دو قاشق مطلوبیت
میزبانی المپیک: فرصت یا تهدید؟
مترجم: گلچهره پاکدل
پرچم المپیک ۲۰۱۰ به لندن واگذار شده است. المپیک بعدی درست بغل گوش نویسنده این ستون برگزار خواهد شد. آیا ما لندنیها باید انتظار اتفاقهای شگفت انگیزی را داشته باشیم؟
تیمهارفورد
مترجم: گلچهره پاکدل
پرچم المپیک ۲۰۱۰ به لندن واگذار شده است. المپیک بعدی درست بغل گوش نویسنده این ستون برگزار خواهد شد. آیا ما لندنیها باید انتظار اتفاقهای شگفت انگیزی را داشته باشیم؟ یک مجموعه مسابقات جذاب ورزشی برگزار خواهد شد؛ اما این رویداد برای هرکس که دارای یک ویزای توریستی یا یک دستگاه تلویزیون باشد، قابل دسترسی است. این رویداد الزاما به معنی پرشدن استادیومها یا هجوم توریستها نخواهد بود. توریستهای بیشتری در ۱۹۹۱ از بارسلونا دیدن کردند تا ۱۹۹۲ که المپیک در آن برگزار میشد.
اگر تمام مساله مربوط به برگزاری یک سری مسابقات ورزشی بود، شاید مشکل چندانی پیش نمیآمد. المپیک ۱۹۸۴ لس آنجلس تنها روی برگزاری مسابقات متمرکز بود، چون تجهیزات و ورزشگاههای مجهز از پیش وجود داشتند و برای اسکان ورزشکاران هم از همان کمپهای دانش آموزی موجود استفاده شد. درنتیجه برگزاری این رقابتها سرشار از سود بود.
با این وجود المپیکهای اندکی از آن هنگام موفق به تکرار چنین موفقیتی شدهاند. همه میخواهند که المپیک به یادماندنیتری از خود برجای بگذارند و از همین جا است که مشکلات آغاز میشود.
یک توجیه مساله این است که - طبق گفته لرد کو، رییس سازمان المپیک ۲۰۱۲ لندن - بازیهای المپیک مردم را به تحرک و پویایی بیشتر تشویق میکند. شکی در این باره نیست؛ اما این پرسش همچنان پابرجا میماند که آیا نمیشد از پول آن استفادههای بهتری هم کرد (مثلا بدهیهای ملی را پرداخت)؟
دو اقتصاددان به نامهای استفان ژیمانسکی و جورجیس کاوتسوس با مطالعه روی ۷۵۰ مجموعه ورزشی در سرتاسر انگلستان به این نتیجه رسیدهاند که با وجود تمام ادعاها، مدیران آنها تقریبا انتظار هیچ افزایشی در شمار مشتریان خود به واسطه برگزاری بازیهای المپیک ندارند. به نظر میرسد که هرچند صحبت از مزایای انتزاعی آسان است؛ اما به عمل درآوردن آنها دشوارتر از حرف زدن است. شاید المپیک الهام بخش قهرمانان آینده این کشور باشد، اما ورزش همگانی به تجهیزات ساده و سهلالوصول احتیاج دارد که احتمالا به خاطر هزینههای المپیک بودجه آنها کاهش خواهد یافت.
جدا از بحث اثرات ورزشی، صحبتهای زیادی هم درباره احیای اقتصادی بخش شرقی لندن در میان است. پرسش اصلی این است که آیا احیای این منطقه سرمایهگذاری خوبی هست یا خیر؟ از آنجا که پروژههای دولتی این چنینی میتوانند نتایج خوب یا بد به دنبال داشته باشند، تنها زمان قادر به پاسخگویی به این پرسش خواهد بود.
طرحهای احیای اقتصادی بهاندازه خود بحثبرانگیز هستند. ضمن آنکه لندن به ساختمانهای مسکونی بیشتر و مسیرهای حمل و نقل مناسب تری نیازمند است. تنها با به راهانداختن چند قطار جدید نمیتوان تمام مشکلات موجود را برطرف ساخت.
در عین حال، کل این بازیها هیچ ربطی به برگزاری المپیک ندارد. چرا تصور میشود که چنین بازیهایی دارای نوعی خاصیت معجزه آسا هستند؟ از آنجا که احیای شرق لندن برای رسیدن به ضربالاجل مسابقات سرعت بیشتری خواهدگرفت، تمام اولویتهای اداری نیز به این منطقه معطوف خواهند شد و این مساله باعث ایجاد مشکلات ناخوشایندی خواهد شد.
تنها فایده گره زدن بازیهای المپیک با احیای یک منطقه در این است که انتظارات حاصل از آن میتواند به شکلی خودکار پیش برنده کارها باشد. هرگونه احیای شهری اصولی، بدون سرمایهگذاری بخش خصوصی در مسکن و کسبوکارهای کوچک راه به جایی نخواهد برد. در واقع این همزمانی مثل یک حیله عمل میکند: اگر همه انتظار احیای این منطقه را داشته باشند، ممکن است همین انتظار باعث تحقق آن شود و شاید، تنها شاید، شور این بازیها اعتمادی که میلیاردها پوند هزینه دولتی نمیتواند ایجاد کند را به شکلی بهتر به وجود آورد.
احیای شرق لندن سودمند است، اگر بدانیم که چطور انجامش دهیم. تا آنجا که به خود بازیها مربوط است، انتظار چندانی نمیتوان داشت. پیردوکوبرتن، بنیانگذار المپیکهای مدرن، به درستی در ۱۹۱۱ نوشت: «وقتی تجهیزات موقت هم نیازها را برآورده میسازد؛ چرا این حجم هزینههای گزاف؟»
ارسال نظر