«دنیای اقتصاد» بررسی میکند
تجربه توسعه در آرژانتین و کره
شیوههای توسعه اقتصادی در کشورهای مختلف
نقش دولت درتوسعه با نگاهی به کره جنوبی و آرژانتین مایکل تودارو
مترجم: غلامعلی فرجادی
یک بررسی دقیقتر از دو کشور کرهجنوبی و آرژانتین این نتیجهگیری را تایید میکند که هر یک از چهار راهبرد: مراحل رشد، الگوهای ساختاری توسعه، وابستگی و نئوکلاسیکی توسعه بصیرت مهمی درباره فرآیندها و سیاستهای توسعه فراهم میآورد. کرهجنوبی و آرژانتین به طور مستدلی برای یک چنین مقایسهای تطبیق میکنند؛ برای مثال هر دو در سطح متوسطی از جمعیت هستند (38 میلیون نفر در آرژانتین و 48 میلیون نفر در کرهجنوبی در سال 2002) و هر دو برای مدت طولانی به عنوان کشورهای با درآمد متوسط طبقهبندی شدهاند؛ اما کرهجنوبی اکنون تقریبا با دو برابر درآمد سرانه آرژانتین به وسیله بانک جهانی به عنوان یک کشور با درآمد بالا شناخته میشود، در حالی که تقریبا 30 سال قبل کاملا وضعیت برعکس بود. آیا راهبردهای چهارگانه توسعه میتواند این عقب گرد را توضیح دهد.
کرهجنوبی
مراحل رشد
مراحل رشد کرهجنوبی برخی دیدگاههای خطی را به طور محدود تایید میکند. در سالهای اخیر، سهم سرمایهگذاری در درآمد ملی در بین بالاترین کشورها بوده است و این امر یک موضوع اساسی در توضیح رشد سریع این کشور است. برای درک اینکه چگونه این رشد سریع روی داده است، کافی است توجه کنیم که روستو (۱) در سال ۱۹۶۰ که کتاب مراحل رشد اقتصادی را نوشت، هیچ ذکری از رشد اقتصادی کرهجنوبی به میان نیاورد. سرمایهگذاری از آن زمان تاکنون در سطح بالایی بوده است، اما سرمایهگذاری به عنوان سهمی از درآمد ناخالص ملی در سال ۱۹۶۵ هنوز کمتر از سطح مرحله خیز یعنی ۱۵درصد بود. ولی این سهم به طور ناباورانهای تا سال ۱۹۹۰ به ۳۷درصد افزایش یافت و در اوایل سال ۲۰۰۰ در سطح ۲۸درصد باقی ماند. امروزه به نظر میرسد، کرهجنوبی تصور روستو را از یک اقتصاد «حرکت به سوی بلوغ» تحقق بخشیده و در حال ورود به «عصر مصرف انبوه» است. روستو ادعا میکرد که مرحله بلوغ ۶۰ سال پس از شروع مرحله خیز است؛ اما وی هیچ وقت تجربه منحصر به فرد کشورها را انکار نکرد، چراکه ممکن است هرچه شکاف بهرهوری بین کشورها بزرگتر باشد، پس از مرحله خیز درآمد میتواند سریعتر رشد کند.
بیتردید کرهجنوبی توانسته است با ادغام شدن در اقتصاد جهانی از طریق روشهای جدید صادرات و واردات به مرحله بلوغ دست یابد. اگر چه هند به جای کرهجنوبی به وسیله روستو انتخاب شد و این واقعیت محدودیتهای قدرتهای پیشبینی نظریه مراحل رشد را نشان میدهد، اما مورد کرهجنوبی به هر حال تاییدیهای بر ارزش این نظریه است.
الگوهای ساختاری
کرهجنوبی همچنین تاییدی بر الگوهای تغییرات ساختاری توسعه است. به طور ویژه، رشد کرهجنوبی طی نسل قبل نشاندهنده رشد سریع بهرهوری در بخش کشاورزی، جابهجایی نیروی کار از کشاورزی به صنعت و رشد مداوم موجودی سرمایه، آموزش و مهارت وگذار جمعیتی از سطح باروری بالا به پایین است. این تغییرات هنگامی روی داد که درآمد سرانه کرهجنوبی با بیش از ۷درصد در کل دوره ۹۰-۱۹۶۵ در حال رشد بود. حتی در دوره ۲۰۰۲-۱۹۹۰، به عنوان یک اقتصاد بالقوه در زمان بحران مالی آسیایی در سالهای ۹۸-۱۹۹۷ اقتصاد با نرخ ۸/۵درصد در سال در حال رشد بود. در اواخر دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ کرهجنوبی برنامه اصلاحات ارضی را به مرحله اجرا گذاشت و به این ترتیب کشاورزی مورد غفلت قرار نگرفت. بلکه بر عکس رشد این بخش از طریق توسعه سریع سهم نیروی کار در بخش صنعت تا حد وسیعی با مدل توسعه لوئیس همخوانی یافت. تقریبا پس از سالهای ۱۹۷۰، رشد بهرهوری در بخش کشاورزی به سرعت افزایش یافت که تا حد زیادی ناشی از برنامههای موفقیتآمیز توسعه یکپارچه روستایی بود.
انقلاب وابستگی
ولی کرهجنوبی در یک چالش جدی با مدلهای انقلابی وابستگی روبهرو است. کره پیش از جنگ جهانی دوم کشور فقیری بوده است که با اقتصاد بینالمللی ارتباط تنگاتنگ داشت. این کشور به شدت وابسته به روابط بینالملل بود. کره تا پیش از ۱۹۴۵ مستعمره ژاپن بود و از آن تاریخ تاکنون به طور کامل وابسته به ایالات متحده برای دفاع علیه تجاوز کره شمالی بوده است.
کره در دهه 1950 میلادی بخش بزرگی از بودجه ملی خود را از ایالات متحده به شکل کمک دریافت میکرد و سهم هنگفتی از صادرات و واردات این کشور با کشورهای توسعه یافته، به ویژه ایالات متحده و ژاپن بود. شکل توسعه ملی به این ترتیب به وسیله فرصتهای صادراتی به کشورهای توسعه یافته تعیین میشد. نظریه وابستگی نیز پیشبینی میکرد که فرصتهای توسعه محدود خواهد شد؛ اما امروزه کرهجنوبی عضو سازمان همکاریهای اقتصادی است و به طور گسترده نمایندهای برای جایگاه کشورهای توسعه یافته به شمار میآید. (درآمد این کشور قابل مقایسه با درآمد یونان و پرتغال است).
بیگمان نظریهپردازان وابستگی میتوانند ادعا کنند که کرهجنوبی به دلیل میزان کمکی که از کشورهای پیشرفته دریافت کرد و نیز منافع کشورهای توسعه یافته در ایجاد یک الگوی توسعه موفق در مقابل کره شمالی به عنوان یک کشور کمونیستی یک استثنا است. دولت کرهجنوبی برخی سیاستهای خاص را دنبال کرد که تا حد زیادی مورد تحسین مکتب وابستگی قرار گرفت. از جمله اجرای سیاست بسیار فعال ارتقای صنعت، کاهش سریع نقش شرکتهای چندملیتی و به طور عامدانه ایجاد صنایع بومی به عنوان صنایع جایگزین و استفاده از استقراض به جای سرمایهگذاری مستقیم خارجی در تامین مالی سرمایهگذاریها. کرهجنوبی همچنین یکی از جاهطلبانهترین برنامههای اصلاحات ارضی در جهان در حال توسعه را به اجرا گذاشت و تاکید بسیار زیادی بر آموزش ابتدایی به جای آموزش دانشگاهی داشت؛ اما این موارد توضیح نمیدهد چگونه کرهجنوبی قادر شد در ابتدا یک چنین سیاستهایی را برای قطع وابستگی انجام دهد. ولی زمانی که استثناهای زیادی در یک نظریه وجود دارد به این معنا است که نظریه کل حقیقت را منعکس نمیکند.
ضد انقلاب نئوکلاسیکی
کرهجنوبی همچنین در یک چالش جدی با الگوهای ضد انقلاب نئوکلاسیکی قرار دارد. کشور در سطح بالایی از مداخله در داخل و در تجارت بینالملل است با دولتی که از برنامهریزی توسعه استفاده زیادی میکند، به طور گستردهای از معافیتهای دولتی و سایر انگیزهها برای تشویق بنگاهها به پیروی از سیاستهای دولت استفاده میکند، هدفهای صادراتی شرکتها را تعیین میکند، بهبود سطح فنآوری صنایع مختلفرا هدایت میکند، در موافقت نامههای کسب مجوز فنآوریهای خارجی همکاری میکند، از قدرت انحصاری خود در کسب بهترین نتیجه از طریق رقابت با شرکتهای چند ملیتی استفاده میکند و به طور کلی، بنگاهها را تشویق میکند که به سرعت به سطح بالاتری از مزیت رقابتی دست یابند. این سیاستها به سمت فنآوری واقعی و افزایش مهارتهای رویارویی با شکست بازار و حداقل پیش از ۱۹۹۷ بحران مالی آسیایی موارد کمی از شکست دولت میتواند در این تجربه شناسایی شود. البته این امر تایید میکند کهبنگاههابه انگیزههای اقتصادی واکنش نشان میدهند؛ اما همچنین میتواند ادعا شود که کرهجنوبی تجربهای در نقش دولت در فائق آمدن بر ناکامیهای ایجاد هماهنگی داشته است.
آرژانتین:
در آرژانتین بر عکس کرهجنوبی نظریههای مراحل رشد و الگوهای توسعه، تاریخچه محدودی در توسعه این کشور دارد، در حالی که انقلاب مکتب وابستگی و ضد نئوکلاسیکی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
مراحل رشد
تاریخ آرژانتین یک چالش جدی رادر مقابل رویکرد مراحل خطی رشد نشان میدهد. روستو مرحله خیز را به عنوان «مرحله داخلی» تعریف میکند، به طوری که بلوکهای قدیمی و مقاومتها در مقابل رشد مداوم سرانجام مرتفع میشود، رشد شرط طبیعی است. در سال 1870، آرژانتین یازدهمین کشور در جهان از نظر درآمد سرانه بود (جلوتر از آلمان). امروزه این کشور حتی در 50 کشور اول با درآمد سرانه بالا قرار ندارد. اگر چه روستو معتقد بود که در تعیین مرحله رشد یک کشور، جذب فنآوری و نه درآمد سرانه اهمیت دارد. وی مرحله پیش شرط خیز برای آرژانتین را دوره پیش از 1914 میداند و نتیجه میگیرد که «مرحله خیز» به نوعی در جنگ جهانی اول و در اواسط دهه 1930 میلادی شروع شد. رشد مداوم مرحله خیز آغاز شد که تاکنون (1960) ادامه داشته و موفقیتآمیز نیز بوده است. به نظر روستو در آمریکای لاتین مرحله خیز در دو کشور عمده کامل شده است (مکزیک و آرژانتین). روستو معتقد بود که پیش شرطهای مورد نیاز پیش از مرحله خیز وجود داشته است و آن ورود سرمایه عظیم خارجی طی یک دوره زمانی بلندمدت بدون افزایش پسانداز داخلی بوده است. آرژانتین بیتردید ضابطه روستو؛ یعنی توسعه بخش صنایع
کارخانهای در نرخ بالا را تجربه کرده است.
الگوهای ساختاری
آرژانتین بسیاری از نشانههای الگوهای ساختاری توسعه مانند رشد بهرهوری کشاورزی، رشد اشتغال صنعتی، شهرنشینی، کاهش باروری و مانند آن را به همراه داشته است؛ اما بهرغم نظمهای ساختاری توسعه، برخی از کاستیهای اتکای زیاده از حد به اجزای گزینشی دادهها نشان میدهد که چگونه بدون کمک یک نظریه راهنما اجزای مختلف با یکدیگر سازگار میشوند.
انقلاب وابستگی
در مقابل کرهجنوبی، مورد آرژانتین تاییدی برای نظریههای وابستگی در آن کشور است که تا حد زیادی به صادرات کالاهای اولیه و کاهش قیمت واقعی این محصولات متکی بود. شرکتهای چند ملیتی نقش بالایی بازی کردند و آرژانتین قادر نبود که صنایع صادراتی محصولات صنعتی ساخته شده خود را ایجاد کند و سرانجام مجبور شد که تسلیم برنامههای تعدیلات ساختاری شود- فروش صنایع دولتی به شرکتهای خارجی و سایر موارد دیگر. نظریهپردازان وابستگی میتوانند با برخی توجیهات ادعا کنند که توسعه مشروط آرژانتین قربانی منافع اقتصادی کشورهای توسعه یافته، به ویژه شرکتهای انگلیسی و آمریکایی شد.
ضد انقلاب نئوکلاسیکی
ولی آرژانتین همچنین تاییدی برای ضد انقلاب نئوکلاسیکی ارائه میکند. در این دیدگاه محدودیتهای مداخلهگرایانه دولت، بنگاههای ناکارآمد دولتی، تورش علیه تولید یا صادرات و دخالتهای غیرضرور و مضر برای صنعت و کارآفرینی درخور توجه است. به نظر میرسید که سیاست دولت به طور سازگار در خدمت منافع گروههای ممتاز است تا هدفهای گسترده توسعه و شکست دولت عموما بدتر از شکست بازار است. در نیمه دهه 1990، به نظر میرسد آزادسازی گسترده و برنامههای خصوصیسازی شروعی برای تسریع رشد اقتصادی در آرژانتین باشد. متاسفانه تا سال 2002 چهار سال رکود اقتصادی کشور را با کسری بودجه و تراز پرداختها که ناشی از مرتبط ساختن پزو بادلار قوی بود، مواجه ساخت. بهبود وضعیت بعدی بهرغم بدهیهای خارجی آرژانتین نشان داد که توضیح منفرد برای موفقیتها یا شکستهای توسعه به ندرت کافی خواهد بود.
ولی اکنون اجازه دهید ببینیم پس از انتشار کتاب روستو در آرژانتین چه روی داده است. براساس دادههای بانک جهانی آرژانتین طی سالهای ۹۰- ۱۹۶۵ رشد اقتصادی منفی داشته است و در دهه ۱۹۸۰ سرمایهگذاری داخلی با رشد منفی ۳/۸ در صد در سال به سطحی به مراتب پایینتر از سطح آستانهای سرمایهگذاری در مرحله خیز روستو رسید. اگر چه آرژانتین طی سالهای ۲۰۰۱- ۱۹۹۰ از نرخ رشد ۶/۳درصد در سال برخوردار شد؛ اما نتوانست بدهیهای خود را در سال ۲۰۰۲ پرداخت کند و اقتصاد کشور با ۱۱درصد رشد منفی روبهرو شد. مانند بسیاری از دیگر کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای آفریقایی در دهه ۱۹۷۰ و۱۹۸۰ آرژانتین نشان داد که پیشرفت توسعه بازگشتناپذیر نیست و رشد پایدار میتواند به پایان برسد.
خلاصه
جالب است، همانگونه که کرهجنوبی چالشی در مقابل نظریههای مکتب وابستگی و نئوکلاسیک است، مورد آرژانتین میتواند بیشتر به عنوان تاییدیهای برای این دو نظریه باشد. کرهجنوبی بیشتر نظریههای مراحل رشد و الگوهای ساختاری توسعه را تایید میکند و آرژانتین چالشی در مقابل این دو نظریه به شمار میرود. با این حال هر یک از چهار رویکرد درک ما را در تجربیات توسعه و چشمانداز آینده تقویت میکند. کرهجنوبی همچنین نقش دولت را در غلبه بر شکستهای هماهنگسازی به تصویر میکشد، در حالی که آرژانتین نشان میدهد که چگونه دولت میتواند بخشی از یک تعادل بد باشد.
منابع:
۱ - Fishlow, Albert, et al. Miracle or Design? Lessons from the East Asian Experience. Washington, D. C.. : Overseas Development Council,۱۹۹۴.
2 - Porter, Michael. Competitive Advantage of Nations. New York: Free Press,1990
۳ - Rodrik,. Dani. "Coordination failures and government policy: A model with applications to East Asia and Eastern Europe. " Journal of International Economics ۴۰ (۱۹۹۶):۱-۲۲.
4 - Rostow, Walt W. The Stages of Economic Growth: A Non-Communist Manifesto. London: Cambridge University Press,1960.
۵- Smith, Stephen C. Industrial Policy in Development Countries: Reconsidering the Real Sources of Export-Led Growth.
Washington ,D. C. : Economic Policy Institute,1991.
۶- Thurow, Lester. Head to Head. New York: Morrow ۱۹۹۲.
7- World Bank. Korea: Managing the Industrial Transition.
Washington, D. C.. :World Bank,۱۹۸۷
پاورقی:
۱ - Rostow
ارسال نظر