اقتصاددان جوان ایرانی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»
کارآمدترین روش، پرداخت نقدی به خانوارها است
دکتر حجت قندی، از اقتصاددانان جوان و موفق ایرانی مقیم آمریکا است. حجت قندی پس از دریافت مدرک کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه امیرکبیر، با توجه به علاقهمندی به رشته اقتصاد به تحصیل در این رشته پرداخت و مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد از موسسه عالی پژوهش در مدیریت و برنامهریزی دریافت نمود.
تهیه و تنظیم: میثم هاشمخانی*، یاسر ملایی **
دکتر حجت قندی، از اقتصاددانان جوان و موفق ایرانی مقیم آمریکا است. حجت قندی پس از دریافت مدرک کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه امیرکبیر، با توجه به علاقهمندی به رشته اقتصاد به تحصیل در این رشته پرداخت و مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد از موسسه عالی پژوهش در مدیریت و برنامهریزی دریافت نمود. سپس برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه ویرجینیاتک به پایان رساند. وی هماکنون به تدریس اقتصاد در دانشگاه «واشنگتن اند لی» (Washington & Lee University) اشتغال دارد.
حوزه تخصصی دکتر قندی، به پژوهش در زمینه اقتصاد کشورهای خاورمیانه اختصاص دارد. ضمنا وی مسائل اقتصاد ایران را با علاقه پیگیری میکند که یکی از نمادهای آن، وبلاگ اقتصادی او با نام «اقتصادانه» است، وبلاگی که میکوشد تا با زبان ساده، مسائل مرتبط با اقتصاد ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
در این مصاحبه، حجت قندی با تاکید بر لزوم ایجاد حداکثر شفافیت در هزینه درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی، معتقد است که در میان ۳ روش ممکن برای هزینه این درآمدها (پرداخت نقدی به خانوارها، صنایع و نیز دولت) کمضررترین و در عین حال شفافترین روش آن است که به صورت یارانه نقدی بین خانوارها توزیع شود. او بر امکان بالقوه حیف و میل و فساد مالی در صورت پرداخت یارانه نقدی به صنایع تاکید کرده و معتقد است که در صورت ورشکستگی صنایع دارای مصرف انرژی بالا، سرمایه مربوط به این صنایع آزاد شده و در سایر قسمتهای اقتصادی به تولید و ایجاد اشتغال میپردازند.
متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است؛ به این امید که اظهارنظر کارشناسان مختلف اقتصادی در مورد جزئیات اجرایی طرح هدفمندی، بتواند شرایط را برای کاهش آثار منفی این طرح به حداقل ممکن فراهم سازد.
نکات اصلی مصاحبه:
درآمد حاصل از طرح هدفمندی، باید عمدتا به صورت یارانه نقدی به خانوارها پرداخت شود و یارانه نقدی خانوارها باید کاملا مقدم بر یارانه صنایع باشد تا دستکم مطمئن باشیم که این درآمد به طور شفاف هزینه میشود و حمایت سیاسی مردم از ادامه یافتن طرح هدفمندی را نیز خواهیم داشت.
هزینه بخش عمده درآمد حاصل از طرح هدفمندی در قالب پرداخت شفاف یارانه نقدی به خانوارها، از تزریق این درآمد هنگفت به بودجه دولت و بزرگ شدن دولت جلوگیری خواهد کرد.
همان طور که بسترهایی برای افزایش قیمت انرژی و رسیدن آن به متوسط قیمت جهانی در پیش گرفتهایم، باید سیاستهایی نیز به منظور افزایش رقابت در اقتصاد کشور طراحی کنیم تا قیمت اتومبیل و خدمات مخابراتی و اینترنت و امثالهم در ایران چند برابر متوسط قیمت جهانی نباشد!
به هیچ عنوان منطقی نیست که بخواهیم از جیب شهروندان به تولیدکنندگانی یارانه بدهیم که دارای قدرت رقابت نیستند.
اگر دولت قیمت ثابتی برای بنزین مشخص کند و قیمت بنزین را به قیمت جهانی متصل نکند، پایه اختلافات سنگین آینده بین دولت و مجلس خواهد بود، یعنی بلافاصله بعد از افزایش یا کاهش قیمت جهانی بنزین، ممکن است دولت بگوید قیمت بنزین داخلی باید تغییر کند و با مخالفت مجلس روبهرو شود یا بالعکس.
بهترین روش جلوگیری از ورشکستگی تولیدکنندگان پس از افزایش قیمت انرژی، این است که دولت برای محصولات آنها قیمت تعیین نکند و اجازه بدهد قیمتها تا حدی افزایش یابند. قطعا رقابت بین تولیدکنندگان این افزایش قیمت را محدود میکند، ضمن آنکه یارانه نقدی پرداختی به شهروندان، از کاهش قدرت خرید آنان جلوگیری خواهد نمود.
به هیچ عنوان نمیتوان ملاک مشخصی برای میزان یارانه نقدی صنایع تعیین کرد و در نتیجه پرداخت یارانه نقدی به تولیدکنندگان، منشا فساد و سوءاستفادههای متعدد خواهد شد. اصلا هدف طرح هدفمندی این است که تولیدکنندگانی که نمیتوانند در قیمتهای جهانی انرژی رقابت کنند، حذف شوند و سرمایه خود را به سایر بخشهای اقتصادی منتقل کنند. روشهای غیرقیمتی برای کاهش مصرف سوخت، قبل از افزایش قیمت انرژی ناکارآمد بودند، اما بعد از افزایش قیمت انرژی به خوبی جواب میدهند. مثلا بعد از چند برابر شدن قیمت برق، همه خانوارها به سادگی تحت تاثیر تبلیغات تلویزیونی برای خرید لامپ کم مصرف قرار میگیرند.
آقای دکتر قندی، اجازه بدهید در ابتدای مصاحبه، بدون هیچ مقدمهای، نظر کلی شما را در مورد طرح هدفمندی یارانهها بپرسم: آیا در مجموع این طرح را مثبت ارزیابی میکنید یا منفی؟
در مورد حذف یارانه انرژی، ما با انتخاب بین ۲ گزینه «بد» و «بدتر» مواجه هستیم. «بدتر» این است که هیچ کاری انجام نشود و اصلاح قیمت انرژی تا حد ممکن به تعویق بیفتد، «بد» این است که در اقتصادی مانند ایران که عادت به تغییرات قیمت انرژی ندارد، به طور ناگهانی تغییر قیمت شدید انرژی را اعمال نماییم. باید توجه کنیم که ما نمیتوانیم تا ابد قیمت انرژی را در ایران پایینتر از متوسط قیمتهای جهانی نگه داریم و هر چه اصلاح قیمت انرژی را به تعویق بیندازیم، تبعات منفی آن بیشتر خواهد شد.
به نظر من، اصلاح قیمت انرژی باید از مدتها پیش آغاز میشد. وقتی در اقتصاد تورم نسبتا بالا داریم قیمت اکثر کالاها به سرعت افزایش مییابد و در مقابل قیمت انرژی را ثابت نگه میداریم، به این معنا است که به تولیدکنندگان و مصرفکنندگان سیگنال میدهیم که تا حد ممکن انرژی بیشتری مصرف کنند.
نتیجه این میشود که مثلا تولیدکنندگان آجر، با مصرف بیشترین میزان انرژی ممکن و استفاده از سوبسید انرژی بسیار بالا، آجر را تولید میکنند و بعد بخشی از این آجر را صادر میکنند! به این ترتیب گویا ما داریم بخشی از سوبسید انرژی را به مصرفکنندگان خارجیای میپردازیم که این آجر را خریداری میکنند!
به این ترتیب، آیا شما معتقدید که طرح هدفمندی تاثیرات منفی اقتصادی را به همراه خواهد داشت یا نه؟ و آیا این تاثیرات منفی بیشتر از تاثیرات مثبت حاصل از آن خواهد بود؟
ببینید، قطعا در صورت افزایش ناگهانی قیمت انرژی، هم تولیدکنندگان و هم مصرفکنندگان با یک شوک اقتصادی مواجه میشوند، اما همانطور که عرض کردم بالاخره دیر یا زود باید چنین شوکی اتفاق بیفتد و هر چه این اتفاق به تاخیر بیفتد، شوک اقتصادی مذکور شدیدتر خواهد بود.
ضمنا من معتقدم که اگر دولت و مجلس به صورت علمی به دنبال کنترل تبعات منفی طرح هدفمندی باشند، خواهند توانست این تبعات منفی را به حداقل برسانند.
بسیار خب، جنابعالی معتقدید نمیتوانیم تا ابد قیمت بنزین را در ایران پایینتر از متوسط قیمت بینالمللی نگه داریم که قطعا فرمایش صحیحی است، اما آیا تصور میکنید که نزدیک شدن قیمتهای داخلی به متوسط قیمتهای خارجی، باید فقط در زمینه بنزین و برق و گاز اتفاق بیفتد؟ مثلا قیمت انواع لوازم خانگی، اتومبیل، خدمات مخابراتی و اینترنت در ایران به مراتب بالاتر از متوسط قیمت جهانی قرار داشته و کیفیت مربوطه هم به مراتب پایینتر از متوسط کیفیت موجود در سایر کشورهای دنیا است. آیا درست است که فقط برنامههایی برای افزایش قیمت بنزین و رساندن آن به میانگین قیمتهای جهانی اجرا شود؛ در حالی که هیچ برنامهای برای کاهش قیمت و بهبود کیفیت اتومبیل یا خدمات مخابراتی و اینترنت در ایران اجرا نشود؟
درست میفرمایید. البته باید هر دو صورت بگیرد. توجه به این نکته لازم است که دلیل اینکه قیمت کالاهای صنعتی مانند اتومبیل و لوازم خانگی در ایران از قیمتهای آن کالاها در کشورهای دیگر بیشتر است، این است که تعرفههای گمرکی در ایران بسیار بالا است. ادعا این است که این تعرفههای بالای گمرکی برای کمک به صنایع داخلی وضع شدهاند که البته من با وضع تعرفه با محدودت زمانی مشخص و بسیار محدود روی معدود کالاهایی که دولت فکر میکند با وضع تعرفه موقت میتواند صنایع مربوطه را تقویت و قابل رقابت با خارجیها کند مخالف نیستم، اما تعرفههای اعمالی روی کالاهای خارجی بسیار طولانی و بسیار بالا هستند و علاوه بر گرانی این کالاها باعث تنبلی صنایع هم میشوند. صنایعی که میتوانند کالاهای کم کیفیت خود را بدون حضور رقابت معنی دار بفروشند از سرمایهگذاری روی کیفیت خودداری خواهند کرد. خلاصه اینکه من با کاهش تعرفهها موافقم که این کاهش باعث کاهش قیمت کالاهای صنعتی خواهد شد.
در مورد مخابرات و اینترنت، ما با مسالهای دیگر مواجهیم و آن عدمرقابت کافی در زمینه مخابرات و عدمسرمایهگذاری در زیرساختهای اینترنتی کشور است. به شخصه اعتقاد دارم که توسعه هیچ کشوری، بدون سرمایهگذاری روی تکنولوژیهای ارتباطی ممکن نیست. اینترنت پر سرعت و ارزان قیمت که قابل دسترس برای همه باشد مقدمه تجارت الکترونیک، پیش زمینه دولت الکترونیک، لازمه آموزش مدرن و رشد در زمینههای اقتصادی مدرن است. سرمایهگذاری و ایجاد رقابت باعث ایجاد اینترنت پر سرعت و ارزان قیمت میشود.
آقای دکتر قندی، پرسش بعدی من به مکانیزم قیمتگذاری بنزین و برق و گاز مربوط میشود که در حال حاضر ظاهرا قیمتهایی ثابت و مستقل از قیمتهای جهانی برای آنها تعیین شده است. یک دغدغه این است که مثلا در مورد بنزین، پس از مدتی به دلیل نوسانات قیمت جهانی و همینطور نوسانات قیمت دلار در بازار داخلی، باز هم اختلاف زیادی بین قیمت داخلی و قیمت جهانی به وجود آید و در نتیجه مجددا یا شاهد قاچاق بنزین از ایران به سایر کشورها باشیم یا شاهد قاچاق بنزین از سایر کشورها به ایران. آیا به نظر شما در صورت ایجاد اختلاف زیاد بین قیمت داخلی و خارجی بنزین، دولت باید در سال آینده مجددا قیمت بنزین را مورد بازبینی قرار دهد؟
تعیین یک قیمت ثابت برای بنزین و گاز، میتواند سنگ بنای اختلافات آینده دولت و مجلس باشد. در واقع اگر دولت قیمت ثابتی را برای بنزین تعیین کند، دوباره ممکن است سال بعد مجبور شود قیمت را بالا ببرد و ممکن است مجلس بخواهد قیمتها را تثبیت کند و به این ترتیب شاهد اختلافات دنبالهداری بین دولت و مجلس باشیم.
به نظر من بهترین گزینه این است که به جای تعیین یک قیمت ثابت برای بنزین و گاز در ایران، دولت به سیاستگذاری برای قیمت بنزین و گاز روی آورد و مانند اکثریت قاطع کشورهای جهان، فرمول مشخصی برای ارتباط دادن قیمتهای داخلی با قیمتهای بینالمللی معین کند. برای مثال میتوانیم بگوییم که قیمت بنزین در داخل کشور، مساوی با ۸۰ درصد قیمت بنزین در بورس بینالمللی سنگاپور خواهد بود یا مثلا مساوی با میانگین قیمت هفتگی معاملات در خلیجفارس.
به این ترتیب قیمت بنزین داخلی باید متناسب با تغییر قیمتهای خارجی تغییر کند. این اتفاق به هیچ وجه عجیب و غریب نیست و به جز چند کشور استثنایی، کمابیش در همه کشورهای جهان اجرا میشود. برای مثال اگر در حال حاضر قیمت بینالمللی بنزین معادل ۷۰۰ تومان است و یک ماه دیگر این قیمت نصف شود، حق مصرفکننده ایرانی است که قیمت بنزین مصرفی او در داخل کشور هم نصف شود.
یک مطلب دیگر که در مورد قیمت بنزین وجود دارد، به در نظر گرفتن مالیات برای فروش بنزین مربوط میشود. برای مثال در برخی از کشورها قیمت فروش بنزین در داخل، مساوی قیمت معاملاتی در بورس بینالمللی سنگاپور، به اضافه ۲۰ درصد مالیات در نظر گرفته میشود و دولت میکوشد تا این ۲۰ درصد مالیات اضافی را در حملونقل عمومی سرمایهگذاری کند. نظر شما در ایران نیز چنین توصیهای قابل اجرا است؟
من در حال حاضر با مالیات گرفتن روی بنزین و فرآوردههای نفتی موافق نیستم، چون ما به تازگی قیمت انرژی را
چندصد درصد افزایش دادهایم و اگر بخواهیم مالیات هم برای انرژی در نظر بگیریم، شوک قیمتی بیش از حد زیاد خواهد شد.
اما در بلند مدت، مثلا ۲ یا ۳ سال بعد، تصور میکنم که دریافت مالیات نه چندان زیاد روی بنزین منطقی خواهد بود. ضمنا در آن زمان هم دریافت مالیات زیاد روی بنزین، منطقی به نظر نمیرسد، چون تبعات منفی اقتصادی به بار خواهد آورد. مثلا دریافت مالیاتی در حد ۵۰ تومان به ازای هر لیتر بنزین، به نظر من منطقی خواهد بود، اما نه بیشتر.
اجازه بدهید پرسش بعدی را در مورد سیستم هزینه درآمدهای حاصل از افزایش قیمت انرژی بپرسم: قرار است بخشی از درآمدهای حاصل از افزایش قیمت انرژی، به صورت یارانه نقدی به خانوارها پرداخت شود، بخشی به پرداخت یارانه نقدی به صنایع اختصاص یافته و بخشی دیگر هم به دولت اختصاص یابد.
برخی از کارشناسان، معتقدند که باید بخش عمده درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی به صورت یارانه نقدی به خانوارها پرداخت شود تا علاوه بر جلب رضایت سیاسی آنها و همراه ساختن آنان برای استمرار طرح هدفمندی، تبعات منفی طرح هدفمندی بر معیشت دهکهای درآمدی متوسط و کمتر از متوسط کنترل شود.
در نقطه مقابل، برخی دیگر معتقدند که پرداخت یارانه نقدی به صنایع، باید در اولویت قرار بگیرد تا تولید در کشور تقویت شود و از ورشکستگی تولیدکنندگان جلوگیری شود. نظر شما به نظر کدام گروه نزدیکتر است؟
پرداخت یارانه نقدی به خانوارها، باید کاملا مقدم بر یارانه نقدی صنایع باشد. حتی به نظر من بهتر است، یارانه نقدی صنایع به کلی حذف شود و تمام درآمد حاصل از افزایش قیمت انرژی، به صورت یارانه نقدی به خانوارها پرداخت شود. در واقع به نظر من صنایع هیچ حقی در این یارانهها ندارند و فقط خانوارها حق دارند.
البته باید این نکته را هم اضافه کنم که بهترین روش برای کمک به طبقات محروم، این است که شرایط اقتصاد به حدی شکوفا شود که همه به موقعیتهای شغلی مختلف دسترسی داشته باشند، اما با توجه به اینکه در حال حاضر متاسفانه چنین شرایطی در ایران فراهم نیست، شاید استفاده از سیستم یارانه نقدی بتواند قدری شرایط فقرا را بهبود دهد.
نظر شما در مورد حذف یارانه نقدی صنایع و افزایش حداکثری یارانه نقدی خانوارها، برای بنده بسیار جالب توجه است!
ممکن است قدری بیشتر در مورد دلایل چنین اظهارنظری توضیح دهید؟
به نظر من اصلا درست نیست که به قیمت کاهش یارانه نقدی خانوارها، بخواهیم از جیب مردم برای جبران ضرر و زیان صنایع یارانه بپردازیم. علاوه بر مسالهای که شما در مورد مباحث اقتصاد سیاسی مربوط به جلب همراهی مردم از طریق پرداخت یارانه نقدی اشاره نمودید، ۲ دلیل دیگر برای اولویت داشتن یارانه نقدی خانوار بر یارانه نقدی صنایع به نظر من میرسد:
اولا، اگر بخواهیم درآمد حاصل از افزایش قیمت انرژی به صورت هر چه شفافتری هزینه شود، پرداخت یارانه نقدی به خانوارها شفافیت بسیار بیشتری نسبت به یارانه پرداختی به صنایع داشته و امکان حیف و میل آن نیز کمتر خواهد بود.
ثانیا، هدف کلیدی طرح هدفمندی، آن است که صاحبان صنایعی که مصرف انرژی آنها بالاست، اگر در بلندمدت توانایی رقابت در قیمتهای واقعی انرژی را ندارند، واحد تولیدی خود را تعطیل نموده و با انتقال سرمایه خود به بخش جدیدی که نیاز کمتری به انرژی دارد، در آن بخش جدید به تولید و ایجاد اشتغال بپردازند؛ بنابراین به هیچ عنوان منطقی نیست که ما بخواهیم به صنایع دارای مصرف انرژی بالا، از جیب مردم یارانه بدهیم تا این صنایع ناکارآمد به فعالیت خود ادامه دهند.
ضمنا همانطور که اشاره کردم، پرداخت یارانه نقدی به خانوارها هرگز نمیتواند جایگزین تلاش برای رونق اقتصاد و ایجاد اشتغال باشد؛ اما در مجموع به نظر میرسد که اگر بخش عمده درآمد حاصل از طرح هدفمندی به صورت یارانه به خانوارها پرداخت شود و سهم یارانه نقدی صنایع و همینطور سهم دولت کاهش یابد، شفافترین شیوه هزینه و کمترین حیف و میل را خواهیم داشت. به این ترتیب از یک طرف همراهی مردم با ادامه طرح هدفمندی بیشتر خواهد شد و از طرف دیگر از بزرگ شدن حجم دولت و تبعات منفی اقتصادی حاصل از آن جلوگیری خواهد شد.
فکر میکنم بهتر است قدری بیشتر در مورد دلایل شفاف نبودن و امکان بالای حیف و میل در پرداخت یارانه نقدی به صنایع توضیح دهید.
باید توجه کنیم که در حال حاضر تعداد تولیدکنندگان در اقتصاد ایران، مخصوصا تولیدکنندگان متوسط و کوچک، به اندازهای زیاد است که به هیچ عنوان امکان ارزیابی میزان افزایش هزینه بنگاهها در اثر افزایش قیمت انرژی فراهم نیست. در واقع اگر بخواهیم یارانه نقدی را به صورتی به تولیدکنندگان پرداخت کنیم که در عین حال انگیزه کافی برای تلاش به منظور کاهش مصرف انرژی داشته باشند، باید برآورد دقیقی از میزان افزایش هزینههای مستقیم و غیرمستقیم هر تولیدکننده در اثر افزایش قیمت انرژی داشته باشیم و در مرحله بعد، باید قضاوت کنیم که چه بخشی از این افزایش هزینه در اثر مدیریت ناصحیح خود تولیدکننده در مصرف انرژی بوده است تا برای این بخش یارانه نقدی پرداخت نشود.
به این ترتیب اگر بخواهیم سازمانی را مامور ارزیابی میزان افزایش هزینه مستقیم و غیرمستقیم تمام تولیدکنندگان ایرانی قرار دهیم، نیاز به سازمانی بسیار پیچیده و دارای نیروی کار بسیار زیاد خواهیم داشت. از طرف دیگر به سرعت شاهد خواهیم بود که دهها هزار تولیدکننده، هر کدام با انبوهی از مدارک در زمینه میزان افزایش هزینه مستقیم و غیرمستقیم خود به این سازمان مراجعه خواهند نمود و همه آنان هم مدارکی را در زمینه ناتوانی برای کاهش مصرف انرژی ارائه خواهند نمود.
نتیجه این خواهد شد که از یک طرف احتمال بروز فساد در چنین سازمانی به شدت بالا خواهد بود، از طرف دیگر تولیدکنندگان به جای تلاش برای کاهش مصرف انرژی مرتبا به دنبال تلاش برای تاثیرگذاری بر روی ماموران سازمان مذکور برای دریافت یارانه نقدی هر چه بیشتر خواهند بود و از طرف دیگر چه بسا دولت مجبور شود برای تامین هزینه مربوط به اداره چنین سازمانی و همینطور پرداخت مبالغ مورد ادعای تولیدکنندگان، مبلغی به مراتب بیشتر از درآمد حاصل از افزایش قیمت انرژی را هزینه کند!
بسیار خب، اما به نظر میرسد که فرآیند استفاده از ماشینآلات جدید و دارای مصرف انرژی پایین، فرآیندی نسبتا طولانیمدت بوده و تولیدکنندگان نمیتوانند یکشبه مصرف انرژی خود را کاهش دهند!
به نظر شما تا زمانی که تولیدکنندگان بتوانند ماشینآلات پرمصرف فعلی خود را جایگزین کنند، چگونه باید افزایش هزینههای سنگین آنها بر اثر افزایش چند برابری قیمت انرژی جبران شود؟
فرآیند افزایش ناگهانی قیمت انرژی، تا به حال بارها در کشورهای مختلف دنیا رخ داده است. برای مثال چند سال پیش در مدت کمتر از یک سال، قیمت نفت تقریبا ۳ برابر شد و بسیاری از تولیدکنندگان در سراسر دنیا با شوک مربوط به افزایش قیمت انرژی مواجه شدند، اما در هیچ کشوری شاهد نبودیم که یارانه نقدی برای جبران ضرر و زیان تولیدکنندگان پرداخت شود.
تجربه جهانی و همینطور پژوهشهای علمی اقتصادی نشان میدهد که در شرایط مربوط به افزایش ناگهانی قیمت انرژی، بهترین کار برای جلوگیری از ورشکستگی تولیدکنندگان، این است که دولت به هیچ عنوان به سمت کنترل قیمتها نرود و به تولیدکنندگان اجازه داده شود تا در یک فضای رقابتی، بخشی از افزایش هزینههای خود را از طریق افزایش نسبی قیمت محصولات خود جبران کنند. به این ترتیب سیستم به صورت خودکار بنگاههای دارای مصرف بالای انرژی را به تدریج حذف میکند.
ضمنا باید توجه کنیم که قطعا در صورت عدمکنترل قیمتها توسط دولت، میزان افزایش قیمتها بینهایت نخواهد بود! زیرا همه تولیدکنندگان برای کسب سوددهی، باید بتوانند محصولات خود را در رقابت با سایر تولیدکنندگان بفروشند و قطعا در یک فضای رقابتی اقتصادی، هر تولیدکنندهای که قیمت محصولات خود را به شدت افزایش دهد، بخش زیادی از محصول خود را نمیتواند بفروشد و در نتیجه زیان خواهد دید. به این ترتیب اگر رقابت در اقتصاد به میزان کافی وجود داشته باشد، میزان افزایش قیمت تولیدکنندگان مختلف، مقدار منصفانهای خواهد بود.
پس جنابعالی با کنترل قیمت محصولات توسط ماموران دولتی کاملا مخالف هستید؟
من مخالف نیستم! کل علم اقتصاد با کنترل قیمت دولتی در قسمتهای رقابتی اقتصاد مخالف است!
البته باید توجه کنیم که در قسمتهای غیررقابتی یا دارای رقابت کم، مانند مخابرات و برق، میتوان تا حدی کنترل قیمت را تجویز کرد؛ اما در بلند مدت باید تلاش کنیم که در همین قسمتها هم کنترل قیمت و برقراری قیمتهای منصفانه، از طریق ایجاد فضایی کاملا رقابتی پیگیری شود.
علاوه بر این، تجربه کشورهای مختلف نشان داده است که هیچگاه نمیتوان از طریق کنترل قیمتها توسط ماموران دولتی، تورم را کنترل کرد. باید توجه کنیم که در حال حاضر بالغ بر ۱۰۰ کشور دنیا دارای تورم سالانه کمتر از ۵ درصد هستند؛ در حالی که در هیچ یک از این کشورها قیمتها توسط دولت کنترل نمیشود.
با این اوصاف، جمعبندی فرمایشات شما به این صورت خواهد بود که دولت باید به جای پرداخت یارانه نقدی که به صورت بالقوه مستعد سوءاستفادههای کلان و فساد مالی خواهد بود، از کنترل قیمت محصولات تولیدی صرف نظر کند. درست متوجه شدم؟
بله، ضمنا باید توجه کنیم که در صورت عدمکنترل قیمتها توسط دولت و افزایش نسبی قیمت محصولات مختلف توسط تولیدکنندگان، از یک طرف از ورشکستگی تولیدکنندگان و کارآفرینان جلوگیری میشود و از طرف دیگر یارانه نقدی پرداختی به شهروندان میتواند این افزایش قیمتها را جبران نماید تا مصرفکنندگان هم متضرر نشوند.
ضمنا باید توجه کنیم که قطعا پس از افزایش قیمت انرژی، مقداری افزایش تورم کاملا طبیعی خواهد بود، اما این تورم هر مقدار هم که باشد، زودگذر خواهد بود و میتوان با بهرهگیری از تجربیات موفق کشورهای مختلف، آن را به خوبی کنترل نمود. همانطور که عرض کردم، تجربیات بالغ بر ۱۰۰ کشور دنیا که تورم زیر ۵ درصدی دارند و این تورم زیر ۵ درصدی را در شرایط افزایش شدید قیمت انرژی هم حفظ کردهاند، نشان میدهد که در شرایط افزایش قیمت انرژی، کنترل قیمتها به هیچ عنوان نمیتواند تورم را کنترل کند و فقط باعث گسترش ورشکستگی تولیدکنندگان خواهد شد.
آقای دکتر قندی، در مورد تولیدکنندگان، یک مساله دیگر را هم میتوان مطرح کرد: برخی از تولیدکنندگان برنامههای بسیار مناسبی برای کاهش مصرف انرژی خود دارند و در صورت اجرای این برنامهها به خوبی خواهند توانست به رقابت در شرایط افزایش قیمت انرژی ادامه دهند؛ اما مشکل این تولیدکنندگان این است که برای سرمایهگذاری در طرحهای کاهشدهنده مصرف انرژی، مثلا خرید ماشینآلات نو و کممصرف، معمولا پول نقد نسبتا بالایی مورد نیاز بوده و تولیدکنندگان مذکور این میزان نقدینگی را در اختیار ندارند.
آیا به نظر شما، این تولیدکنندگان هم نباید مبلغی را تحت عنوان یارانه نقدی دریافت نمایند؟
بله، درست است. بعضی از تولیدکنندگان هستند که اگر الان سرمایهگذاری برای ارتقای تکنولوژی و خرید ماشینآلات کم مصرف انجام دهند، در آینده سودده خواهند شد، اما در حال حاضر ممکن است بر اثر شوک حاصل از افزایش قیمت انرژی، دچار مشکل سنگین نقدینگی شوند. راهحل این مشکل در تمام اقتصادهای توسعهیافته دنیا، این است که شرایطی فراهم شود تا بانکها به اندازهای با هم رقابت داشته باشند که بلافاصله تشخیص دهند سرمایهگذاری این صنایع در ارتقای تکنولوژی، سوددهی ایدهآلی به همراه خواهد داشت. اگر بانکها این مساله را به خوبی متوجه شوند، قطعا برای استفاده از این فرصت مناسب و کم ریسک برای پرداخت وام، به سرعت پیشقدم خواهند شد و چه بسا به رقابت سنگینی با یکدیگر بپردازند.
اما اگر مشکل ما این است که سیستم بانکی ما رقابتی نیست و بانکها چنین فرصت مناسبی برای سرمایهگذاری سودده و کمریسک را تشخیص نمیدهند، باید بکوشیم تا در درجه اول سیستم بانکی خود را به سمت سیستم رقابتی پیش ببریم. البته ممکن است منطقی باشد که دولت برای تشویق بانکها به پرداخت وام به تولیدکنندگان پر پتانسیل، پرداخت بخشی از بهره این وامها را بر عهده بگیرد.
اما اگر تولیدکنندگانی داریم که امسال پس از افزایش قیمت انرژی زیانده شدهاند و سالهای بعد هم زیانده خواهند ماند، به هیچ عنوان منطقی نیست که از جیب ملت به آنها یارانه بدهیم.
آقای دکتر، به خاطر نکات ارزشمندی که در این مصاحبه مطرح فرمودید، بسیار سپاسگزارم. در پایان اگر مایل به طرح مطلبی به عنوان نکته تکمیلی هستید، شنونده خواهیم بود.
در پایان مصاحبه، راغب هستم نکتهای را اضافه کنم: حدود ۶ سال پیش و در زمان تصویب طرح «تثبیت قیمتها»، عدهای در ایران معتقد بودند که باید برای کاهش مصرف انرژی، به جای اصلاحات قیمتی، به اصلاحات غیرقیمتی بپردازیم؛ اصلاحاتی مانند تبلیغ برای تشویق شهروندان به خرید لامپ کم مصرف، تبلیغ برای استفاده از لباس گرم در داخل منزل در ماههای سرد سال و نظایر آن.
به نظر میرسد که تاثیر این سیاستهای غیرقیمتی، تا پیش از افزایش قیمت انرژی، بسیار ناچیز بود، اما پس از افزایش قیمت انرژی، بخشی از این سیاستها بسیار موثر خواهند بود و خواهند توانست به کاهش بیشتر مصرف انرژی منجر شوند.
برای مثال وقتی که قبل از افزایش قیمت برق، خانوادهای ماهانه ۳ هزار تومان پول برق میپرداخته، طبیعتا هر چه در تلویزیون برای خرید لامپ کم مصرف تبلیغ شود، این خانواده توجه زیادی به این تبلیغات نخواهد داشت، اما قطعا پس از افزایش چند برابری قیمت برق، همین خانواده کلیه تبلیغات تلویزیونی مربوط به کاهش مصرف برق را با دقت پیگیری و اجرا خواهد نمود.
به عنوان یک مثال دیگر، در حال حاضر در آمریکا تبلیغ میشود که رنگ خاصی به سقف خانهها بزنند تا خانهها در تابستان کمتر گرم شوند. طبیعتا بالا بودن قیمت برق، باعث میشود که شهروندان به شدت از چنین طرحی استقبال کنند.
در مجموع به نظر میرسد که پس از افزایش قیمت انرژی در ایران، شرایط مناسبی برای بهکارگیری سیاستهای غیرقیمتی فراهم شده است که امیدوارم مدیران اجرایی کشور به آن توجه نمایند.
در پایان، بنده هم از شما و از روزنامه دنیای اقتصاد تشکر میکنم.
(m.hashemkhany@gmail.com)*
(ysr.mol@gmail.com)**
ارسال نظر