تجارت آزاد و جهانی شدن
مترجم: حامد بهشتی
منبع: Econlib
«ثروت، آزادی و تجارب گوناگون فرهنگ تجاری، باعث شده است که هنرمندان و مربیان در جهت فراهم آوردن خواستههای عموم مردم خلاقتر شوند.»
دونالد جی بودریوکس
مترجم: حامد بهشتی
منبع: Econlib
«ثروت، آزادی و تجارب گوناگون فرهنگ تجاری، باعث شده است که هنرمندان و مربیان در جهت فراهم آوردن خواستههای عموم مردم خلاقتر شوند.» مباحث اقتصادی در مورد تجارت آزاد، بر افزایش رفاه مادی ناشی از تجارت که در نتیجه نزدیک شدن افراد به یکدیگر ایجاد شده است، تمرکز دارد.
با وجود قوی بودن این استدلال و برخوردار بودن از حمایت و پشتیبانی قریب به اتفاق تجربیات، نتیجه آن بیمیلی و سرد شدن افراد بوده است. یک واکنش معمول نسبت به استدلالات تجارت آزاد ممکن است این باشد: «نگرانی شما اقتصاددانان، تنها قیمتهای پایین و امکانات بیشتر است. در زندگی مسائل مهمتری هم وجود دارد.»
در واقع مساله تجارت آزاد و جهانی شدن، یک امر انحصاری یا صرفا اقتصادی نیست. دو استدلال عمیقتر برای تجارت آزاد وجود دارد. اول اینکه، مردم باید در انجام کلیه امور مسالمتآمیز، آزاد باشند. مورد دوم که من نیز روی آن تمرکز میکنم، این است که تجارت آزاد، سبب متمدن شدن، روشنفکر شدن و پیشرفت میشود. برای مثال، به توضیحات توماس کاهیل (Thomas Cahill) پس از آنکه آتن باستان، درهای خود را روی تجارت، باز کرد، توجه کنید: «همان طور که اسکانهای خوشهای معمول، در سرتاسر جهان به عنوان جوامع کشاورزی شناخته میشود، رشد شهرنشینی- با خیابانها، معابد، ساختمانهای اداری، بازارها و مراکز تجمع، گمرکات و اسکلههایی که در آن کالاهای عجیب و غریب خارجی تخلیه میشود- تا حدودی سبب شد که قدرت، از دست زمینداران اشرافزاده به شهرنشینان جدیدی که کنترل تجارت را بهدست گرفته و با تجربیات گوناگون خود شروع به خلق ایدههای نو کردهاند، منتقل شود.»
گفتههای کاهیل در مورد آتن، خاطرات اولین سفر من به آن شهر در سال ۲۰۰۰ را در ذهنم زنده کرد. همانطور که بالای آکروپولیس ایستاده بودم و مردم و شهر آتن را نگاه میکردم- در میان ویرانههای باستانی و ساختمانهای مدرن آتن- بالن عظیمی را به شکل رونالد مک دونالد دیدم. به تقابل بین مشهورترین دلقک جهان مدرن و برخی از معروفترین ویرانههای باستانی فکر میکردم. از اینکه ۲۵۰۰ سال دیگر، باستان شناسان پس از کشف بقایای طاقهای طلایی، چه نتیجهای خواهند گرفت، شگفت زده شدم. آیا باستانشناسان آینده متوجه خواهند شد که مک دونالد، یک فست فود زنجیرهای بوده است؟
چند جهانگرد دیگر در کنار من ایستاده بودند و نظاره گر این تقابل نامطلوب بودند که بهطور محسوسی بهوسیله تصویر رونالد مک دونالد در مقابل این شهر باستانی به صورت کاملا آشفته درآمده بودند- با هدف کم ارزشی چون تشویق مردم برای خرید بیشتر همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده است. چنین آشفتگی قابل فهم است- وقتی جهانگردان آکروپلیس را میبینند، دوست دارند به دوران یونان باستان برگردند تا تصور کنند که دارند به سخنرانی مراسم تدفین پریکلس (Pericles) گوش میدهند یا در حال تماشای مناظره بین سقراط و افلاطون در مورد یک نکته مهم فلسفی هستند.
اما اگر پریکلس یا سوفوکل زنده شوند، چه فکری خواهند کرد؟ ممکن است آنها از روی کنجکاوی بالن مک دونالد را مناسب بدانند. همانطور که کاهیل تاکید کرده بود، نقش تجارت بینالملل در شکوفایی آتن، نه فقط از لحاظ اقتصادی بلکه از نظر فکری و فرهنگی، بسیار مهم و تعیینکننده بوده است.
ویل دورانت نیز همان نتایج رضایتبخش را از پیامدهای تجارت در مورد آتن باستان، بیان میکند:
پیشرفتهای تجارت خارجی حتی از تجارت داخلی هم سریعتر است. یونانیها امتیازات استفاده از یک تقسیم کار بینالمللی و بهکارگیری افراد متخصص در برخی محصولات را بهخوبی یاد گرفتهاند. به عنوان مثال سپرساز برای پاسخگویی به نیاز مشتریانش از شهری به شهر دیگر نمیرود، بلکه سپرها را در مغازه خود میسازد و آنها را به بازارهای جهان کلاسیک میفرستد. یک قرن طول کشید تا آتن از اقتصاد خانگی - که یک خانوار، تمامی نیازهای خود را تامین میکند - به سمت اقتصاد شهری - حالتی که یک شهر به تامین تمامی نیازهای خود میپردازد- و در نهایت، اقتصاد بینالملل - که هر دولت به واردات وابسته است و برای تامین هزینههای واردات، مجبور به صادرات کالاهای خود است- حرکت کند.
همین نوع تجارت است که آتن را غنی کرده و با این قدرت امپراتوری، تار و پود توسعه فرهنگی خود را فراهم کرده است. تجار که کالاهای خود را به چهار گوشه مدیترانه میبردند، با دیدگاههای جدید، هوشیاری و ذهنی باز، بر گشتند. آنها ایدهها و روشهای جدیدی را با خود آوردند، تابوهای کهنه و بیاساس را شکستند و محافظه کاری خانوادههای اشراف زاده روستایی را با روح مترقی و فرد گرای تمدن بازرگانی، جایگزین کردند. اینجا در شهر آتن، شرق و غرب با هم مواجه میشوند و به تقابل با یکدیگر از روی رد پای هم، میپردازند. اسطورههای قدیمی، مفاهیم خود را در روح مردان از دست میدهند، اوقات فراغت زیاد میشود، تحقیقات مورد حمایت قرار میگیرند و علم و فلسفه رشد پیدا میکند. آتن به زندهترین شهر زمان خودش تبدیل میشود.
(برای اطلاعات بیشتر میتوانید به «Arts»، نوشته تایلر کاون (Tyler Cowen) در «دانشنامه کوچک اقتصادی» و همچنین به «تایلر کاون و آزادی، هنر، غذا و هر چیز دیگر در این میان» در پادکست EconTalk مراجعه نمایید.)
ارسطو، اوریپیدس (Euripides) یکی از سه تراژدین یونان باستان، توسیدیدس (Thucydides) از نویسندگان یونان باستان، گلدانهای یونانی، پارتنون (خدای معبد آتنا در آتن) و اغلب مسائلی که امروزه در مورد عرفا و فرهنگ یونان باستان، برای ما مقدس است، بدون بسط و گسترش تجارت خارجی در آن شهر برای ما ناشناخته میماندند. اقتصاددان، تایلر کاون بیان میکند: «این تصادفی نیست که تمدن کلاسیک در مدیترانه، گسترش پیدا کند. در جایی که فرهنگ استفاده از حمل و نقل دریایی برای تجارت با یکدیگر و انتقال تجربیات، مرسوم بوده است.»
آموزش و فرهنگ غنی، برای رشد و پیشرفت، نیاز به ثروت- چیزی که منتقدان آن را «more stuff» مینامند- دارد. آنها همچنین نیاز دارند با فرهنگهای مختلف در ارتباط بوده و خود را به آنان عرضه کنند. چنین ثروت و ارتباطی، بهوسیله تجارت که تقسیم بازاری نیروی کار را توانمند، گسترده و فعال میکند، پیشرفت کرده و متعالی میشود.
ثروت، آزادی و تجارب گوناگون فرهنگ تجاری، باعث شده است که هنرمندان و مربیان در جهت فراهم آوردن خواستههای عموم مردم خلاقتر شوند. در یک جامعه فقیر که فقط تعداد محدودی نخبه و طبقه ممتاز، دارای ثروت و اوقات فراقت هستند، تنها به تامین خواستههای همین تعداد محدود پرداخته میشود. شکلهای گوناگون هنر و همچنین علومی که از نظر این تعداد محدود، مفید و قابل قبول نیست، پیشرفت نخواهد کرد، اما از آنجا که تجارت باعث ایجاد ثروت بیشتر و وسیعتر میشود، طیف سلیقهها و فرصتهایی که برای حمایت و تحت تاثیر قرار گرفتن توسط هنر و آموزش و پرورش، در دسترس هستند، افزایش مییابد. هنرمندی که قبلا برای ترکیب موسیقی یا شعر خود، طرفدار و حمایتکننده منحصر به فردی را در جمع نخبگان محدود پیدا نکرده بود، حالا پس از این تغییرات، میتواند طرفداران جدیدی را از میان طبقه متوسط، برای خود پیدا کند. به همین ترتیب یک مربی که در شرایط پیشین نتوانسته بود طرفدارانی برای خود پیدا کند و دانش خود را به آنان عرضه کند، پس از تغییر شرایط به این موقعیت دسترسی پیدا میکند.
این فرآیند تجارت محور، نه تنها موجب افزایش سطح سواد جامعه میشود، بلکه میتواند در سطح وسیعی به غنیسازی فرهنگی جامعه کمک کند. فرهنگ در ابعاد مختلف میتواند رشد کند؛ نه فقط در موسیقی ارکستری بلکه در سبکهای دیگر؛ در هنر نقاشی، نه تنها در قالب نقاشی از صورت و منظره، بلکه به شکل قوطیهای اندی وارهول یا نقاشیهای انتزاعی، نمود پیدا میکند؛ در داستان نویسی و رمان، نه تنها ویرجینیا وولف، مارسل پروست و ویلیام فالکنر، بلکه نورا رابرتز، رولینگ و کلایو کسلر هم زمینه عرضه محصولات خود را پیدا میکنند. در تهیه فیلم نیز فقط به سبک خاصی نمیپردازند و به سلیقههای مختلف، توجه میکنند. به همین ترتیب برای موسیقی، تئاتر، تلویزیون، عکاسی و....
فرهنگ تجاری فقط به اهداف هنری در سطوح مختلف سلیقهها نمیپردازد، بلکه باعث میشود فرهنگ غنیتر به صورت گستردهتر در دسترس افراد غیرنخبه نیز، قرار گیرد. تا قبل از قرن بیستم امکان گوش دادن به اجرای یک سمفونی، بدون شرکت در کنسرت وجود نداشت و شرکت در کنسرت برای افرادی که ساکن شهر محل برگزاری کنسرت نبودند، کاری زمان بر بود، اما امروزه حتی فقیرترین روستاییان و شهروندان جوامع تجاری، میتوانند آهنگهای باخ، موتزارت و اپراهای وردی را تنها با روشن کردن رادیوها یا آی پدها، به راحتی گوش دهند و نوازندگان آنها در هر زمان توجه کامل به این امر دارند.
یکی از نگرانیهایی که توسط سردمداران مخالفت با فعالیتهای جهانی شدن بیان میشود، این است که تجارت آزاد منجر به یکدست شدن فرهنگها در سراسر جهان میشود. بر اساس این دیدگاه، شهر پاریس در فرانسه، درست مثل پاریس- تگزاس (شهری در ایالت تگزاس) خواهد شد و این نگرانکننده است. مسافرت بیمعنی خواهد شد. وقتی جایی که میخواهید بروید، نسبت به محلی که در حال حاضر در آن هستید، تفاوتهای بسیار کمی دارد، چرا مسافرت میکنید؟
این نگرانی تا حدی قابل قبول است. تا یک قرن پیش، هیچ رستوران بینالمللی فرانسوی در شهر پاریس- تگزاس وجود نداشت. به همین شکل، هیچکدام از ساکنین اوماها، نبراسکا یا بیرمنگام انگلستان، نمیتوانستند رستوران سوشی در نزدیکی خانههای خود پیدا کنند، اما امروزه رستورانهای سوشی در تمام کشورهای غربی وجود دارد. تا یک قرن پیش شلوار جین به شکل امروزی به صورت یک مد بینالمللی نبود و به همین ترتیب کت و شلوارهای مردانه که امروزه به صورت گسترده در آسیا و آفریقا مورد استفاده قرار میگیرد را تا یک قرن پیش، فقط وکلای نیویورک و بانکداران لندن، میپوشیدند. از بسیاری از جهات، تجارت جهانی، دنیا را همگنتر کرده است.
اما با نگاه دقیقتر در مییابیم، با اینکه تفاوتهای بین پاریس فرانسه و پاریس - تگزاس نسبت به گذشته کمتر شده است، ولی امروزه غنای فرهنگی هر یک از این مکانها، حتی نسبت به چند سال پیش، بسیار بیشتر شده است. برای کسی که ساکن پاریس- تگزاس است، غنای فرهنگی که در دسترس اوست، درست در خانه او گسترده شده است. یک کانادایی میتواند در شهر خود بماند و غذای ویتنامی، ایتالیایی، یونانی یا کباب بخورد. او میتواند به موسیقی سمفونیک آلمانی یا سرودههای قرون وسطی گوش دهد. میتواند پیراهن فرانسوی، بارانی انگلیسی، روسری ایتالیایی یا چکمههای کابویی بخرد. به همین ترتیب یک فرد ساکن پاریس هم میتواند کیک یا شیرینی نیویورکی بخرد. تا کمتر از یک قرن پیش- حدود سی سال پیش- تنوع فرهنگی این دو محل بسیار کمتر از امروز بوده است.
اگرچه غنای فرهنگی بیشتر در خانه، ممکن است قسمتی از هیجانات سفر را کم کند، با این وجود توانسته است تنوع فرهنگی بیشتری را خلق کند. این مساله، تجربیات فرهنگی افراد عادی را افزایش داده و گستردهتر میکند. اقتصاددان فرانسوی، دانیل کوهن، پس از بررسی سوابق اثرات جهانی شدن بر روی فرهنگ، به این نتیجه میرسد که: «یکپارچهسازی اقتصادی، به هیچ وجه باعث از بین رفتن تنوع فرهنگی نمیشود.»
نگرانی دیگر در این رابطه، این است که جهانی شدن به آمریکاییها اجازه میدهد که سایر فرهنگها را در فرهنگ خود غرق کنند.
بهطور کاملا واضح، آشنایی دورترین مناطق با کوکا کولا، کامپیوترهای اپل، لباسهای جین باعث دامن زدن بیشتر به این نگرانی میشود. بررسی نشان میدهد که یک فرهنگ منحصربهفرد آمریکایی وجود ندارد. چیزی که ما آن را تحت عنوان فرهنگ آمریکایی میشناسیم، در واقع ترکیب متنوعی است که از سراسر دنیا تاثیر گرفته است.
زندگی یک خانواده معمولی آمریکایی را در همین قرن بیست و یکم در نظر بگیرید. این خانواده، در خانهای زندگی میکنند که مملو از تجهیزات الکترونیکی ساخت ژاپن و چین است و همچنین قفسهای پر از لوحهای فشرده (CD) موسیقی ساخت کشور هلند. قهوهای که پدر و مادر مینوشند، محصول کلمبیا یا اتیوپی است و در دستگاه قهوه جوش آلمانی، تهیه شده است. آنها شامپوهای فرانسوی را مصرف میکنند و از لنزهای تماسی استفاده میکنند که توسط دانشمندان اهل جمهوری چک اختراع شده است.
کودکان، داستانهای تلویزیونی Pokemon که یکی از هزاران محصول موفق صادراتی ژاپن به آمریکا است را تماشا میکنند. خانواده برای خرید مبلمان به فروشگاه مبلمان سوئدی Ikea میروند و برای رفتن به فروشگاه Ikea، سوار بر خودرویی میشوند که ساخت کشور کره است و سوخت اتومبیل خود را از جایگاههای Royal Dutch خریداری میکنند. برای شام به انتخاب بین غذای مکزیکی، هندی یا تایلندی میپردازند. و در نهایت قبل از خواب، مادر چند صفحهای از یک رمان از لئو تولستوی- نویسنده روسی- میخواند و پدر هم کتابی از نویسنده پرو - ماریو وارگاس یوسا- را مطالعه میکند.
در اینجا چه اتفاقی میافتد؟ چنین تجاربی از یک خانواده نوعی آمریکایی، کاملا عادی است. آنها نشان میدهند از لحظهای که یک آمریکایی از خواب بیدار میشود تا زمانی که به خواب میرود، از آسایش، فرهنگ، دانش و سرگرمیهایی که توسط مردم در سراسر دنیا، ایجاد شده است، لذت میبرند.
فرهنگ آمریکایی کاملا تحت تاثیرات جهانی و به همین دلیل پویا هست. همین باز بودن و آزادی در آمریکا که باعث جذب افراد مختلف، تولیدات، ایدهها و عقاید از سراسر دنیا شده است، این اطمینان را میدهد که محصول فردا، قطعا متفاوت از محصول امروز خواهد بود. یک بینش جدید یا الهام گرفتن از یک دانمارکی یا یک کرهای - به اندازه بینش یا الهام بهدست آمده از یک بومی آمریکایی- میتواند سبب پیشرفت و بهبود این ترکیب فرهنگی شود و مصرف کنندگان در سراسر جهان هم هرکدام در مورد اینکه آیا این بینش و الهام جدید، ارزشمند است یا خیر، اظهار نظر میکنند. (آنقدرکه یک پنسیلوانیایی یا آلاسکایی مجبور به غذا خوردن در رستوران مکزیکی یا خواندن آثار ولادیمیر نوباکوف هستند، مکزیکیها و روسها، مجبور نیستند به مک دونالد بروند یا کتابهای تام کلانسی(Tom Clancy) را بخوانند.)
بنابر این آیا اشتباه است، فضای فرهنگی که از ایالت مین (در شمال شرقی ایالات متحده) تاهاوایی کشیده شده است را به عنوان فرهنگ آمریکایی بنامیم؟ در حالیکه در یک معنا، این فرهنگ، جهانی است، از جهتی در مقابل برچسب ملی خوردن، مقاومت میکند، از طرف دیگر به طور انحصاری متعلق به یک فرد آمریکایی است.
درک این موضوع که فرهنگ آمریکایی تنها یک شکل همگن از خوردن فست فود، پوشیدن لباس جین نیست، باعث از بین رفتن ترس و نگرانیها نمیشود. شاید یکی از دلایلی که نخبگان با دید تحقیر آمیز به فرهنگ عمومی آمریکا نگاه میکنند این است که، این فرهنگ بسیار پر جنب و جوش و متنوع است و از این رو، میلیونها نفر از مردم عادی را به سوی خود جذب کرده است. نخبگان نمیتوانند این موضوع را کنترل کنند.
ترس از اینکه جهانی شدن باعث میشود جذابیت فرهنگی جهان، کاهش پیدا کند، کاملا بیاساس است. اثرات تجارت آزاد بر دو قسم هستند: اول آن که باعث افزایش رفاه ما میشوند و دوم، این افزایش رفاه، سبب ایجاد تنوع و پویایی میشود. هر دو این آثار، دلایل خوبی هستند برای مخالفت با افراد متحجری که میخواهند مانع شکلگیری تجارت بینالمللی شوند.
ارسال نظر