان به درستی نشان دهند. اغلب دهها سال طول میکشد که بیشتر یا تمام طول عمر را در برمیگیرد قبل از اینکه چنین رویدادی دوباره رخ دهد. به علاوه همیشه روشن نیست که چه میزان اقدامات حمایتی باید در برابر چنین رویدادهایی اتخاذ نمود. خسارت مورد انتظار از چنین رویدادهایی که حاصل ضرب عدد کوچک (یعنی احتمال رویداد) و عدد بزرگ (خسارت به بار آمده وقتی رویداد رخ میدهد) است به تنهایی رقم و اندازه ناچیزی پیدا میکنند. چنین خسارات انتظاری اندک، تمهیدات حمایتی پر هزینه را توجیه نخواهد کرد.
دولتها، نقشهای مهمی در فراهم ساختن آخرین اطلاعات و به شکل راحت قابل دسترس درباره موقعیت و احتمال فجایع مهم بالقوه (اگر چه نادر) دارند. آنها همچنین مسوولیت جلوگیری از ساخت نیروگاهها از قبیل رآکتورهای هستهای در مکانهایی دارند که خسارت زیادی به جان و مال مردم در صورت رویدادهای فاجعه بار وارد میکند. در عین حال دولت باید به بازار مسکن و سایر بازارها انعطافپذیری لازم را بدهد؛ به طوری که انتخابهای فردی بتواند قیمتگذاری لازم به مکانهای متفاوت با توجه به میزان آسیبپذیری در برابر رویدادهای گوناگون نادر اما فاجعهبار را بدهد. در یک بررسی اخیر بانک جهانی با عنوان «خطرات طبیعی، فجایع غیر طبیعی» برای مثال نشان میدهد که در بازارهای مسکن انعطافپذیر، ارزش ملک در مناطقی که مستعدتر به زمینلرزه و سایر فجایع طبیعی هستند پایینتر است.
فاجعه ژاپن ریچارد پوسنر
فاجعهای که زمین لرزه به بار آورد و ژاپن را احاطه کرده است یک مثال کتاب درسی از معضل سیاست عمومی است که ریسکهای فاجعهبار به بار میآورند. ریسک فاجعهبار به معنای سیاستگذاری آن، احتمال بسیار اندک (یا احتمال ناشناختهای که باور به اندک بودن میزان آن است) از وقوع یک خسارت بسیار بزرگ است. اگر احتمال خسارت بالا باشد، تلاشهای سرسختانهای صورت خواهد گرفت تا جلوی آن را بگیرند یا پیامدهایش را کاهش دهند، اما اگر باور بر این باشد که احتمال وقوع آن بسیار پایین است، تعیین و اجرای مسیر حرکت مناسب ، هم به صورت یک موضوع سیاستی مناسب و هم موضوع سیاسی، کار دشواری خواهد بود (در پاراگراف بعدی به موضوع سیاسی برمیگردم). هزینه مربوطه عبارت است از خسارت فاجعهبار اگر که رخ دهد تنزیلشده (ضربشده) در احتمال رخ دادن آن. اگر باور بر این است که آن احتمال بسیار پایین خواهد بود، هزینه انتظاری چه بسا بسیار اندک برآورد شود حتی اگر آن رویداد رخ دهد و خسارت فاجعهبار داشته باشد و اگر هزینه انتظاری اندک بوده، اما هزینه پیشگیری بالا باشد، سپس شاید مسیر بهینه عمل (یا بیعملی) هیچ کاری نکردن برای جلوگیری از واقعیت یافتن ریسک باشد. به علاوه حتی اگر هزینه انتظار فاجعه بالا است، مقیاس فاجعه - خسارتی که وارد میسازد - با تمهیدات واکنشی قابل کاهش به نسبتهای معمولی است. برای مثال در حالی که یک راه مقابله با ریسک بیماری واگیر، واکسینهکردن همه مردم است، راه دیگر، در قرنطینه نگه داشتن اشخاصی است که ابتدا دچار شدند؛ به طوری که سرایت آن محدود شود.
حال که این ایدهها را در ذهن داریم، بیاییم تحلیلی مقدماتی از واکنش ژاپنیها به ریسک از نوع فاجعهای که رخ داد بکنیم. جلوگیری یا پیشبینی زمین لرزهها امکان پذیر نیست، اگر چه میتوان به محض رخ دادن، آنها را ردیابی کرد و اگر در کف اقیانوس رخ دهند و در نتیجه باعث سونامی (امواج غولآسا) شوند، مردم در مسیر سونامی را دقایق یا ساعتها قبل با خبر کرد که بستگی به فاصله بین کانون زلزله و مناطق پرجمعیت دارد. بر خلاف کشورهایی که مرز آبی با اقیانوس هند دارند و در سونامی سال ۲۰۰۴، بیش از ۲۰۰هزار نفر جمعیتشان کشته شد، ژاپن ظاهرا سیستم هشدار دهنده خوبی داشته است که در نتیجه تعداد کشتهها از سونامی اخیر به دهها هزار نفر به جای صدها هزار نفر رسید.
نمیتوان با ساختن دیوارهای ساحلی، جلوی اثرات فاجعهبار سونامی بزرگ را گرفت و به احتمال زیاد، نمیتوان آسیبپذیری رآکتورهای هستهای به خسارت فاجعهبار از زمینلرزه یا سونامی را کاهش داد مثلا با انتقال آن به داخل سرزمین اصلی، چون آنها نیاز به حجم عظیمی آب برای فعالیت عادی خود دارند و به نظر میرسد که فقط حجم عظیم آب در دسترس به ژاپن از دریاهایی باشد که آن را احاطه کردند، اما خسارت فاجعهبار به رآکتورهای هستهای را میتوان با ساخت محفظههای مهار قویتر برای رآکتورها کاهش داد.
تعداد کشتهها و خطرات تشعشعات هستهای از رآکتورهای آسیبدیده را میتوان با ایجاد قابلیت واکنش سریع به حداقل رساند؛ سیستمی که به محض وقوع زلزله یا سونامی فعال و بسیج میشود. ژاپن در ایجاد چنین قابلیتی کوتاهی کرد.
ژاپن با صرف هزینه هنگفت اما نه کمرشکنی میتوانست خسارت ناشی از سونامی را به میزان چشمگیری کاهش دهد (با تقویت محفظههای مهار برای رآکتورهای خود و با ایجاد یک قابلیت واکنش سریع). من نمیدانم چرا ژاپن، با توجه به اینکه جامعه ثروتمند، دارای فناوری کاملا پیشرفته و ریسکگریزی است، چنین کاری نکرد. یک امکان این است که تصور میگردید احتمال زلزلهای در محدوده چند صد کیلومتری ژاپن که به اندازه این زلزله (۹ ریشتری) باعث سونامی شدید شود، بسیار ناچیز است تا هزینه تمهیدات حمایتی را توجیه نماید.
فرض کنید هزینه انتظاری یک زلزله ۹ ریشتری ۱۰۰ میلیارد دلار بود، اما باور بر این است که احتمال رخ دادن زلزله فقط ۱ درصد است؛ پس تمهیدات بازدارنده که ۱ میلیارد دلار یا بیشتر در سال باشد، توجیه هزینهای نخواهد داشت. رقم ۱ درصد سلیقهای است؛ اما با ملاحظه اینکه ژاپن زلزله ۹ ریشتری در ۲۰۱۱ داشت و اینکه ژاپن در منطقه کاملا زلزله خیز و سونامی خیز قرار دارد، ۱ درصد به نظر حدس خوبی برای آن احتمال میرسد.
تقویت توانایی رآکتورهای هستهای ژاپن به مقاومت در برابر سونامی که زلزله ۹ ریشتری باعث شد (یا بزرگتر از آن، چون ۹ ریشتری سقف آن نیست- زلزله اقیانوس هند ۱/۹ ریشتر بود) خیلی گران خواهد بود- ژاپن بیشتر از ۵۰ نیروگاه برق هستهای دارد که همگی در سواحل هستند؛ اما هزینه ساخت یک نیروگاه در داخل سرزمین که به دریا وصل میشود چقدر خواهد بود؟ و ایجاد توانمندی واکنش سریع احتمالا خیلی گران نخواهد بود اگر چه من ارقام هزینهای ندیدهام.
البته این نکته حیرتآور نخواهد بود اگر اینطور به نظر میرسد که از اجرای تمهیدات با توجیهات هزینهای برای حداقل ساختن خسارت زلزله ۹ ریشتری یا بیشتر کوتاهی شده است. سیاستمداران افقهای زمانی محدودی دارند.
اگر احتمال سالانه برخی فجایع ۱ درصد است و افق سیاستمدار ۵ سال است، او تمایلی نخواهد داشت تا از صرف مخارج هنگفت برای کاهش احتمال یا میزان فجایع پشتیبانی کند؛ چون انجام چنین کاری مستلزم وضع مالیاتهای بالاتر یا بازتخصیص مخارج دولتی از سوی خدمات دارای منافع آنی برای هواداران به سمت و سوی دیگر است. در اصل، همینطور است و سیاستمداران نگاه بلندمدتی پیدا میکنند اگر حوزههای انتخابی فقط دغدغه بچهها و نوههای خود را داشته باشند.
اما در حالی که میبینیم چگونه سالمندان به دریافت مزایای اجتماعی خود چسبیدهاند که از جیب جوانان شامل بچههای خودشان پرداخت میشود، من در قدرتمندی این عامل تردید دارم، اگر چه من اطلاعات کافی درباره سیاست ژاپنیها ندارم تا جرات کنم حدس بزنم که آیا افقهای زمانی مختصر شده سیاستمداران واقعا یکی از عوامل در عدمآمادگی حیرتآور ژاپنیها برای واکنش نشان دادن آنی و اثربخش به فاجعهای از نوعی که رخ داد بوده است یا خیر.
عامل نهایی هم شاید این باشد که ژاپن بر خلاف آمریکا، یک نهاد تنظیمی مستقل در زمینه انرژی هستهای ندارد.
ارسال نظر