افول منطق انگلیسی
مترجم: رفیعه هراتی
منبع: پراجکت سندیکیت
وقتی زنجیری بیش از حد کشیده شود، اتصالهای ضعیف آن از هم گسیخته میشوند.
نویسنده: یوشکافیشر، وزیر خارجه سابق آلمان
مترجم: رفیعه هراتی
منبع: پراجکت سندیکیت
وقتی زنجیری بیش از حد کشیده شود، اتصالهای ضعیف آن از هم گسیخته میشوند. این مثال درباره اتحادیه اروپا صادق است. به طور کاملا طبیعی، کل جهان تصور میکنند که هرگونه روند فروپاشی اتحادیه اروپا عمدتا از کشورهای دچار بحران اروپای جنوبی (و در درجه اول یونان) آغاز خواهد شد. اما همان طور که دیوید کامرون، نخستوزیر انگلستان، نشان داده است، زنجیر اتحادیه اروپا نه از نقطه ضعیف آن، بلکه از نامعقولترین نقطه آن در حال پاره شدن است.
بریتانیا- موطن عملگرایی و واقعگرایی، کشوری خونسرد و با روحیه سازگاری بیهمتا که پس از دفاع از آزادی اروپا در برابر آلمان نازی بردبارانه دست از امپراتوری خود کشید- اکنون راه خود را گم کرده است. به طور دقیقتر، این کشور به دلیل ایدئولوژی خیالی حزب محافظهکار مبنی بر اینکه قدرتهای اروپایی باید به سلطه انگلیسی بازگردند، سرگردان شده است.
منافع ملی انگلستان تغییر نکرده است و تغییرات بنیادین در اتحادیه اروپا علیه این منافع نبوده است. اما مسالهای که تغییر کرده، سیاست داخلی انگلستان است. نخستوزیر انگلستان ضعیفتر از آن است که حدود ۱۰۰ قانونگذار مخالف اتحادیه اروپا در مجلس عوام را کنترل کند و از نگرانی تشکیلات حزب محافظهکار درباره سربرافراشتن حزب مستقل انگلستان بکاهد. حزب مستقل انگلستان میتواند رای کافی به سمت احزاب راست روانه کند و به حزب محافظهکار مزیت انتخاباتی بدهد.
کامرون ادعا میکند تمایل ندارد انگلستان اتحادیه اروپا را ترک کند. اما استراتژی او یعنی مذاکره مجدد بر سر عضویت در اتحادیه اروپا و درپی آن برگزاری همهپرسی درباره توافقات جدید، محصول دو وهم است: اول این که او مطمئن است نتیجه مثبت خواهد بود و دوم، اتحادیه اروپا قادر است و تمایل دارد که امتیازاتی را که کامرون میخواهد به او اعطا کند.
در حقیقت، دلیل محکمی وجود دارد مبنی بر اینکه چنین جریانی بر پویایی خود سوار و احتمالا به خروج ناخواسته انگلستان از اتحادیه اروپا منجر خواهد شد. این مساله یک عقبگرد جدی برای اتحادیه اروپا و انگلستان، یک اشتباه تاریخی و فاجعهای حقیقی خواهد بود.
گرچه انگلستان مطمئنا خارج از اتحادیه اروپا به حیات خود ادامه خواهد داد، اما چگونگی خروج این کشور از این اتحادیه موضوع دیگری است. انگلستان با خروج از اتحادیه اروپا به شدت به منافع اقتصادی خود لطمه خواهد زد و هم بازار این اتحادیه را از دست خواهد داد و هم نقش خود را به عنوان یک مرکز مالی. خروج از اتحادیه اروپا به منافع جغرافیای سیاسی انگلستان در اروپا، در سراسر جهان، به موقعیت جهانی و رابطه ویژه این کشور با ایالات متحده (که اعلام کرده است انگلستان اتحادیه اروپایی را ترجیح میدهد) آسیب وارد خواهد کرد.
متاسفانه، با توجه به سابقه سیاست اروپایی کامرون نمیتوان از توانایی او برای کسب نتیجهای متفاوت اطمینان حاصل کرد. زمانی که او در سال ۲۰۰۹ به نمایندگان محافظهکار پارلمان اروپا دستور داد از حزب مردم اروپا(متشکل از نیروهای سیاسی راست میانه در سراسر اروپا) خارج شوند، صرفا اعضای حزب محافظهکار انگلستان را از تاثیرگذاری در پارلمان اروپا محروم کرد. کامرون با تضعیف موقعیت انگلستان در اتحادیه اروپا، تنها از قدرتمند شدن افراد بدبین نسبت به این اتحادیه درون حزبش
جلوگیری میکند.
گرچه کامرون باید از تجربیات ناخوشایند گذشته درس بگیرد، اما به نظر میرسد بررسیهای منطقی را کنار گذاشته است. در واقع، این باور که اتحادیه اروپا درباره شرایط عضویت انگلستان دوباره مذاکره خواهد کرد، بر مبنای خیالپردازی قرار دارد. چون این حق باید به اعضا نیز داده شود و این مساله به معنی پایان کار اتحادیه اروپا خواهد بود.
با تمام احترامی که برای انگلستان قائلیم، برچیدن اتحادیه اروپا به قیمت تداوم عضویت در آن ایدهای نامعقول است. کامرون باید متوجه باشد که استراتژی او امکانپذیر نیست (حتی اگر او نگران است که برخی از اصلاحات تزئینی معاهده اروپا در داخل کشور کمکی به او نمیکند).
درضمن، این خطر وجود دارد که محافظهکاران درصورت استفاده از استراتژی خود به عنوان اهرمی برای مذاکره مجدد درباره معاهدههای گوناگون اروپایی، از موضوع اصلی یعنی اصلاح روابط بین اعضای عضو و غیرعضو حوزه یورو، منحرف شوند. انگلستان میداند که بقای یورو نیازمند یکپارچگی سیاسی بیشتر است و همچنین میداند که درصورت فروپاشی یورو، نقش لندن به عنوان یک مرکز مالی به شدت آسیب خواهد دید. اهمیت مرکز مالی برای انگلستان همچون اهمیت صنعت هستهای برای فرانسه و صنعت خودروسازی برای آلمان است.
گرچه هیچکس انتظار ندارد انگلستان به یورو بپیوندد، اما رهبری سیاسی اتحادیه اروپا باید با تیزهوشی و بدون افراط در تهدید، منافع اصلی کشورهای غیر عضو و عضو را در نظر بگیرد. این مساله نیازمند شناخت این منافع و تمایل به همکاری بر مبنای اعتماد متقابل است.
سخنرانیها، به خصوص زمانی که توسط رهبران کشورهای قدرتمند ایراد میشوند، ممکن است مفید، نامربوط یا خطرناک باشند. سخنرانی کامرون در مورد اروپا بارها و بارها به تعویق افتاد. شاید او باید این مساله را به عنوان نشانهای از تجدیدنظر در موضعش تلقی میکرد.
پیش از آنکه خیلی دیر شود، کامرون باید در موضعش بازنگری کند. بهترین نقطه شروع، بازخوانی سخنرانی مشهور وینستون چرچیل در سال ۱۹۴۶ در زوریخ است. او در سخنرانی خود گفته است: «ما باید نوعی ایالات متحده اروپا، بسازیم.» اکنون محقق کردن این خواسته چرچیل وظیفه ما و انگلستان است.
ارسال نظر