نگاه
ترجیحات ذهنی هستند
مترجم: یاسر میرزایی
منبع: درسهایی برای اقتصاددان جوان
از آنجا که ترجیحات آویخته به افراد است، میگوییم ترجیحات ذهنی هستند. به بیان غیردقیق، تفاوت میان یک گزاره ذهنی و عینی مثل تفاوت میان رای و واقعیت است. بامعنا است اگر بگوییم: «مری بستنی وانیلی را به بستنی شکلاتی ترجیح میدهد، اما جان بستنی شکلاتی را به بستنی وانیلی ترجیح میدهد.» این دو بیان کاملا معنادارند، زیرا ترجیحات (در این مثال، ترجیحات در مورد بستنی) ذهنیاند و میتوانند از فردی به فرد دیگر تغییر کنند.
روبرت مورفی
مترجم: یاسر میرزایی
منبع: درسهایی برای اقتصاددان جوان
از آنجا که ترجیحات آویخته به افراد است، میگوییم ترجیحات ذهنی هستند. به بیان غیردقیق، تفاوت میان یک گزاره ذهنی و عینی مثل تفاوت میان رای و واقعیت است. بامعنا است اگر بگوییم: «مری بستنی وانیلی را به بستنی شکلاتی ترجیح میدهد، اما جان بستنی شکلاتی را به بستنی وانیلی ترجیح میدهد.» این دو بیان کاملا معنادارند، زیرا ترجیحات (در این مثال، ترجیحات در مورد بستنی) ذهنیاند و میتوانند از فردی به فرد دیگر تغییر کنند. در مقابل، معنادار نیست بگوییم: «بستنی برای مری ۳۰۰ کالری انرژی دارد و برای جان ۲۸۰ کالری.» میزان کالری یک بستنی، واقعیتی عینی است؛ این مقدار نمیتواند از فردی به فرد دیگر تغییر کند. ممکن است مری و جان در مورد اینکه بستنی چند کالری انرژی دارد با هم «موافق نباشند،» اما در آن مثال حداقل یکی از آنها دارد اشتباه میکند، اما هر دوی آنها به طور همزمان میتوانند «درست» بگویند، اگر مری بگوید: «وانیل خوشمزهتر از شکلات است،» در حالی که جان خلاف آن را میگوید. تکرار میکنیم، مری و جان میتوانند با یکدیگر در مورد اینکه کدام طعم بستنی بهتر است موافق نباشند_ بدون آنکه یکی از آنها یا هر دو اشتباه کنند_ چون ترجیحات ذهنی است. هیچ «حقیقت قابل توجهی» برای تشخیص آنکه کدام بستنی خوشطعمتر است وجود ندارد آنچنان که مثلا برای تعیین دقیق میزان کالری بستنی وجود دارد.
هشدار! بسیاری از منتقدان علم اقتصاد_از مترقیان «جناح چپ» گرفته تا مذهبیهای «جناح راست»_ منظور اقتصاددانان را از اینکه میگویند ترجیحات ذهنی است، بد متوجه شدهاند. این منتقدان فکر میکنند که اقتصاددانان به نحوی نسبیگرایی اخلاقی را تایید میکنند یا آنها میگویند که هیچ کس نمیتواند در مورد کنشهای فردی دیگر قضاوت کند، اما این اعتراض وارد نیست چون اقتصاددانان به هیچ وجه چنین مدعیاتی ندارند.
توجه کنید که ما قدم به قدم با فرض کردن رفتارهای مشاهده شده به عنوان کنشهای غایتمند استدلال کردهایم و پیش آمدهایم. اگر ببینیم که مری به سمت پیشخوان میرود و سفارش بستنی وانیلی میدهد و جان سفارش بستنی شکلاتی میدهد، چارهای نداریم جز اینکه بپذیریم این دو ذائقههای متفاوتی در رابطه با بستنی دارند. خواهیم دید که تنها راه موجه برای توضیح قیمتهای بازار این است که ترجیحات را ذهنی فرض کنیم. این فرض به هیچ وجه شخصی بودن ترجیحات را «فراموش» نمیکند.
مثلا یک اقتصاددان نمیتواند به نحو ممکنی قیمت تنباکو را توضیح دهد بیآن که بداند برخی مردم ترجیح میدهند پولشان را به جای بقیه کالاها خرج سیگار کنند. بعد از درک این واقعیت است که او میتواند-با سازگاری کامل-رفتار پسرش را وقتی با دوستان ولگردش در گاراژ دارند سیگار میکشند، درک کند. اگر شما هنوز تمیزی میان تحلیل حرفهای و باورهای شخصی نمیبینید، اقتصاد را رها کنید و یک مامور افبیآی را در نظر بگیرید. مامور افبیآی برای آنکه بتواند یک قاتل زنجیرهای را گیر بیندازد، نیاز دارد تا «همچون یک قاتل فکر کند» و سعی کند بفهمد چه خواستههایی موجب میشود که قاتل چنین عمل کند. به وضوح این تحلیل بدان معنا نیست که مامور افبیآی نسبت به رفتار قاتل بیطرف است یا قتل «یک انتخاب شخصی است.»
جمعبندی کنیم: وقتی مردم کنشهای غایتمند صورت میدهند، با تمایلاتی انگیخته شدهاند که لزوما قابل تشخیص در شخصی نسبت به شخص دیگر نیست. برای توضیح مبادله، اقتصاددانان باید این ترجیحات را ذهنی فرض کنند.
ترجیحات دستهبندی کردن است نه محاسبهای عددی
از آنجا که ترجیحات آویخته به مبادلات یک فرد است، ترجیحات تنها ترتیب اهداف را افشا میکند. وقتی مری وانیل را به شکلات ترجیح میدهد، این کنش غایتمند تنها اشاره به این دارد که او وانیل را ترجیح میدهد. ما نمیتوانیم مشخص کنیم که مری «تا چه حد» وانیل را به شکلات ترجیح میدهد؛ در حقیقت، این گزاره در اصطلاحات منطق صریح اقتصادی هیچ معنایی نیز ندارد.
در گفت و گوهای روزانه، همه ما میدانیم که جمله زیر چه معنایی دارد: «مری واقعا وانیل را به شکلات ترجیح میدهد، ولی ترجیح خواهرش سرسری است.» اما بسیار مهم است که توجه کنید این شیوه گفتار هیچ معنایی در بیان ترجیحاتی که ما در استدلالهای اقتصادی میآوریم ندارد.
بالاخره وقتی میگوییم مری وانیل را به شکلات ترجیح میدهد - از نظرگاه منطق محض اقتصادی - چه معنایی دارد؟ همه معنا این است که مری در مقام انتخاب میان دو طعم، وانیل را برمیگزیند، اما این همان چیزی است که ما میتوانیم راجع به خواهر مری، جین بگوییم در حالی که دوستانش در مورد او میگویند: ترجیحش به وانیل «سرسری» است. جین هم وقتی در مقام انتخاب قرار میگیرد، وانیل را برمیگزیند؛ بنابراین با استنتاج منطقی که ما میتوانیم بر کنشهای غایتمند فرد بنا کنیم تنها چیزی که میتوانیم در مقام اقتصاددان بگوییم این است که عمل هر دو خواهر ترجیح وانیل به شکلات را
نشان میدهد.
ما میتوانیم این قطار اندیشهها را آن قدر پیش ببریم تا به مقصد برسیم. حتی اگر جین اعلام کند: «من خیلی سرسری وانیل را به شکلات ترجیح میدهم!» باز هم اقتصاددان نمیتواند نتیجه بگیرد که ترجیح او «شدت کمتری» از ترجیح خواهرش مری دارد. البته به وضوح اقتصاددان حق دارد نتیجه بگیرد که جین ترجیح داده است آن جمله خاص را فریاد بزند به جای این که چیزی دیگر بگوید یا اصلا دهانش را ببندد. توجه کنید که ما داریم از تصور ترجیحات ذهنی یک فرد برای توضیح کنشهای عینی او استفاده میکنیم. اگر کسی جملهای را بیان کند که اقتصاددانان را از ترجیحات شخصی آگاه کند، مشکلی نیست، اما تنها به این دلیل که خود بیان یک جمله کنشی غایتمند است.
برای آنکه نکته اصلی این بحث را تکرار کنیم به قیاس دوستی توجه کنید. مثلا فرض کنید سالی سه دوست دارد؛ بنابراین ما میتوانیم بگوییم که او در ذهنش نسبت به هر کدام از آنها حس دوستی دارد. ما میتوانیم جلوتر رویم و از سالی بخواهیم دوستانش را رتبهبندی کند. ممکن است او بگوید بیل اولین دوست او، مری دومین و جو سومین دوست خوب اوست. چنین سخنی کاملا معنادار است.
اما اگر ما سپس از سالی بپرسیم که بیل چقدر از مری بهتر است؟ این جاست که مسائل اندکی پیچیده میشود و اگر بپرسیم: «آیا بیل حداقل ۳۰ درصد بهتر از جو نیست؟» دیگر به یاوهگویی افتادهایم. درس اخلاقی این مثال آن است که اگرچه رتبهبندی دوستان بامعناست، اما همچنان معنایی ندارد که قائل شویم «واحدهای عینی دوستی» در پس چنان رتبهبندی هست.
همین نتیجه در مورد ترجیحات به طور کلی نیز صادق است، حداقل وقتی که ما آنها را در اقتصاد به کار میگیریم. خواهیم دید که برای فهم و توضیح مبادله نیاز داریم فرض کنیم مردم برای اهداف و غایاتشان رتبهبندی خاصی دارند. مردم عمل میکنند تا مهمترین ترجیحاتشان را تامین کنند یا به بالاترین اهدافشان برسند. ما نیازی نداریم که بگوییم مردم «تابع مطلوبیتی» ریاضیاتی دارند که به دنبال بیشینه شدن است، هر چند در بسیاری از کتابهای درسی اقتصاد چنین میگویند. این رویکرد معمول (رویکرد ریاضیاتی) تنها برای حل مسائل عددی مفید است؛ ولی در واقع هیچ کمک بیشتری برای فهم فرآیند مبادله نمیکند. در واقع وقتی قصد یادگیری مبانی اقتصاد است استفاده از توابع مطلوبیت ریاضیاتی بسیار خطرناک است، زیرا موجب میشود که دانشجویان فراموش کنند تصور ترجیحات، ابتدا از کجا آمده است.
ارسال نظر