در گفتوگو با «صالحی اصفهانی» بررسی شد
برنامه مکمل برای هدفمندی
دکتر جواد صالحی اصفهانی، اقتصاددان ایرانی دکتر جواد صالحی اصفهانی استاد اقتصاد دانشگاه «ویرجینیاتک» در مصاحبه با دنیای اقتصاد:
بیمه بیکاری و حذف سختگیریهای قانون کار؛ مناسبترین برنامههای تکمیلی طرح هدفمندی
تهیه و تنظیم: میثمهاشمخانی، عطیه وحیدمنش *
چکیده مصاحبه دکتر صالحی اصفهانی
* طراحی نظام بیمه بیکاری در ایران و در مقابل، حذف سختگیریهای قانون کار فعلی برای کارآفرینان، یکی از مناسبترین برنامههای مکمل طرح هدفمندی محسوب میشود.
البته در طراحی جزئیات نظام بیمه بیکاری، باید ویژگیهای بومی جامعه ایرانی در نظر گرفته شود.
* نظام بیمه بیکاری، در بسیاری از کشورهای دنیا وجود دارد و در چارچوب آن، وظیفه جلوگیری از نوسان شدید درآمد شهروندان و بیمه سطح حداقل درآمد آنان، از بخش خصوصی به دولت منتقل میشود.
* وجود نظام بیمه بیکاری در کشور، انگیزه دولت و مجلس برای افزایش اشتغال را تقویت میکند؛ زیرا هرگاه تصمیم اشتباهی گرفته شده و منجر به افزایش بیکاری گردد، بلافاصله باید بودجهای برای پرداخت بیمه بیکاری به بیکاران جدید در نظر گرفته شود.
* ایده اصلی طرح هدفمندی، تلاش برای کاهش وابستگی اقتصاد کشور به درآمد نفتی بوده است. نمیتوانیم نسبت به
حیف و میل شدن بشکههای نفت حساس باشیم؛ اما نسبت به خروج گسترده متخصصین و کارآفرینان ایرانی و ایجاد اشتغال
توسط آنان در ترکیه و اروپا و آمریکا حساس نباشیم!
* اجرای طرح هدفمندی تا این مرحله با نوآوریهایی همراه بوده است که در صورت موفقیت این طرح در حذف یارانه انرژی و در عین حال جلب رضایت شهروندان، قطعا این شیوه مورد الگوبرداری سایر کشورها قرار خواهد گرفت. امیدوارم در طراحی برنامههای مکمل طرح هدفمندی هم، از نوآوریهای کافی برای کاهش تبعات منفی طرح هدفمندی بهره بگیریم.
* پرداخت همه یارانه نقدی به سرپرست خانوار، میتواند تبعاتی منفی در خانوارهای فقیر به همراه داشته باشد. مثلا در بسیاری از خانوارهای فقیر، پدران معتاد بوده یا صلاحیت دریافت یکجای یارانه نقدی را ندارند. یک راه حل این است که یارانه نقدی به صورت جداگانه به افراد دارای سن قانونی پرداخت شود. به این ترتیب، قطعا همراهی مردم با طرح یارانه نقدی افزایش خواهد یافت.
* دولت و مجلس نباید قولهایی را در مورد یارانه نقدی مطرح کنند که قابلعمل نباشد. در این صورت اعتماد مردم به طرح هدفمندی تضعیف میشود یا دولت مجبور است بودجه مربوط به پرداخت یارانه نقدی را از طریق انتشار اسکناس تامین نماید که تاثیرات تورمی سنگینی به همراه خواهد داشت.
دکتر جواد صالحی اصفهانی، نامی مشهور و معتبر برای بسیاری از اقتصاددانان ایرانی محسوب میشود.
بدون شک بخشی از این اعتبار به سوابق آکادمیک ارزشمندی چون اخذ دکترای اقتصاد از دانشگاههاروارد، سابقه تدریس طولانی در انشگاههای «ویرجینیاتک»، آکسفورد و پنسیلوانیا مربوط میشود؛ اما بخشی دیگر از این اعتبار، ناشی از سوابق پژوهشی گسترده ایشان در حوزههای پژوهشی مرتبط با کشورهای خاورمیانه است.
دکتر صالحی اصفهانی، با وجود سالها اقامت در خارج از کشور، همواره مسائل اقتصادی ایران را با دغدغه تمام دنبال نموده و کوشیده است تا همهساله در تعطیلات دانشگاهی سفرهایی به ایران داشته باشد؛ سفرهایی که معمولا با تلاش ایشان برای مشاهده شرایط مختلف حاکم بر اقتصاد ایران همراه بوده و معمولا بخش ثابتی از این مسافرتها به بازدید از شرایط زندگی روستاییان اختصاص دارد.
علاوه بر اینها، یکی دیگر از دلایل شناختهشده بودن دکتر صالحی برای دانشجویان و اساتید اقتصاد ایرانی، به وبلاگ تخصصی اقتصاد ایران مربوط میشود؛ وبلاگی که به تحلیل مسائل اقتصادی مختلف ایران، با تاکید بر مباحث مربوط به فقر، توزیع درآمد، آموزش و اشتغال میپردازد. (عنوان این وبلاگ Tyranny of Numbers است)
سفر اخیر دکتر صالحی به ایران که در تعطیلات بین دو ترم تحصیلی صورت گرفت، فرصتی را فراهم ساخت تا بتوانیم وقت مصاحبهای با ایشان تنظیم کنیم؛ مصاحبهای که تمرکز اصلی آن بر تجزیه و تحلیل تبعات مثبت و منفی طرح هدفمندی یارانهها و تلاش برای ارائه پیشنهادهایی به منظور کاهش تبعات منفی این طرح قرار داشته است:
آقای دکتر صالحی، از شما به خاطر وقتی که برای این گفتوگو اختصاص دادید، بسیار سپاسگزارم. با توجه به موضوع این گفتوگو؛ یعنی طرح هدفمندی، اجازه بدهید سوال ابتدایی را در مورد دغدغههای موجود در مورد تبعات منفی احتمالی این طرح بپرسم:
هماکنون برخی از کارشناسان اقتصادی معتقدند، آثار مثبت طرح هدفمندی، به اندازهای هستند که ارتقای چشمگیر جایگاه اقتصادی ایران را تضمین میکنند؛ در نقطه مقابل، برخی دیگر معتقدند که تبعات منفی این طرح، ممکن است به قدری زیاد باشد که تاثیرات مثبت آن را کمرنگ یا خنثی نماید. بسیار علاقهمندم که نظر جنابعالی را در این زمینه بدانم.
قطعا طرح هدفمندی هم تاثیرات مثبت و هم تاثیرات منفی به همراه خواهد داشت، اما باید توجه کنیم که فرآیند اجرای این طرح، هنوز در ابتدای راه قرار دارد و به نظر بنده، برآیند مجموع این تاثیرات مثبت و منفی، عمدتا به این مساله بر میگردد که مدیران اجرایی مربوطه، چه طرحهای مکملی را برای کنترل تبعات منفی این طرح اجرا نمایند. من تصور میکنم که یکی از نقاط قوت طرح هدفمندی، آن است که این طرح به صورت بالقوه میتواند موتور محرکه طرحهای اقتصادی بسیار مفید دیگری باشد که در صورت اجرای صحیح این طرحهای مکمل، قطعا تبعات مثبت طرح بر تبعات منفی آن غالب خواهد بود.
منظور شما از طرحهای مکمل چیست؟ ممکن است تعدادی از این طرحهای مکمل را به صورت تیتروار نام ببرید؟
مثلا یکی از طرحهای مکمل، عبارت است از تلاش برای بهبود سیستم حملونقل عمومی. طبیعتا فرآیند افزایش قیمت بنزین، میتواند موتور محرکه مهمی برای تلاش در گسترش سیستم حملونقل عمومی باشد.
در مورد سایر طرحهای مکمل، میتوان به طرحهایی اشاره نمود مانند راهاندازی یک سیستم قوی و کارآمد بیمه بیکاری، استفاده از روشهای علمی برای کنترل آثار تورمی طرح هدفمندی، تلاش برای کارآمدسازی سیستم پرداختهای نقدی جبرانی دولت به شهروندان، بسترسازی برای افزایش سواد و قدرت تحلیل اقتصادی عامه مردم، تلاش برای ایجاد فرصتهای برابر آموزشی و اشتغال برای شهروندان و سرانجام تلاش برای تغییر نگاه مدیران اجرایی در جهت اهمیت بیشتر به سرمایه انسانی و نگاه به مهندسان، پزشکان و متخصصین حوزههای مختلف به عنوان موتور اصلی توسعه اقتصادی کشور؛ نگاهی که میتواند مهمترین گام در راستای کاهش وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی ارزیابی شود.
من بسیار مایلم که در مورد هر یک از این برنامههای مکمل طرح هدفمندی، به صورت جداگانه توضیح دهید، اما پیش از این توضیحات، مایلم نظر شما را در مورد تبعات منفی طرح هدفمندی بدانم. آیا شما تصور میکنید که اجرای این طرح باعث افزایش شدید تورم و بیکاری خواهد شد؟ یا تاثیرات این طرح بر تورم و بیکاری را، محدود و جزئی ارزیابی مینمایید؟
ببینید، قطعا همه ما قبول داریم که در اقتصاد ما برای سالیان طولانی، مصرف انواع مختلف انرژی بسیار بالا بوده و عامل اصلی این مصرف بالا هم قیمت ارزان انرژی بوده است. اگر افرادی انتظار داشته باشند که چنین وضعیتی بدون هیچ گونه درد و رنج اصلاح شود، مانند این است که انسانی مدتها پرخوری کرده باشد و الان بگوید که من میخواهم چاقی خود را بدون هیچ دردی درمان کنم!
به هر حال قطعا امکان این جراحی بدون هزینه وجود ندارد و مطمئنا هم مقداری رشد تورم خواهیم داشت و هم مقداری رشد بیکاری، اما همان طور که اشاره کردم، باید تلاش کنیم بستههای مکملی برای طرح هدفمندی طراحی کنیم که این اثرات منفی به حداقل برسند و در نتیجه علاوه بر حذف یارانه مربوط به انرژی، رضایت عامه مردم نیز حاصل گردد.
من مطمئنم که در صورت موفقیت طرح هدفمندی در حذف یارانه انرژی و در عین حال جلب رضایت عامه مردم، شیوه نوآورانه ایران در اجرای این طرح، به الگویی برای سایر کشورهای دارای مشکل یارانه انرژی تبدیل خواهد شد و چه بسا بتوان شیوه مورد استفاده ایران را نوعی اختراع نوآورانه دانست. این نوآوری مثلا در پرداخت بخش عمده درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی به خانوارها و نیز در زمینه واریز پول قبل از افزایش قیمتها به حساب خانوار، نمود داشته است و من امیدوارم ادامه این نوآوریها را بتوانیم در طراحی طرحهای مکمل برای کاهش تبعات منفی طرح هدفمندی شاهد باشیم.
بسیار خب، بگذارید به بحث شما در مورد طرحهای مکمل مورد نیاز برای کنترل تبعات منفی طرح هدفمندی برگردیم:
یکی از نگرانیهای مهم در مورد طرح هدفمندی، امکان افزایش هزینههای تولیدکنندگان است؛ فرآیندی که ممکن است باعث ورشکستگی بخشی از آنها شده و بیکاری کارکنانشان را به همراه داشته باشد. جنابعالی به بحث بیمه بیکاری اشاره فرمودید. ضمنا برخی دیگر از کارشناسان تاکید دارند که لازم است بخشی از درآمدهای حاصل از افزایش قیمت انرژی، به پرداخت یارانه نقدی به تولیدکنندگان اختصاص یابد. بسیار متشکر میشوم که در این مورد بیشتر توضیح دهید.
قبل از ارائه توضیح در مورد بیمه بیکاری، اجازه بدهید توضیحی اجمالی در مورد بحث ورشکستگی تولیدکنندگان ارائه کنم:
در حال حاضر، بسیاری از تولیدکنندگان ایرانی با مشکلاتی همچون تحریمهای اقتصادی، رکود حاکم بر اقتصاد کشور، تغییرات ناگهانی قوانین اقتصادی، مشکلات مربوط به تامین وام و همینطور اجبار به رقابت نابرابر با شرکتهای دولتی و شبهدولتی مواجه هستند. طبیعتا افزایش ناگهانی قیمت انرژی، ممکن است این مشکلات را تشدید کند و نهایتا موجب ورشکستگی و بیکاری کارکنان این بنگاههای تولیدی شوند.
طبیعتا یک راه مناسب آن است که افزایش قیمت انرژی برای تولیدکنندگان، به صورت تدریجیتر و ملایمتر اجرا شود تا آنها بتوانند بهتر برای مواجهه با هزینههای بالای انرژی برنامهریزی کنند. راه دیگر آن است که دولت به دنبال کنترل شدید قیمت محصولات تولیدی تولیدکنندگان مختلف نباشد. قطعا اگر کنترل قیمت شدیدی بر قیمت محصولات اعمال شود، امکان ورشکستگی تولیدکنندگان و بیکاری کارکنانشان افزایش مییابد.
یک راه دیگر عبارت است از پرداخت یارانه نقدی برای جبران افزایش هزینههای تولیدکنندگان که البته طراحی مکانیزم مناسب برای این پرداخت جبرانی، ممکن است بسیار پیچیده بوده و امکان سوء استفاده از آن هم بالا خواهد بود.
به نظر من، یک مکانیزم نسبتا مناسب برای پرداخت جبرانی به تولیدکنندگان، این است که به ازای هر نیروی کار دارای قرارداد رسمی مشغول به کار در یک واحد تولیدی، مبلغی به صورت سالانه به کارفرما پرداخت شود. به نظر میرسد که در چنین مکانیزمی احتمال سوءاستفاده قدری کمتر بوده و از اشتغال در چارچوب قراردادهای کار رسمی و ثبتشده هم بهتر حمایت شود.
بسیار خب، اما به نظر میرسد که در هر صورت بحث افزایش بیکاری و تبعات منفی آن بر معیشت افرادی که شغل خود را از دست میدهند، بحثی جدی و مهم محسوب میشود. تصور میکنم شما بحث بیمه بیکاری را برای کنترل این معضل مطرح فرمودید. ضمن آنکه سیستم بیمه بیکاری هماکنون در دهها کشور دنیا وجود دارد و ممکن است در حال حاضر فرصت مناسبی برای راهاندازی چنین مکانیزمی در ایران وجود داشته باشد.
در ایران، قانون کار فعلی که تنظیم روابط بین نیروی کار و کارفرما را بر عهده دارد، تا حدی یکجانبه عمل میکند و محدودیتهای زیادی برای اخراج نیروی کار و همچنین تعیین دستمزد توسط کارفرما در نظر گرفته است. یک بخش مهم از این مشکلات به بحث محدودیت مدیران شرکتها برای ارزیابی کیفیت کار کارکنان و استفاده از ابزار تغییر دستمزد برای افزایش انگیزه کارکنان مربوط میشود.
در ایران، قانون کار به صورتی تنظیم شده است که دست مدیران شرکتهای خصوصی که قرارداد رسمی با نیروی کار خود میبندند، در این زمینه بسیار بسته است. نتیجه این میشود که ما قانون کاری داریم که هدف اصلی آن حمایت از نیروی کار است، اما در عمل به کاهش تمایل کارآفرینان برای سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال در ایران منجر شده یا باعث شده است که اشتغال بیشتر به خارج از چارچوب قراردادهای قانونی و با شرایط بسیار نامناسب سوق داده شود.
در نقطه مقابل، در بسیاری از کشورهای دنیا، به جای وضع قوانین محدودکننده برای اخراج نیروی کار و افزایش و کاهش دستمزد، از سیستم کارآمدتری استفاده میشود که براساس آن اولا، دولت موظف است به صورت ماهانه مبلغی را تحت عنوان بیمه بیکاری به افراد بیکار پرداخت نماید، ثانیا، کارفرمایان موظفند در صورت اخراج هر یک از کارکنان خود، مبلغی را به صورت نقدی به عنوان جریمه به نیروی کار پرداخت نمایند. این جریمه معمولا معادل دو الی ۳ ماه دستمزد نیروی کار مذکور میباشد. به این ترتیب اگر کارفرمایی از نیروی کار خود راضی نباشد یا به دلیل تغییر نوع محصولات تولیدی به نیروی کار با تخصص متفاوتی نیاز داشته باشد، میتواند نیروی کار خود را اخراج کند، اما در مقابل باید جریمهای نقدی را به نیروی کار اخراجشده پرداخت نماید.
آقای دکتر، شما راهاندازی یک سیستم جامع بیمه بیکاری را به عنوان یکی از طرحهای مکمل طرح هدفمندی مطرح مینمایید، اما آیا وجود چنین سیستمی باعث نمیشود که بخشی از جمعیت کشور بدون آنکه به دنبال شغل باشند، به عمد بیکار بمانند تا از بیمه بیکاری استفاده کنند؟
ببینید، در بسیاری از کشورهای دنیا، شرایط سختگیرانهای برای اخراج نیروی کار در نظر گرفته نشده، اما از طریق مکانیزمهایی همچون بالا بردن هزینه مالی اخراج کارگران و بیمه بیکاری کوشیدهاند تا امنیت شغلی و درآمدی را برای نیروی کار خود فراهم سازند. قطعا استفاده از تجربیات این کشورها میتواند به طراحی یک سیستم بیمه بیکاری مناسب و سازگار با شرایط بومی ایران کمک کند.
در مجموع دو نوع تجربه موفق برای جلوگیری از تنبل شدن بیکاران به کار گرفته میشود:
یک مکانیزم که در بیشتر کشورهای اروپایی مورد استفاده است، آن است که سازمان مسوول بیمه بیکاری، از یک طرف مهارتها و سوابق شغلی متقاضیان بیمه بیکاری را ثبت مینماید و از طرف دیگر با بررسی نوع نیازهای شرکتهای متقاضی نیروی کار، به صورت منظم موقعیتهای شغلی مختلفی را به دریافتکنندگان بیمه بیکاری معرفی میکند. اگر هر یک از دریافتکنندگان بیمه بیکاری، یک موقعیت شغلی پیشنهادی را رد کند، مبلغ بیمه بیکاری پرداختی به او از ماه بعد کاهش مییابد. اگر همان فرد موقعیت شغلی دوم را هم رد کند، مبلغ بیمه بیکاری ماهانه مجددا کاهش مییابد و در صورت رد کردن موقعیت شغلی پیشنهادی سوم، پرداخت بیمه بیکاری قطع میشود.
یک مکانیزم دیگر برای بالا نگه داشتن انگیزه افراد بیکار در زمینه جستوجوی شغل که عمدتا در آمریکا و کانادا مورد استفاده است، به این صورت است که مبلغ بیمه بیکاری در اولین ماهی که فرد بیکار میشود نسبتا بالا است؛ اما به تدریج و با گذشت زمان، این مبلغ در ماههای بعد کاهش مییابد و بعد از ۹ الی ۱۲ ماه قطع میشود. به این ترتیب بیکاران فرصت کافی برای جستوجوی شغل جدید خواهند داشت و میکوشند تا قبل از قطع شدن بیمه بیکاری، شغل جدیدی بیابند.
آقای دکتر، ظاهرا در برخی از کشورهای دارای سیستم بیمه بیکاری، پرداخت بیمه بیکاری مشروط بر آن است که دریافتکنندگان، فعالیتهایی را در دوره دریافت بیمه بیکاری انجام دهند. آیا تصور میکنید در صورت طراحی نظام بیمه بیکاری برای ایران، باید چنین شرطی نیز در نظرگرفته شود؟
قطعا برای طراحی جزئیات یک نظام بیمه بیکاری در ایران، باید شرایط بومی ایران در نظر گرفته شود. چه بسا لازم باشد همان طور که در فرآیند حذف یارانه انرژی نوآوریهایی صورت گرفت، در فرآیند طراحی بیمه بیکاری هم نوآوریهایی صورت گیرد، اما به طور کلی، باید پرداخت بیمه بیکاری به گونهای باشد که هم بیکاران انگیزه کافی برای گشتن به دنبال شغل را داشته باشند و هم انگیزه کافی برای افزایش مهارتهای شغلی.
به این ترتیب در دهها کشور دارای سیستم بیمه بیکاری، وظیفه ثبتنام از متقاضیان دریافت بیمه بیکاری بر عهده همان سازمانی قرار دارد که دورههای آموزشی را برای افزایش مهارتهای شغلی دریافتکنندگان بیمه بیکاری برگزار مینماید. دریافتکنندگان بیمه بیکاری موظفند که برخی از این دورههای آموزشی را انتخاب نموده و به طور منظم در آنها شرکت کنند و در صورت عدم شرکت در این دورهها، میزان بیمه بیکاری پرداختی به آنان کاهش مییابد.
بودجه مربوط به برگزاری این دورهها چگونه تامین میشود؟
بخشی از بودجه مربوط به برگزاری این دورههای آموزشی، از طریق مالیات دریافتی از شاغلان تامین میشود و بخشی دیگر از طریق مالیاتی که بر جریمه نقدی دریافتی توسط کارکنان اخراجشده (جریمه نقدی دریافتی از کارفرما) اعمال میگردد.
به نظر میرسد که یکی از فواید جانبی جایگزینی بیمه بیکاری به جای قوانین سختگیرانه برای تغییر دستمزد یا اخراج نیروی کار، این است که دولت حساسیت بسیار بیشتری نسبت به تغییرات ناگهانی قوانین اقتصادی خواهد داشت. چون اگر تغییر ناگهانی یک قانون اقتصادی منجر به بیکاری افراد زیادی شود، بلافاصله دولت مجبور خواهد شد یک مخارج نقدی اضافی به صورت پرداخت بیمه بیکاری را متقبل شود. آیا شما با چنین تحلیلی موافقید؟
بله، یکی از فواید جانبی بیمه بیکاری، این است که هم حساسیت دولت و هم حساسیت مجلس روی از بین رفتن موقعیتهای شغلی افزایش مییابد. همچنین یکی دیگر از فواید جانبی بیمه بیکاری، آن است که میتواند شرایط را برای بازتر شدن قوانین کار در ایران فراهم سازد تا کارآفرینان خلاق ایرانی، آزادی بیشتری در ارزیابی کیفیت کار کارکنان خود داشته باشند و بتوانند از کاهش و افزایش دستمزد به عنوان ابزاری برای افزایش انگیزه کارکنانشان استفاده نمایند، بدون آنکه فشار بیش از حدی به کارکنان وارد شود. همچنین در صورت کاهش سختگیری قوانین کار در مورد اخراج کارکنان، کارآفرینان مختلف میتوانند در صورت مواجهه با رکود اقتصادی یا تغییر نوع محصولات تولیدی، به اخراج برخی از کارکنان و جایگزینی کارکنان جدید اقدام نمایند.
نتیجه کلی به این صورت خواهد بود که در صورت کاهش سختگیری قوانین کار و جایگزینی بیمه بیکاری، کارآفرینان ایرانی انگیزه بیشتری برای سرمایهگذاری در ایران خواهند داشت و با کاهش خروج سرمایه از کشور، رونق تولید بسیار بیشتر خواهد شد، مسالهای که در بلندمدت قطعا افزایش اشتغال در کشور را به دنبال خواهد داشت. در واقع با ایجاد بیمه بیکاری، وظیفه جلوگیری از نوسان شدید درآمد شهروندان و بیمه درآمد آنان، از بخش خصوصی به دولت منتقل میشود.
از توضیحات جامع شما در مورد بیمه بیکاری بسیار متشکرم. اگر اجازه بدهید، به بحث دیگری بپردازیم که جنابعالی به عنوان مدیر طرح هدفمندی اشاره فرمودید؛ یعنی لزوم اصلاح در سیستم پرداخت یارانه نقدی. پیشنهاد مشخص شما در این زمینه چیست؟
من یک مدیر اجرایی نیستم و با جزئیات پیچیده مربوط به فرآیند پیچیدهای مانند پرداخت یارانه نقدی آشنایی ندارم، اما به عنوان فردی که قدری با مباحث مربوط به توسعه اقتصادی آشنایی دارم، میتوانم بگویم که یک اصلاح مهم در سیستم یارانه نقدی، باید به این صورت باشد که همه یارانه نقدی به سرپرست خانوار پرداخت نشود.
برای مثال کافی است توجه کنیم که هماکنون در حدود دو میلیون معتاد به مواد مخدر در ایران وجود دارد که بخش قابلتوجهی از آنان پدران خانوارهای فقیر هستند. به علاوه بسیاری از خانوارهای فقیر، دارای پدرانی هستند که معتاد نیستند، اما در مقایسه با مادران، بهطور متوسط مسوولیت کمتری در قبال آموزش و سلامت فرزندان خود احساس میکنند. قانون فعلی، این پدران را سرپرست خانوار میداند و تمام یارانه نقدی را به حساب آنان واریز میکند. نتیجه آن است که بخش کمتری از یارانه نقدی به حفظ رفاه افراد آسیبپذیر خانوار تخصیص مییابد. به این ترتیب از یک طرف بودجه هنگفتی به عنوان یارانه نقدی پرداخت شده و از طرف دیگر بخش ناچیزی از این بودجه برای نیازهای تغذیه، آموزش و بهداشت کودکان یا زنان خانوارهای فقیر صرف شده است.
در مجموع میتوانم بگویم که پرداخت همه یارانه نقدی به سرپرست خانوار و تاکید قانون بر شناختهشدن پدران به عنوان سرپرستان خانوار، یکی از نقاط ضعف سیستم یارانه نقدی است که باید در مراحل بعدی اصلاح شود. در سفر اخیرم به ایران، در بازدید از یکی از روستاهای نزدیک نیشابور، خانمی را دیدم که همسرش معتاد بود و اخیرا فوت شده بود. این خانم پیگیریهای زیادی انجام میداد که بتواند خود را به عنوان سرپرست خانوار معرفی کند و گواهی مربوط به فوت همسرش را هم ارائه کرده بود، اما باز هم به سختی حاضر بودند او را به عنوان سرپرست خانوار بپذیرند و یارانه نقدی را به حساب او واریز کنند.
اتفاقا من از زبان برخی دیگر از کارشناسان هم این انتقاد را شنیدهام، بخش زیادی از پدران در خانوادههای فقیر، بنا به دلایلی مانند اعتیاد یا نظایر آن، صلاحیت دریافت یارانه نقدی را ندارند. برخی از آنان برای کاهش این مشکل، این پیشنهاد را مطرح نمودهاند که یارانه نقدی مانند سود سهام عدالت، به تک تک افراد دارای سن قانونی به صورت جداگانه پرداخت شود. آیا شما همچنین نظری دارید؟
قطعا پرداخت جداگانه یارانه نقدی به افراد دارای سن قانونی، مشکل را تا حد قابلتوجهی کاهش خواهد داد. ضمنا باید توجه کنیم که بسیاری از پژوهشهای صورت گرفته در مناطق بسیار محروم و فقیرنشین در کشورهای مختلف دنیا، این مساله را تایید میکنند که پرداخت کمکهای نقدی به مادران خانوادههای فقیر، معمولا باعث میشود که به طور متوسط، بخش بیشتری از این کمکها برای تغذیه، آموزش و بهداشت فرزندان صرف شود و نابرابری توزیع درآمد در داخل خانوار (Intra-household inequality) کاهش یابد.
به این ترتیب با توجه به آنکه هدف کلیدی سیستم پرداخت یارانه نقدی، کاهش نابرابری توزیع درآمد در بین خانوارهای مختلف میباشد، میتوانیم تلاش برای بهبود توزیع درآمد در داخل خانوار را نیز به عنوان یک طرح مکمل مطرح کنیم که دو روش مذکور میتوانند در همین چارچوب ارزیابی شوند.
آیا در مجموع شما اختصاص بخش عمده درآمد حاصل از افزایش قیمت انرژی برای پرداخت یارانه نقدی را مناسب ارزیابی میکنید؟ یا معتقدید که بهتر است نزدیک به ۶۰ هزار میلیارد تومان درآمد سالانه دولت در اثر افزایش قیمت انرژی، در زمینههای دیگری هزینه شوند؟
به نظر میرسد که شرایط حاکم بر اقتصاد سیاسی ایران به گونهای است که وجود یک سیستم پرداخت نقدی جبرانی، برای جلب همراهی مردم با حذف یارانه انرژی ضروری به نظر میرسد. هر چند که به نظر من بهتر است تدریجا بخشی از یارانه نقدی کاهش یافته و برای خدمات عمومی محلی (Local Public good)اختصاص یابد، مانند پارکها و استخرهای کوچک در روستاها یا اختصاص بودجه برای بهبود کیفیت خدمات آموزشی در مناطق محروم کشور. قطعا برای جلب رضایت شهروندان به منظور همراهی با اختصاص بخشی از یارانه نقدی برای خدمات عمومی محلی، لازم است با توجه به شرایط اجتماعی فرهنگی حاکم بر ایران، طرحهای نوآورانهای ارائه شود.
ضمنا دولت و مجلس باید مراقب باشند که درآمدهای حاصل از افزایش قیمت انرژی را به درستی تخمین بزنند تا در مورد مقدار یارانه نقدی وعدههایی به مردم داده نشود که قابلتحقق نباشد. اگر درآمدهای حاصل از افزایش قیمت انرژی به درستی تخمین زده نشود، این ریسک وجود دارد که پول کافی برای پرداخت یارانه نقدی وعدهدادهشده موجود نبوده و در نتیجه دولت مجبور به انتشار پول جدید شود که این مساله قطعا آثار تورمی سنگینی به همراه خواهد داشت.
برای مثال باید توجه کنیم که بخش قابلتوجهی از برق و گاز توسط شرکتهای دولتی و شبهدولتی مصرف میشود و در نتیجه بخش قابلتوجهی از درآمد ۶۰ هزار میلیارد تومانی مورد اشاره شما، در واقع جیب به جیب شدن درآمد دولت است!
بنابراین درآمد خالص دولت در اثر افزایش قیمت انرژی، قطعا کمتر از ۶۰ هزار میلیارد تومان خواهد بود و باید این درآمد خالص با دقت محاسبه شود تا مشکلی در پرداخت یارانه نقدی بروز نکند.
شما به خطر مربوط به تامین یارانه نقدی به وسیله انتشار اسکناس اشاره فرمودید. طبیعتا در صورت رخ دادن چنین اتفاقی، پیامدهای تورمی آن قابلتوجه خواهد بود. اجازه بدهید از فرصت استفاده کنم و پیشبینی شما در مورد آثار تورمی طرح هدفمندی را بپرسم. آیا تصور میکنید آثار تورمی این طرح زیاد خواهد بود؟
اگر از روشهای علمی و دارای تجربه موفق در سایر کشورها استفاده کنیم، قطعا میتوانیم تورم حاصل از طرح هدفمندی را تا حد ممکن کنترل کنیم. به همین دلیل، بنده در ابتدای مصاحبه، استفاده از روشهای علمی برای کنترل تورم و بیکاری را به عنوان یکی از طرحهای مهم مکمل طرح هدفمندی مورد اشاره قرار دادم. باید توجه کنیم که در صورت انتشار اسکناس برای پرداخت یارانه نقدی، میزان اثرات تورمی طرح هدفمندی بسیار بالا خواهد بود.
قطعا اگر این تورم با روشهای علمی کنترل نشود، علاوه بر ایجاد آشفتگی در اقتصاد، ممکن است کلیه تاثیرات مثبت طرح هدفمندی نیز خنثی شود. در واقع اگر قیمت بنزین را دو برابر کنیم، شهروندان تشویق میشوند تا از طریق کاهش مصرف بنزین، بتوانند مصرف خود از کالاهای دیگر را افزایش دهند، اما اگر به دلیل عدم استفاده از روشهای علمی برای کنترل تورم، یک سال بعد قیمت همه کالاها دو برابر شود، یک سال بعد شهروندان ایرانی هیچ انگیزهای برای کاهش مصرف بنزین نخواهند داشت!
آقای دکتر صالحی، از شما به خاطر نکات ارزشمندی که بیان فرمودید، بسیار متشکرم. در پایان اگر مایل به طرح نکات تکمیلیای باشید، استفاده خواهیم کرد.
دو نکته را مایل هستم اضافه کنم:
اولا، بهنظر من اکثر ایرانیان، چه موافق و چه مخالف رویکرد کلی حاکم بر دولت باشند، بر این عقیده هستند که طرح هدفمندی میتواند بالقوه تبعات مثبت چشمگیری را برای اقتصاد ما به همراه داشته باشد؛ بنابراین باید امیدوار باشند که طرح هدفمندی موفق شود. بنابراین باید همه ما تلاش کنیم الان که این طرح آغاز شده، مدیران اجرایی این طرح را در زمینه طراحی برنامههای مکمل مناسب همراهی نماییم. وظیفه کارشناسان اقتصادی در این زمینه سنگینتر است؛ این کارشناسان باید بکوشند که حتی اگر با خط مشی کلی دولت موافق نیستند، پیشنهادات مناسبی را با هدف کاهش تبعات منفی و افزایش تبعات مثبت طرح هدفمندی یارانهها ارائه دهند.
ثانیا، باید توجه کنیم که شالوده اصلی طرح هدفمندی، تلاش برای کاهش وابستگی اقتصاد ملی به ذخایر نفتی بوده است. اگر ما معتقدیم که میخواهیم به دنبال کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی باشیم، باید برنامههایی برای اهمیت دادن به متخصصین مختلف و تلاش برای جذب آنان در ساختار تولید اقتصادی جامعه داشته باشیم؛ متخصصینی که مهمترین سرمایه این کشور بوده و «سرمایه انسانی» اقتصاد ما محسوب میشوند. این مساله مایه تاسف است که ما نسبت به هدر رفتن بشکههای نفتی به این اندازه حساس باشیم؛ اما وقتی یک مهندس یا یک پزشک ایرانی از کشور مهاجرت نموده یا کارفرمایی به جای سرمایهگذاری در ایران به راهاندازی یک شرکت تولیدی در ترکیه اقدام میکند، هیچ حساسیتی در این زمینه به خرج ندهیم.
در پایان این مصاحبه، من هم از شما و از روزنامه دنیای اقتصاد بسیار متشکرم.
atiehvahidmanesh@gmail.com*
(m.hashemkhany@gmail.com)
عکس: آکو سالمی
ارسال نظر