فقرا و هدفمندی یارانه‌ها

نویسنده: میثم‌هاشم‌خانی

۱) در طول یک‌سال‌ونیم اخیر، همواره ارتقای وضعیت معیشتی فقرا، به عنوان یکی از اهداف اصلی مورد نظر در برنامه هدفمندسازی یارانه‌ها مطرح شده است. حتی ظاهرا این طور ادعا شده که با اجرای منطقی این قانون، بعد از سه سال فقیری در کشور باقی نخواهد ماند. صرف نظر از میزان صحت چنین ادعای بزرگی، نگارنده معتقد است که شکل فعلی قانون هدفمندی یارانه‌ها (مبتنی بر پرداخت یارانه نقدی به کلیه افراد، از ابتدای تولد) می‌تواند با تشویق زاد و ولد در میان فقیرترین اقشار جامعه، به افزایش متوسط جمعیت خانوار در میان دهک‌های درآمدی پایین جامعه منجر شده و به این ترتیب در بلندمدت، شرایط را برای بزرگ‌تر شدن جمعیت فقرا و همچنین افزایش نابرابری اقتصادی فراهم سازد. در واقع ذهنیت کلی تجزیه و تحلیل مسائل معیشتی در میان بخش بزرگی از خانواده‌های فقیر، تا حد زیادی کوتاه‌مدت‌نگر است. بنابراین تخصیص یارانه نقدی به هر فرزند جدید از بدو تولد، می‌تواند موجب شود که افزایش زاد و ولد در خانواده‌های بسیار فقیر، به نحوی توجیه اقتصادی پیدا کند. طبیعتا بیشتر بودن میزان یارانه پرداختی به هر فرد در دهک‌های پایین درآمدی، می‌تواند توجیه اقتصادی مذکور را پررنگ‌تر کند. با این وجود، از طریق ایجاد تغییر کوچکی در قانون هدفمندی یارانه‌ها و محدود کردن پرداخت یارانه نقدی به افرادی که بالاتر از یک سن خاص (مثلا ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال) قرار دارند، می‌توان از بروز انگیزه‌های جدید در میان خانواده‌های فقیر برای افزایش تعداد فرزندان، به خوبی جلوگیری نمود.

۲) ظاهرا براساس شکل فعلی قانون هدفمندی یارانه‌ها، قرار است که با تولد هر فرزند جدید، از همان روز نخست تولد، مبلغی به عنوان یارانه نقدی به او تعلق ‌گیرد؛ در حالی که در خانواده‌های بسیار فقیر، هزینه‌های روزمره یک فرزند کوچک، در سال‌های اولیه زندگی بسیار ناچیز است. به این ترتیب انگیزه بعضی از خانواده‌های فقیر، برای افزایش تعداد فرزندان، افزایش می‌یابد. طبیعتا با افزایش متوسط تعداد فرزندان در خانواده‌های دهک‌های پایین درآمدی، قابل انتظار است که در بلندمدت توانایی پس‌انداز این خانوارها به شدت آسیب دیده و با افزایش میزان بدهی خانوارهای مذکور، شرایط کلی اقتصادی آنان بدتر شود. به علاوه می‌توان انتظار داشت اغلب فرزندانی که در خانواده‌های فقیر و در عین حال پرجمعیت متولد می‌شوند، بنا به دلایلی مانند بهره‌مندی بسیار ناچیز از تغذیه، بهداشت و آموزش در دوران کودکی و نوجوانی، در آینده شانس کمی برای نجات خود از فقر اقتصادی داشته باشند.

۳) این مساله زمانی نگران‌کننده‌تر می‌شود که توجه کنیم تمایل به زاد و ولد در میان خانواده‌های دهک‌های پایین درآمدی در ایران، به صورت ابتدا به ساکن و بودن اینکه هیچ گونه بحثی در زمینه پرداخت یارانه نقدی مطرح باشد، به مراتب بالاتر از متوسط کشور است. دلایل این امر، به برخی مسائل فرهنگی، سطح پایین سواد و نیز وجود برخی مسائل قومیتی مربوط می‌شود. هم‌اکنون به وضوح مشاهده می‌شود که در ایران، متوسط تعداد فرزندان در دهک‌های بالای درآمدی، به مراتب کمتر از دهک‌های پایین است. در شرایطی که‌امروزه حتی در دهک‌های متوسط درآمدی ایران نیز داشتن بیش از سه فرزند کمابیش نامتعارف تلقی می‌شود؛ اما در دهک‌های درآمدی پایین‌تر و در مناطق محروم کشور، حتی داشتن بیش از هشت فرزند نیز غیرمعمول نیست. به این ترتیب اگر بپذیریم که افزایش جمعیت خانوار، در بلندمدت منجر به بدتر شدن شرایط اقتصادی کلیه اعضای خانوار می‌شود، آن‌گاه شاید حتی بتوان ادعا نمود که در حال حاضر یکی از عوامل مهم تشدیدکننده نابرابری اقتصادی در ایران، همین مساله است؛ یعنی کم‌جمعیت بودن خانوارهای دهک‌های درآمدی بالا، در مقابل پرجمعیت بودن خانوارهای دهک‌های درآمدی پایین.

۴) لازم به توجه است که در میان خانوارهای دهک‌های بالای درآمدی، پرداخت یارانه نقدی به تمام افراد (صرف نظر از سن و سال)، هیچ‌گونه انگیزه‌ای برای افزایش تعداد فرزندان ایجاد نخواهد کرد که مهم‌ترین دلایل آن عبارتند از: مخارج نسبتا بالایی که از دهک‌های بالای درآمدی از همان بدو تولد برای برای هر فرزند جدید هزینه می‌شود (مخارج بالای مربوط به تغذیه، بهداشت، آموزش و تفریحات)، سطح سواد نسبتا بالا و نگرش بلندمدت خانوارهای دهک‌های بالا در مورد مسائل معیشتی و همچنین رقم پایین‌تر یارانه نقدی پرداختی به هر عضو خانوارهای دهک‌های بالا.

درست در نقطه مقابل، همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، پرداخت یارانه نقدی از بدو تولد، می‌تواند زمینه‌ساز افزایش زاد و ولد در خانوارهای دهک‌های پایین‌تر باشد، خانوارهایی که در آنها از یک طرف معمولا سطح سواد پدر و مادر پایین بوده و نگاه آنان در مورد مسائل معیشتی بسیار کوتاه‌مدت نگر است و از طرف دیگر مخارج هر کودک با تقریب خوبی به مخارج مربوط به حداقل تغذیه محدود شده و حتی در سنین بالاتر نیز مخارج خاصی در زمینه‌ آموزش، بهداشت و تفریحات صرف نمی‌شود. ضمن اینکه رقم بالاتر یارانه نقدی پرداختی به هر فرد در دهک‌های پایین درآمدی، می‌تواند مشوق دیگری برای افزایش زاد و ولد محسوب شود. به این ترتیب با تعلق یارانه نقدی به هر فرزند از همان روز نخست تولد، می‌توان انتظار داشت که متوسط تعداد فرزندان در خانوارهای دهک‌های درآمدی بالا بسیار کم باقی بماند و در مقابل متوسط تعداد فرزندان در خانوارهای دهک‌های درآمدی پایین؛ تا حدی افزایش یابد؛ پدیده‌ای که قطعا در بلند مدت موجبات افزایش نابرابری اقتصادی را ایجاد می‌نماید.

۵) اکنون اگر فرض کنیم که یارانه نقدی صرفا به افرادی پرداخت شود که بالاتر از یک سن خاص قرار دارند، آن‌گاه توجیه اقتصادی برای افزایش تعداد فرزندان در خانوارهای فقیر، بسیار کمرنگ می‌شود. برای مثال اگر یارانه نقدی صرفا به افراد بالای ۱۰ سال پرداخت شود، میزان انگیزه خانوارهای فقیر برای افزایش فرزندان، تغییر خاصی نخواهد کرد؛ چون از یک طرف همان طورکه پیش‌تر گفته شد، ذهنیت این خانوارها در حوزه مسائل معیشتی عمدتا کوتاه‌مدت‌نگر است و لذا شروع به دریافت یارانه نقدی ۱۰ سال بعد از تولد فرزند جدید، انگیزه چندانی برای آنان ایجاد نمی‌کند و از طرف دیگر این خانوارها در صورت زاد و ولد جدید، باید دست کم تا ۱۰ سال مخارج فرزند جدید را با سطح قیمت‌هایی که بعد از هدفمندی یارانه‌ها بالاتر رفته، بپردازند و در مقابل هیچ گونه مبلغی را به عنوان جبران این مخارج مازاد دریافت نکنند. در نتیجه می‌توان حتی امیدوار بود در صورتی که یارانه نقدی صرفا به افراد بالای ۱۰ سال تعلق گیرد، انگیزه زاد و ولد در میان خانوارهای دهک‌های پایین درآمدی تا حدی کاهش یابد.

۶) با توجه به توضیحات فوق، پرداخت یارانه نقدی به هر فرزند جدید از بدو تولد، می‌تواند در بلندمدت شرایط را برای رشد زاد و ولد در خانوارهای بسیار فقیر مهیا کرده و روند مخربی را در راستای افزایش میزان فقر و نابرابری اقتصادی به راه‌اندازد. اما باید توجه نمود که ارائه هر وعده غیرواقعی مبنی بر بالا بردن میزان یارانه نقدی در آینده، می‌تواند انگیزه‌های مضاعفی را برای زاد و ولد در خانواده‌های محروم ایجاد نموده و روند مخرب مذکور را تشدید نماید. برای مثال در طول یک و نیم سال اخیر، بارها اعداد و ارقامی بین ۸۰ تا ۱۲۰ هزار تومان به عنوان یارانه نقدی ماهانه هر فرد مطرح شده‌اند و قابل انتظار است که بعد از شروع به پرداخت یارانه نقدی با مبالغی در حد ۱۵ هزار تومان در ماه، مجددا وعده‌های قاطعانه‌تری مبنی بر پرداخت مبالغ بسیار بالاتر در سال‌های آینده مطرح شوند. طبیعتا بخشی از خانوارهای بسیار محروم ممکن است به چنین وعده‌هایی اعتماد کنند و انگیزه جدیدی برای افزایش تعداد فرزندان به منظور بهره‌مندی از مبالغ مذکور به دست آورند.

۷) در پایان، ذکر نکته‌ دیگری را لازم می‌دانم: ممکن است برای کنترل زاد و ولد در میان اقشار محروم، به جای تعیین شرط سنی برای دریافت یارانه نقدی، این شرط مطرح شود که برای مثال یارانه نقدی به فرزند سوم به بعد تعلق نخواهد گرفت. طبیعتا طرح چنین شرطی می‌تواند تا حد قابل قبولی از افزایش انگیزه‌های خانوارهای دهک‌های پایین برای افزایش زاد و ولد

جلوگیری کند. با این وجود، به زعم نگارنده، طرح شرط حداقل سنی برای دریافت یارانه نقدی به مراتب مفیدتر بوده و با مقبولیت عمومی بیشتری مواجه خواهد شد.

برای توضیح بیشتر، باید توجه نمود که عرف رایج در مناطق مختلف کشور، در مورد تعداد معمول فرزندان، تا حد زیادی متفاوت است. در بسیاری از مناطق تهران داشتن بیش از سه فرزند امری نسبتا نامعمول است، در حالی که در استان‌هایی مانند لرستان یا ایلام، عرف کاملا متفاوتی وجود دارد. به این ترتیب قابل انتظار است که با تعیین یک استاندارد واحد برای کل کشور (مثلا استاندارد سه فرزندی)، بخش قابل‌توجهی از ساکنان استان‌هایی مانند لرستان، ایلام و امثالهم، از همان ابتدا به جمع مخالفین نقدی شدن یارانه‌ها بپیوندند. از طرف دیگر در صورت محروم ساختن فرزندان سوم به بعد از دریافت یارانه نقدی و در صورتی که قرار باشد سیستم پرداخت یارانه در سالیان آتی ادامه یابد، قابل انتظار است که در بلندمدت با افزایش روزافزون جمعیت افرادی که به دلیل فرزند سوم به بعد بودن از دریافت یارانه نقدی محروم شده‌اند، این افراد نیز به دلیل تبعیضی که بر ضد خود احساس می‌کنند، به جمع مخالفین سیستم پرداخت یارانه‌ها بپیوندند.

به این ترتیب، در مجموع به نظر می‌رسد که تعیین یک حداقل سنی، به عنوان شرط دریافت یارانه نقدی، می‌تواند بهبود قابل‌توجهی در دستیابی به اهداف قانون هدفمندی یارانه‌ها ایجاد نموده و با جلوگیری از افزایش انگیزه خانوارهای فقیر در زمینه افزایش تعداد فرزندان، تا حدی از افزایش میزان فقر جلوگیری نماید.