عصر ثروتمندان

مترجم: جعفر خیرخواهان

گزارش زیر را که به ظهور و پرورش‌یافتن نسل جدیدی از‌میلیاردرها در کشورهای جهان سوم اختصاص دارد، لاندن توماس در سفری به استامبول و سایر نقاط ترکیه و نیز از نیویورک برای نشریه اکونومیست تهیه کرده است.

اینجا استامبول است و ثروتمندترین مرد ترکیه گیر افتاده در ترافیک در خودرو ضد گلوله خود، به آرامی لبخند رضایتمندی می‌زند.

«هوسنو اوزیگین» از سال ۲۰۰۰ تاکنون، بیش از ۵۰‌میلیون دلار از دارایی خود را صرف ساخت مدارس ابتدایی و خوابگاه‌های دختران در فقیرترین نقاط ترکیه کرده است. اوزیگین همپای دولت ترکیه، بزرگ‌ترین فرد حامی توسعه مدارس در کشور است و یکی از مقامات وزارت آموزش و پرورش به او گفته است که سهم بازار وی در حال افزایش است.

او با صدایی نخراشیده و گرفته از سیگار، در حالی که گوشی موبایل خود را در جیب می‌گذارد، می‌گوید: «بد نیست! اگر بتوانم تاثیری مثبت بر زندگی یک میلیون مردم ترک در ۱۰ سال آینده داشته باشم، خوشحال خواهم بود.»

رشد و رونق گرفتن ناگهانی ثروت در جهان، ‌میلیاردرهای جدیدی در کشورهای زمانی فقیر و بدبخت مثل ترکیه، هند، مکزیک و روسیه به‌وجود آورده است. اینها کسانی هستند که در شرایط اقتصادهای رو به رشد، ارزهای قدرتمند، و شرکت‌های رقابت‌پذیر کشورشان در سطح جهانی، با سوار شدن بر موج بالارونده بازارهای سهام داخلی که در یک دوره کوتاه ۵ ساله به ارقام تا پیش از این دست‌نیافتنی رسید، یکه تازی می‌کنند. اکنون برخی از آنها، ثروت خود را در راه تقویت جایگاه خویش و فشار برای تغییرات اجتماعی به‌کار می‌برند.

این کارآفرینان که ثروت‌میلیاردی خود را از سرمایه‌گذاری در صنایع بخش خصوصی مثل مخابرات، پتروشیمی، و امور مالی کسب کرده‌اند، متمایز از نسل گذشته‌ میلیاردرهای بین‌المللی هستند که بیشترشان با ثروت نفتی کشورهای خاورمیانه یا تملک زمین‌های ارزش پیدا کرده، رابطه داشتند. نه تنها آنها ثروتمندترین افراد در کشور خود شده‌اند بلکه در میان ثروتمندترین افراد در جهان نیز قرار می‌گیرند.

در این اقتصادهای نوظهور، جایی که قانون و مقررات شل و مبهم و فرآیند خصوصی‌سازی پیچیده است و عملیات کسب و کار انحصارطلبانه بسیار جولان می‌دهد، خلق فوق‌العاده و نابرابر ثروت از بسیاری جهات، با ثروت‌های عظیم گردآمده در آمریکا در آغاز قرن بیستم برابری می‌کند.

در حالی که چنین کشورهایی از مدت‌ها پیش به وجود نابرابری‌های گسترده میان طبقه‌ای کوچک از فرادستان ثروتمند و توده‌های فقیر عادت کرده بودند، این فرادستان جدید در برخی ویژگی‌ها با همتایان خود در ایالات ‌متحده شریک هستند.

و درست مثل راکفلرها، کارنگی‌ها و مورگان‌ها، که زمانی دست به اقدامات نیکوکارانه برای نرم ساختن لبه‌های خشن شهرت تجاری بی‌امان خود می‌زدند، امروز هم نسل فعلی آنها، آمریکایی‌های ثروتمندی مثل بیل‌گیتس از مایکرو سافت یا سانفورد ویل از سیتی گروپ، به عنوان‌میلیاردرهای محلی در بازارهای نوظهور سعی دارند همان‌گونه عمل کنند.

نیکوکاری عالمگیر

«کارلوس اسلیم اِلو»، کارآفرین در صنعت مخابرات مکزیک، که ثروتی بالغ بر ۵۰میلیارد دلار دارد، قول داده است‌میلیارد‌ها دلار صرف دو بنیاد خیریه‌ای کند که به سلامت و آموزش کمک می‌کنند. «رومن آبراموویچ»، ثروتمندترین فرد روسیه، که ثروت خالصی بالغ بر ۱۸‌میلیارد دلار دارد، بیش از یک‌میلیارد دلار در «چوکوتکا» از مناطق فقرزده قطب شمال هزینه کرده است، جایی که در پست فرماندار منطقه مدرسه و بیمارستان نیز می‌سازد.

در هند، «اعظم پرمجی» رییس شرکت نرم‌افزاری ویپرو، با ثروتی بالغ بر ۱۷‌میلیارد دلار، بنیاد خود را بر پا کرده است که از آموزش ابتدایی حمایت می‌کند.

مطمئنا همان‌طور که اموال و دارایی‌های هنوز بیشتری گرد می‌آید مجموع این هدایا با توجه به نیازهای اجتماعی حاد این کشورها، نسبتا کوچک و ناچیز است. اما از آنجا که اقدامات نیکوکارانه بازدهی‌دار، از طریق تلاش‌های بیل گیتس و سایرین شهرت و محبوبیت یافته است،‌ میلیاردرهای بازارهای نوظهور، درس‌های مشابه با جهت‌گیری سود و زیان را برای کشورهای خود بکار می‌‌بندند.

جِین والز، رییس مجمع جهانی اقدامات نیکوکاری می‌گوید: «آنچه ما در این کشورها می‌بینیم ظهور آدم‌هایی از بخش خصوصی با ثروت فوق‌العاده است که خود را جذب نیکوکاری کاملا راهبردی کرده‌اند.»

جهش غیرسنتی

اینجا در ترکیه، آقای اوزیگین که ۶۲ سال دارد، با دارایی خالص ۵/۳‌میلیارد دلار، ثروت خود را با خرید اموال دولتی به قیمت ارزان در مزایده‌های دولتی یا تعلق داشتن به یک خانواده ثروتمند که تجارتی انحصاری را کنترل می‌کنند به‌دست نیاورده است، دو روش سنتی که ثروت‌‌های عظیم در دنیای در حال توسعه از آن بوجود می‌آید.

او که موسس یک بانک متوسط بنام «فینانس بانک» است سال گذشته در هجوم موسسات مالی خارجی به بانک‌های ترکیه، سود فراوانی به دست آورد و سهام کنترل‌کننده خود در بانک خود را به «بانک ملی یونان» فروخت و در این بین ۷/۲‌میلیارد دلار نقدا سود کرد.

او غرق در پول و همت بلند است و تمام سعی خود را به کار می‌برد تا استانداردهای آموزشی در سطح مدارس پیش دانشگاهی و دانشگاه‌ها در ترکیه را بالا ببرد.

اوزیگین که روی صندلی اتاق کنفرانس شخصی خود در دفتر اصلی فینانس بانک در استانبول نشسته است، روز ۱۸ آگوست ۲۰۰۶ را به یاد می‌آورد؛ آنگاه که فروش ۴۹‌درصدی سهام او رسما قطعی شده بود. او می‌گوید: «من آن روز را بهتر از روز تولدم به یاد دارم.» و در حالی که بر صندلی چرمی خود تکیه زده، می‌گوید: «من فقط یک‌میلیاردر نیستم بلکه ثروتمندترین فرد در ترکیه بودم. احساس بزرگی بود ولی مسوولیت‌های شما افزایش می‌یابد.»

مانند بسیاری از‌میلیاردرهای خودساخته، اوزیگین شخصیتی متوقع و آمرانه دارد و در یک سفر روزانه با او نمی‌توان یک گفت‌وگوی معمولی و صمیمانه داشت. او دو تلفن همراه حمل می‌کند و در طول یک روز طولانی به او مرتب تماس گرفته می‌شود از سوی همسرش، دستیارش، پسرش، و کارمندان اداری او به علاوه مدیران کسب و کارهای متعدد او.

او که نوعا ۱۱ ساعت در روز کار می‌کند، نه تنها از آپارتمان دفتر کارش بلکه از اتومبیل، هواپیما یا قایق خود، اقدامات در ترکیه به علاوه روسیه، رومانی و چین را زیر نظر دارد.

او می‌گوید: «من اولین نسلی هستم که ثروت به من رضایتمندی می‌دهد. به صدر رسیدن زیاد آسان نیست. ماندن در آنجا خیلی مشکل است.»

پدربزرگ و مادربزرگ اوزیگین، در اواخر قرن نوزدهم از جزیره کِرت یونان به شهر ازمیر در جنوب ترکیه نقل مکان کردند. آن زمان دوره خونبار حکومت امپراتوری عثمانی بود. او فرزند یک دکتر بود، در کالج «رابرت»، دانشگاهی معتبر در استانبول شرکت کرد قبل از اینکه در سال ۱۹۶۳ با ۱۰۰۰ دلار در جیب رهسپار دانشگاه ایالتی اُرگون در آمریکا شود.

او در اوقات فراغت خود بسکتبال بازی می‌کرد و هدایت گروه‌های ورزشی را برعهده داشت اما نمرات درسی متوسطی کسب می‌کرد. مدرسه بازرگانی هاروارد برای او دور از دسترس بود، چون نیاز به بورسیه تحصیلی داشت. اما او عکسی از خود را به نامه درخواست پیوست کرد در حالی که ورود «رابرت اف کندی» به ایالت اُرگون را خوشامد می‌گفت و سرانجام پذیرفته شد. او می‌گوید: «حدس می‌زنم آنها مرا به خاطر توانایی‌های رهبری‌ام دوست داشتند.»

بعد از یک کار بانکی موفق، در سال ۱۹۸۷ فینانس بانک را پایه‌گذاری کرد و مجبور شد دو خانه خود را بفروشد و ۳میلیون دلار قرض کرد.

در ابتدا، جاه‌طلبی بانک کم بود و خدمات بانکی به کسبه ترکیه، ارائه می‌کرد. میزان دارایی‌های بانک که با توجه به اقتصاد ناپایدار مرتبا در نوسان بود، به سرعت در طی سال‌های رشد اقتصادی قوی توسعه یافت، اما در دو موقعیت مجزا در سال‌های ۱۹۹۴ و ۲۰۰۱ با افت شدیدی روبه‌رو گشت زمانی که بازارهای ترکیه انقباض شدیدی یافتند.

رقابت‌پذیر شدن

تعامل دائمی اوزیگین با آسیای جنوب شرقی، چین و روسیه در کار تجارت، او را به این نتیجه رساند که در اقتصاد جهانی شده امروز، لازم است که ترک‌ها هر چه بیشتر رقابت‌پذیرتر شوند.

او گفته است: «مهم‌ترین مشکلی که ترکیه دارد، آموزش است». او می‌گوید تقاضای ورود به مدرسه بازرگانی هاروارد از سوی دانشجویان چینی و هندی به سرعت افزایش یافته است اما از سوی کشور کوچک‌تری مثل ترکیه سالانه فقط ۴ تا ۸ نفر به آنجا فرستاده می‌شوند.

ورای سرمایه‌گذاری‌هایی که آقای اوزیگین در مدارس عمومی کرده است، او در نظر دارد در ۱۵ سال آینده با صرف ۱‌میلیارد دلار، یک دانشگاه خصوصی به نام دانشگاه اوزیگین بسازد. او ادامه می‌دهد: «من می‌خواهم کاری در یک مقیاس بزرگ انجام دهم. دیدگاه من این است که ما هم می‌توانیم مانند هند نیرو آموزش دهیم و صادر کنیم.»

از زمانی که آقای اوزیگین برنامه ساختمان‌سازی خود را در سال ۲۰۰۰ آغاز کرد، تاکنون ۳۶ مدرسه و خوابگاه دخترانه با هزینه‌ای حدود ۴۰۰هزار دلار و ۸/۱میلیون دلار برای هر یک به اتمام رسانده است. او می‌خواهد این رقم را تا سال ۲۰۱۰ به ۱۰۰ عدد برساند. او در این ارتباط همکاری نزدیکی با دولت دارد و بیشتر این ساختمان‌ها در مناطق فقیرنشین جنوب و شمال شرقی کشور بنا شده است.

فلیز بیکمن، مدیر اجرائی بنیاد اقدامات نیکوکاری «توسف» می‌گوید: «این خیلی زیاد است، یک رقم بسیار قابل توجه.»

ترکیه در میان ۳۰ کشور عضو «سازمان توسعه و همکاری‌های اقتصادی»، کمترین‌ درصد حضور دختران به نسبت پسران در مدارس ابتدایی و متوسطه را دارد که این سازمان، اعضای خود را ملزم به داشتن حداقل استانداردهای زندگی و رویه‌های دموکراتیک می‌سازد. رتبه پایین ترکیه در نتیجه فرهنگ سنتی، به خصوص در مناطق فقیرنشین است که ارزش بیشتری به تحصیل پسران به نسبت دختران می‌دهد.

در کشوری که حزب حاکم بیشترین میزان حمایت را از رای دهندگانی کسب می‌کند که در نگرش و شعار به دنبال اسلامی شدن بیشتر هستند، هدف آقای اوزیگین به سراغ دختران رفتن برای تحت آموزش قرار دادن آنها است تا بتواند رگه فرهنگی حساس را لمس کند

(او همچنین از طریق بنیاد همسرش بنام «آصف» به زنان بی‌سواد برای آموزش ابتدایی در مناطق فقیرنشین کشور کمک مالی کرده است.)

یک مسلمان بالفعل اما به اقرار خودش سکولار در بینش، آقای اوزیگین امیدها و نیز ترس‌های نخبگان ترکیه را مجسم می‌سازد که بسیاری از آنها اکنون حامیان حزب حاکم عدالت و توسعه به شمار می‌آیند که باعث بهبود اقتصاد ترکیه گردیده است.

اوزیگین امیدوار است با تمرکز بر آموزش به عنوان ابزار توسعه اقتصادی، کمک کند تا سطح مباحث به فراتر از مجادلات جزیی فعلی در مورد اعمال مذهبی حرکت کند، از جمله اینکه آیا افزایش تعداد زنان محجبه، بیانگر ظهور ترکیه اسلام‌گراتر و کمتر سکولار است یا خیر.

او می‌گوید، از ۲۵ سال پیش همواره می‌خواستم ترکیه سطح آموزشی برابر با اروپا داشته باشد. اینکه آیا شما روسری سر می‌کنید یا نمی‌کنید، نباید در این زمینه اهمیتی داشته باشد.

تمرکز بر آموزش

وقتی آقای اوزیگین به بازدید مدرسه‌ای می‌رود، غالبا با شهردار منطقه، نماینده‌ای از وزارت آموزش و پرورش و دیگر مقامات ارشد محلی ملاقات می‌کند. بازدید وی مثل جلسات تجاری او بسیار سریع و هدفمند و با قدم زدن در سالن مدرسه و سیل سؤالات و دستوراتی که به مقامات مدرسه می‌دهد، انجام می‌شود.

در یک مدرسه ابتدایی به نام خودش، در یک منطقه کارگری در حومه استانبول، وارد کلاس ششم می‌شود در حالی که دانش‌آموزان با چشمان از حدقه درآمده و با روحیه و نشاط همانند دسته‌ای نظامی که به فرمانده خود ادای احترام می‌کند روی پای خود بند نیستند و او نیز آنها را مورد تفقد و تشویق به درس خواندن می‌کند.

در مدرسه دیگری، او یکی از مسوولان را توبیخ می‌کند که چرا فرش‌ها رنگ و رو رفته است و آشغالی که در راهرو طولانی ساختمان ریخته است. او با صدایی عصبانی گفت «این مکان پر از زباله است. کاری در این باره بکنید. این شرم آور است.»

لحظات تاثرآوری نیز وجود دارد. یک مدرسه جدیدالتاسیس ابتدایی در دهکده‌ای نزدیک مرز ارمنستان که فریاد و سر و صدای ۳۶۰ دانش‌آموز آن در استقبال از همسر آقای اوزیگین، خواهر و برادرزاده‌اش که پشتیبانی ساخت مدرسه را به عهده داشتند، به گوش می‌رسد. کودکان این منطقه به ندرت به دبیرستان می‌روند.

بسیاری از آنان به زبان کردی، زبان اول آنها، صحبت می‌کنند و والدین آنها از طریق پرورش گاو و گوسفند به سختی امرار معاش می‌کنند. لباس‌ها مندرس و انگشتان پای آنها از کفش‌های پلاستیکی آنها پیدا است. اما بمانند تابش نور شبانگاهان ماه به روی نوک قله برفی کوه آرارات، نور امید در سیمای آنها هویدا است.

«دانیان کوبا،» دانش‌آموز کلاس هفتمی قد بلند با کت و کراوات می‌گوید وقتی که بزرگ شد می‌خواهد چه کاره شود، او با صدایی رسا و محکم و در حالی که به کفش‌هایش نظری می‌اندازد دوباره سرش را بلند می‌کند و می‌گوید: «من می‌خواهم معلم ریاضی شوم.»

برای آقای اوزیگین، یکی از ثروتمندترین مردان جهان شدن فشار خاص خود را دارد. او هر روز نامه‌های زیادی دریافت می‌کند. برخی از آنان از او درخواست می‌کنند تا بدهی‌شان در بانک فینانس را ندیده بگیرد. برخی هم خیلی تاثرانگیزند، اخیرا نامه‌ای دریافت کرد از یک هوادار خود در زندان که تقاضای یک جفت کفش و یک پیراهن کرده بود. او این درخواست را حتما عملی خواهد کرد. همانند برخی افراد که زیاد چنین کارهایی انجام داده‌اند، آقای اوزیگین سعی می‌کند گوی سبقت را از دیگران برباید.

«وارن بافت» ممکن است ثروتمندترین مرد جهان باشد، اما آقای اوزیگین می‌گوید، ثروت من خیلی سریع‌تر رشد کرده و بالا رفته چون «حساب کردن بهره مرکب من بهتر از «بافت» بوده با اینکه هنوز در نیمه راهم.»

او همچنین خود را شاگرد مدرسه زندگی «جی پی مورگان» می‌داند. او مرتب از مورگان می‌گوید. کسی که حاکم مطلق دنیای مالی در ابتدای قرن بیستم بود. و اینکه چقدر برای پسر، دختر و همسرش باقی گذاشت به اضافه حقوقی که به کاپیتان کشتی خود می‌داد. ولی فقدان شهرت اوزیگین در بخش وسیع‌تری از جهان، او را اذیت می‌کند. او می‌گوید: «من هر ماه ۲‌درصد از درآمد خالص خود را می‌بخشم. من فکر نمی‌کنم بیل گیتس چنین کاری بکند.»

منبع: اکونومیست