نویسنده: ماسن پیری

مترجم: جعفرخیرخواهان

منطقی‌تر آن است که برنامه‌ای برای ارضای نیازها و خواسته‌های آینده خود داشته باشیم تا آنکه انتظار داشته باشیم شانس بی‌هدف و نابخردانه این کار را انجام دهداین سخن درست است، اما اغلب از این جمله استفاده می‌شود تا ادعای برتری یک جامعه برنامه‌ریزی شده مرکزی و دخالت دولت در اقتصاد مطرح گردد. هیچ یک از اینها درست نیست. ما همه برای خود برنامه‌های شخصی داریم تا خواسته‌های خویش را برآورده سازیم. هر چند که این برنامه‌ها ناقص و ایراددار باشند آن را کامل‌تر از دولت انجام می‌دهیم، آنهم به شیوه‌هایی که هزینه به مراتب کمتری دارد. اگر نتوانیم به شکل دسته جمعی برنامه‌ریزی کنیم این کار را به شانس بی‌هدف نمی‌سپاریم، بلکه به صورت انفرادی برنامه‌ریزی می‌کنیم. ما در مورد شرایط خویش بسیار بیشتر از آنچه دولت بتواند بداند می‌دانیم. ما در مورد نیازها و اولویت‌های خود بیشتر می‌دانیم و منافع بیشتری در نتیجه کار خود نسبت به هر دیوانسالار دولتی که دخالت می‌کند داریم. ما برای خودمان برنامه‌ریزی می‌کنیم اما آنها نه.

جامعه آزاد از میان تمام این میلیون‌ها نهاده انفرادی، نظمی کلی به وجود می‌آورد. بازار آزاد، جامعه را به سمت ارضای نیازهای ما، از سوی مردمانی در فواصل دور که احیانا هرگز آنها را ندیده‌ایم، هدایت می‌کند و به ما کمک می‌کند تا نیازهای بسیاری از غریبه‌ها را مرتفع سازیم.

این جامعه‌ با نظم خودجوش، در برآورده ساختن و رفع نیازهای ما بهتر از هرگونه شیوه بدیل دیگری که در ذهن یک انسان یا گروهی اندک از نخبگان متصور باشد، عمل می‌کند. جامعه بزرگتر در شکل بازار آزاد، اطلاعاتی از همه ما در خود دارد و برون‌داد منظم و بسامانی را تولید می‌کند که در اندیشه‌ورزی حساب شده هر کدام از ما دیده نشده است، بلکه عقلایی‌تر از آنی است که شانس بی‌هدف می‌توانست تولید کند و قطعا عقلایی‌تر از هر چیزی است که دولت توانسته است به آن دست یابد. جامعه آزاد، نیازهای ما را با کارآیی بیشتری تامین می‌کند و دائما منابع را به سمتی سوق می‌دهد که بیشترین فایده از آنها حاصل گردد. این جامعه، میلیون‌ها نفر از ما را قادر می‌سازد تا اهداف مختلفی را در یک زمان دنبال کنیم. هر تلاش برای برنامه‌ریزی آنچه که کل جامعه انجام خواهد داد، یا آنچه که تولید خواهد کرد، باعث قربانی شدن همه فن‌حریفی، خودجوشی و توانایی حل مساله می‌شود. برنامه‌ریزی، اولویت‌های عده‌ای اندک را جایگزین نیازها و آرزوهای عده بسیاری می‌سازد.

ما باید مصرف انرژی را به سمت منابع تجدیدپذیر تغییر دهیم

این یک گزاره عملی از دیدگاه هزینه یا فن‌آوری نیست. انرژی باد بدون دریافت یارانه، فعلا اقتصادی نیست و مستلزم هزینه‌های عظیم انرژی در ساخت و نگهداری تاسیسات بادی است. برای مثال آسیاب‌های بادی روی پشت بام در مناطق شهری، انرژی بیشتری برای تولید نسبت به آنچه خود تولید می‌کنند مصرف می‌کنند. از آنجایی که بادها قابل‌اعتماد نیستند، نیروی بادی نیازمند منابع پشتیبان بسیاری است که باید همواره در دسترس باشند.

فن‌آوری خورشیدی با استفاده از سیلیکون، توسط صنایع کامپیوتر رد شده است اما امروزه سیلیکون‌های با خلوص بالا به خصوص برای تولید انرژی برق ساخته می‌شود. به هرحال این فرآیندی به شدت انرژی‌بر است که بازگشت انرژی از فن‌آوری را تضعیف می‌سازد. گرچه گام‌های بسیاری در این حوزه برداشته شده است و به‌نظر می‌رسد نیروی خورشیدی طی یک دهه بتواند از جنبه هزینه رقابت‌پذیر باشد، اما هنوز نمی‌تواند جریان برق پایداری برقرار سازد و نمی‌توان به‌عنوان برق مورد نیاز صنایع روی آن حساب کرد. سوخت‌های گیاهی اخیرا از گیاهان غذایی مثل گندم و ذرت استفاده می‌کنند و باعث افزایش قیمت این محصولات شده‌اند که غالبا مورد مصرف مردم فقیر هستند. آمریکا و اروپا به دنبال این روش رفته‌اند که انتخابی آسان و مطبوع بوده و لابی‌های کشاورزی را خشنود می‌سازد، اما اینها شیوه کارآیی نیستند. میزان سوخت گیاهی که باک یک خودرو را پر می‌کند معادل تغذیه یک نفر در سال است. خیلی‌ها نیز ادعا می‌کنند (صلح سبز و دوستداران زمین) این روش، آلودگی بیشتری از آنچه که جایگزین سازند تولید می‌کنند. اگر فن‌آوری بتواند این سوخت را از ضایعات گیاهان و سلولز بدست آورد، آنها یک منبع ماندگار خواهند بود اما ممکن است در سال‌های دور محقق شود. یک رویکرد واقع‌بینانه‌تر، انجام تحقیقات در منابع تجدیدپذیر کافی با فن‌آوری استفاده از سوخت فسیلی پاک است، به گونه‌ای که مثلا نیروگاه‌های تولید برق زغالی بتوانند کربن تولید شده را مهار کنند. فن‌آوری سوخت فسیلی پاک می‌تواند انرژی مطمئن، فراوان و کم هزینه‌تری را به ما ارائه دهد که در حال حاضر منابع تجدیدپذیر نمی‌توانند بدهند.

هیچ‌کس نباید حق استعمال دخانیات در مکان‌های عمومی را داشته باشد

خیلی کارها هست که مردم در اماکن عمومی انجام می‌دهند و دیگران آن را چیز مطلوبی نمی‌دانند. مکان عمومی مفهومی است که امروزه شامل مالکیت خصوصی می‌شود که روی عامه جامعه باز شده است. پرسش این است که آیا آنها صدمه جدی به دیگران وارد می‌کنند؟ به نظر می‌رسد این نکته جا افتاده که سیگاری‌ها به خودشان صدمه وارد می‌کنند و در معرض خطر انواع بیماری‌ها هستند، اما این توجیهی برای دخالت دولت نیست. همان طور که ما خیلی اوقات، غذاها یا نوشابه‌های غیربهداشتی می‌خوریم که برای سلامتی ما خوب نیست. دولت می‌تواند به ما هشدار دهد اما تصمیم‌گیری رفتاری در پرتو آن دانش، به خود ما برمی‌گردد که چه باشد. بسیاری از سیگاری‌ها به نظر نمی‌رسد در اثبات یا در نتیجه رفتار سیگار کشیدن خود مرتکب خلافی شوند. کمتر شواهدی وجود دارد که دود سیگار به اشخاص ثالث زیانی رسانده باشد. مردمی که طی سال‌ها در محل‌هایی زندگی می‌کنند که در آنجا فرد سیگاری هست، ممکن است بیشتر در معرض خطر باشند، اما کمتر پیش می‌آید مشتریان پر و پا قرص غیرسیگاری در بارها و کلوپ‌ها برای سلامتی خود در مقابل سیگاری‌ها ایستادگی کنند. اتوبوسی که با موتور دیزلی خود دود غلیظ و خطرناکی را در محیط به ویژه در جایی که بچه‌ها تنفس می‌کنند، متصاعد می‌کند ممکن است به مراتب بیشتر سلامتی را به خطر اندازد. کسانی که در اماکن عمومی سرفه یا عطسه می‌کنند بدون تردید سلامتی دیگران را به خطر می‌اندازند، در همین حال استفاده نامعقول از تلفن همراه در قطارها و رستوران‌ها باعث افزایش استرس کسانی می‌شود که گاهی سلامتی‌شان را به خطر می‌اندازد. جامعه معمولا بر این باور است که حتما باید میزان زیان و خطر وارده به دیگران به حد معنادار و قابل توجهی برسد تا در آن مورد مداخله‌ شود. برخی از کسانی که از ممنوعیت سیگارکشیدن طرفداری می‌کنند، مدعی هستند که بیشتر سیگاری‌ها از این کار استقبال می‌کنند چون به ترک کردن سیگار آنها کمک می‌کند. تعداد محدودی از سیگاری‌ها، حتی با ممنوعیت در مکان‌های عمومی، می‌خواهند از آن دست بردارند و گرچه خیلی از مردم می‌خواهند از وزن خود بکاهند اما کم هستند کسانی که این را توجیهی برای جامعه در تحریم کردن غذاهای پرکالری به منظور کمک به رژیم گرفتن آنها ملاحظه می‌کنند. این اصلی است که باید سازگاری و یکپارچگی داشته باشد نه این که سیگاری‌ها را برای منع کردن جدا سازد.