دو قاشق مطلوبیت
رقابت به حذف تبعیض نژادی کمک میکند؟
مترجم: گلچهره پاکدل
با وجود حضور باراک اوباما و هیلاری کلینتون در مناصب بزرگ قدرت، به نظر میرسد جهان همچنان توسط مردان سفید پوست اداره میشود. آیا این پدیده نتیجه وجود تبعیض نژادی و جنسیتی در محل کار است؟ یا اینکه عوامل مهمتر دیگری در کارند – مثل اینکه کودکان سیاهپوست کمتر به مدارس خوب میروند، یا اینکه فعالیت حرفهای زنان اغلب به دلیل بارداری دچار وقفه میشود.
تیمهارفورد
مترجم: گلچهره پاکدل
با وجود حضور باراک اوباما و هیلاری کلینتون در مناصب بزرگ قدرت، به نظر میرسد جهان همچنان توسط مردان سفید پوست اداره میشود. آیا این پدیده نتیجه وجود تبعیض نژادی و جنسیتی در محل کار است؟ یا اینکه عوامل مهمتر دیگری در کارند - مثل اینکه کودکان سیاهپوست کمتر به مدارس خوب میروند، یا اینکه فعالیت حرفهای زنان اغلب به دلیل بارداری دچار وقفه میشود. پاسخ این سوال چندان آکادمیک نیست؛ زیرا اگر ما میخواهیم موقعیتی را تغییر دهیم به نظر بهتر است روی عواملی که احتمالا پسزمینه آن هستند کار کنیم.
اقتصاددانها مدت طولانیتری از آنچه که شاید در نگاه نخست به ذهن بیاید مشغول تحقیق روی این موضوع بودهاند. حتی برخلاف باور رایج اقتصاد عنوان «علم ملالآور» خود را از پیشبینیهای بدبینانه مالتوس کسب نکرده است.
این عنوان توسط توماس کارلایل، و در جریان حملات ۱۸۹۴ اش به استوارت میل و سایر اقتصاددانان سیاسی، به ما اعطا شده است. دفاع اینان از آزادی بردگان، و اصرارشان بر اینکه بردگان سابق، زنان و حتی ایرلندیها، همگی برابرند، ملالآور خوانده شده بود. اخیرا اقتصاددانها دو مرتبه توجه خود را معطوف به این سوال مبهمتر کردهاند که چطور میتوان وجود تبعیض در بازار کار را تشخیص داد. اینکه به زنان یا اقلیتهای نژادی دستمزد کمتری پرداخت میشود میتواند نشانه تبعیض باشد، اما آن را اثبات نمیکند، حتی اگر آماردانها تمام سعیشان را هم بکنند تا ارقام را برای دیگر تفاوتها نظیر کار پاره وقت یا گزینههای متفاوت شغلی نیز تعدیل کنند. یک راه رویارویی با این ابهام بررسی تصادفی است. یکی از تلاشهای اخیر در این زمینه توسط دو اقتصاددان به نامهای سندی مولاناتان و ماریان برتراند انجام شد. آنها در حدود ۵ هزار درخواستنامه شغلی بدلی ایجاد کرده و با کمک کامپیوتر در آنها نامهایی که مشخصا مربوط به سیاهان و سفیدان باشند، وارد کردند. کارفرمایانی که این فرمها را دریافت کردند کاملا سیستم گون نامهای سفیدپوستان را بر سیاهان ترجیح دادند؛ حتی از این بالاتر، آنها به شایستگیهای نوشته شده در فرمهای سفیدپوستان توجه کردند؛ اما به تفاوت میان سیاهان متوسط و نخبه توجهی نشان ندادند. اما تبعیض باید در قالب دیگری نیز نمایان شود. شرکتهایی که ترجیح میدهند برخی را به دلیل رنگ پوست یا جنسیت شان استخدام نکنند احتمالا از این بابت متضرر خواهند شد: استخدام یک مرد سفیدپوست احمق وقتی که زن سیاه پوست باهوشی هم در میان متقاضیان هست، نمیتواند سیاست مناسبی برای مدیریت منابع انسانی باشد. با این وجود کارفرمایان ممکن است به رویه خود ادامه دهند، یا به این دلیل که متوجه نیستند این تعصبات برایشان هزینه دربر دارد، یا اینکه اهمیت نمیدهند.
اگر چنین باشد، روی کاغذ تشخیص تبعیض آسان است: فقط توجه کنید که شرکتهای سودآور زنان یا اقلیتهای نژادی بیشتری را استخدام میکنند.
استفان ژیمانسکی به این نتیجه رسید که لیگ فوتبال انگلستان محل بسیار مناسبی برای آزمودن این فرضیه است. آمار بسیار روشنی وجود داشت که کدام باشگاهها سیاهان را به استخدام گرفتهاند؛ سنجش موفقیت در فوتبال آسان است و برخلاف برخی از لیگهای ورزشی لیگ فوتبال انگلستان چندان به دنبال بازتوزیع پول حاصل از فعالیت باشگاههای موفق میان دیگران نیست. ژیمانسکی لیگ را در فاصله سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۳ مورد بررسی قرار داد، یعنی از سالی که یکی از تماشاگران به بازیکن جاماکایی الاصل لیورپول، جان بارنز، پوست موز پرتاب کرد. ارقام ژیمانسکی میگویند که باشگاههایی که سنتشکنی کرده و چندین بازیکن سیاه را به خدمت گرفتند با کاهش درآمدها یا شمار تماشاچیان شان روبهرو نشدند؛ بلکه برعکس، توانستند رتبه بالاتری در لیگ، آن هم با دستمزدهای پایینتر، به دست آورند که البته خود نشان روشنی است که به بازیکنان سیاه به دلایل نژادی دستمزد کمتری پرداخت میشده است. اکنون که فوتبال رقابتیتر شده و جنبههای مالی آن کلانتر شدهاند، تبعیض نژادی نیز هزینهبرتر شده است. حال میتوان بازیکنان سیاه بیشتری را در زمین دید و این تصادفی نیست.
اگر در دنیای خارج از استادیومها هم رقابت به همین اندازه فشرده و استعداد چنین غیرقابل انکار بود، اکنون شاهد روزهای بهتری میبودیم.
ارسال نظر