ویلیام ایسترلی

مترجم: سید امیرحسین میرابوطالبی

ورنون اسمیت برنده جایزه نوبل است. تنها چیزی که شما با خواندن کتاب او به سرعت متوجه می‌شوید، این است که او این کتاب را در مورد اقتصاد نوشته و نه ادبیات! اما اگر امکان کنکاش بیشتر در این کتاب را داشته باشید (کاری که برای شخص من ۴ ماه زمان برد)، با ایده‌ها و دیدگاه‌های فوق‌العاده‌ای در مورد رشد و توسعه مواجه خواهید شد.(اما چرا من آنقدر سخت روی این مساله کار کردم در حالی که کسی به این مساله توجهی نمی‌کند؟) تصویرجامعی که او ترسیم می‌کند، برای خوانندگان کتاب‌های هایک (اقتصاددان اتریشی- بریتانیایی) آشنا است: رشد جوامع نه از طریق طراحی خودآگاه عده‌ای کارشناس (در اینجا اسمیت از عبارت وحشتناک تخصصی «سازندگی گرایان» استفاده می‌کند)، بلکه از طریق بقای «اکولوژیکی» نهادها، هنجارها، قوانین، شرکت‌ها و محصولات در جامعه‌ای با افراد آزاد برای انتخاب انجام می‌شود.زمانی این دیدگاه از دیدگاه‌های مشابه خود متفاوت می‌شود که اسمیت آن را به حیطه عقلانیت فردی هم بسط می‌دهد. برخلاف بیشتر هم‌قطاران تجربه‌گرای خود، اسمیت یافته‌های آزمایشگاهی در مورد نامعقولی انسان‌ها را به عنوان یک پیشرفت بی‌سابقه جشن نمی‌گیرد. در مقابل، اسمیت مایل است نگاه عمیق‌تری به مساله «نامعقولی» بیندازد و ببیند که شاید در بعضی موارد این «نامعقولی» در نهایت به «عقلانیت» منجر می‌شود. ایده اصلی همچنان که در بالا هم آمد، این است که: چون انسان‌ها هم به صورت بیولوژیکی و هم از نظر فرهنگی استنتاج‌گر هستند، راه‌های ناخودآگاه «عاقلانه» رفتار کردن از طریق معیارهای «اکولوژیکی» و یافتن سهم خود برای بقا و خوب زندگی کردن به اجرا درخواهند آمد. از دیدگاه اسمیت، مدل استاندارد «عقلانیت» که به استدلال ساده منطقی بسنده می‌کند («سازندگی گرایان»)، خیلی راه ساده‌لوحانه‌ای به نظر می‌رسد.مثال این مورد بازی شناخته شده دو نفره معمای زندانی است (قسمتی از نظریه بازی‌ها). زمانی هر بازیکن حاصل بیشتری از تقلب می‌برد که بازیکن دیگر تقلب نکند. اگر هیچ‌کدام هم تقلب نکنند، باز هم حاصل در حد بالایی خواهد بود و اگر هر دو تقلب کنند این حاصل به پایین‌ترین حد خود می‌رسد. رفتار عقلانی پیش‌بینی می‌کند که هر دو طرف تقلب کنند و به این صورت حاصل کل کاهش یابد. با این حال تجربه‌های آزمایشگاهی با انسان‌ها و پول واقعی به این نتیجه می‌انجامد که معمولا هر دو طرف از تقلب امتناع می‌کنند.پس با این حساب بسیاری از بازیکنان از نظر تئوری «نامعقول» عمل می‌کنند، اما اسمیت اشاره می‌کند که آنها با این کار بیش از آنچه با رفتار «عقلانی» حاصل می‌شود، کسب می‌کنند. او می‌گوید که بازیکنان یک سری هنجارهای ناخودآگاه اجتماعی «منصفانه» برای خود قائلند که سعی می‌کنند در این زمان‌ها این هنجارها را رعایت کنند و تجربه‌شان نشان می‌دهد که این رفتارها حاصل بیشتری خواهند داشت. (و در عین حال می‌توانند راه‌هایی پیدا کنند که از «لحاظ اجتماعی» این هنجارها را به هم متذکر شوند، چراکه می‌دانیم مهارت‌های اجتماعی انسان‌ها فوق‌العاده پیشرفته است). جامعه‌پذیری ناخودآگاه به انسان‌ها اجازه می‌دهد منفعت بیشتری در بده بستان‌های اجتماعی کسب کنند، در حالی که این منفعت از طریق مدل «تصمیم‌گیری عاقلانه» قابل‌دستیابی نیست. اسمیت برای اثبات این ایده، از شواهد گوناگون و دقیقی از تجربه‌های اجتماعی استفاده می‌کند.اسمیت اشاره‌ای به تفاوت‌های رشد و توسعه نمی‌کند، به همین دلیل بزرگ‌ترین سوالی که پیش می‌آید این است که چرا این منفعت در بده بستان‌های اجتماعی در بعضی جوامع، بیش از دیگر جوامع است. شاید او در کتاب ثقیل و پربار بعدی خود به این مساله بپردازد.