جان مک میلان

ترجمه و تنظیم: مهدی نصرتی

سالانه میلیاردها دلار صرف معالجه اختلالات جنسی می‌شوند، اما تقریبا برای معالجه مالاریا پولی خرج نمی‌شود. در این صورت مشخص است که بازار، سمت و سوی تحقیقات را به چه سمتی سوق می‌دهد. این وضعیت به وضوح از ناکارآیی و نقص بازارها حکایت می‌کند، اما پیدا کردن جایگزینی برای مکانیسم بازار کار ساده‌ای نیست. هیچ سیستم جایگزینی وجود ندارد که بتواند بهتر از بازار، کار نوآوری و ارائه داروها را انجام دهد. بازار با وجود شکست‌هایش،‌ موفقیت‌های تحسین برانگیزی هم داشته‌است که عبارت است از؛ داروهای جدیدی که موجب طولانی شدن و نجات جان‌های زیادی شده است. داروهای ضدایدز موجب نجات جان هزاران نفر شده‌است. آنتی‌بیوتیک‌ها و واکسن‌ها تقریبا باعث محو شدن دیفتری، سفلیس، سیاه سرفه و فلج اطفال شده‌اند. مرگ‌ومیر ناشی از آنفلوانزا و بیماری‌هایی از این دست کاهش یافته است و موجب شده‌است میلیون‌ها نفر زندگی طولانی‌تر و بهتری داشته باشند.

انگیزه‌های بازار هستند که موجب ایجاد نوآوری و معجزه‌های دارویی شده‌اند، اگر انگیزه سود نبود، بسیاری از این داروها به وجود نمی‌آمد. آدام اسمیت گفته‌است؛ نفع شخصی می‌تواند منجر به خیر عمومی شود. برای این گفته مثالی بهتر از این موضوع نمی‌توان یافت که سودجویی شخصی منجر به تولید داروهای نجات‌بخش شده‌است. به جز بازار، هیچ سیستم اقتصادی دیگری نتوانسته‌است به طور پیوسته موجب نوآوری‌های داروسازی شود. جایگزین‌های بازار- مانند تهیه دارو توسط آژانس‌های بین‌المللی یا دولت- بسیار کمتر از شرکت‌های داروسازی در تولید و توسعه داروهای جدید موفق بوده‌اند. با اینکه آزمایشگاه‌های دولتی در آمریکا و اروپا تحقیقات مهمی را انجام می‌دهند، اما آنها فاقد ظرفیت و انگیزه‌های لازم برای تبدیل علوم پایه به داروهای قابل استفاده هستند. با توجه به سرمایه‌گذاری عظیم و نتایج بسیار نامطمئن این صنعت، ‌باید چشم‌اندازی از سود وجود داشته باشد تا موتور توسعه و بهبود مداوم داروها باشد. تنها بازار است که می‌تواند این انگیزه را ایجاد کند.

با همه نقش مثبتی که بازار دارد، اما ارزش اجتماعی واکسنی جدید علیه بیماری‌های استوایی نظیر مالاریا که باعث نجات جان‌های زیادی می‌شود قابل مقایسه با پولی نیست که از فروش آن به افراد کم‌درآمد نیازمند به دارو به دست می‌آید، بنابراین انگیزه‌هایی که از بازار ناشی می‌شوند قطعا ناکافی هستند. درآمد فروش این داروها آن قدر کم است که هزینه‌های انجام تحقیقات مرتبط با آنها را پوشش نمی‌دهد. ریشه اصلی موضوع ناشی از فقر است و بنابراین تنها با فکر کردن به بازار نمی‌توان مساله را حل کرد، اما بازار همچنان قادر است به حل موضوع کمک کند.

این که بگوییم شرکت‌های داروسازی به قوانین بازار پاسخ می‌دهند، تمام داستان نیست. آنها به صورت منفعلانه قوانین بازار را از پیش داده شده فرض نمی‌کنند، بلکه سعی می‌کنند به آن قوانین شکل دهند و بر طراحی بازار تاثیر بگذارند. آنها با لابی‌های حریصانه خود با دولت سعی می‌کنند خود را از اتهام دست کاری قیمت‌ها مبرا دارند و مانع دخالت دولت شوند. در خلال مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۰، صنعت داروسازی ۱۶۷میلیارد دلار برای لابی کردن هزینه نمود که بیش از هر صنعت دیگری بود.

مقادیر عظیمی که شرکت‌های داروسازی صرف لابی می‌کنند نشان دهنده میزان درگیری بازار و دولت است. بازارهای دارویی هیچ‌گاه یک بازار آزاد واقعی نبوده‌اند. مالکیت معنوی بدون دولت نمی‌تواند وجود داشته‌باشد، زیرا دم و دستگاه پیچیده‌ای مورد نیاز است تا حقوق مالکیت ایده‌ها را تعریف و اعمال کند. وجود دولت‌ها برای حفظ بازار فعلی دارویی ضروری بوده‌است و برای هر تلاشی جهت بهبود آن نیز ضروری هستند. بنابراین، انگیزه‌های مورد نیاز برای نوآوری در داروسازی، ربطی به اقتصاد مطلقا آزاد ندارد. بازار بخش جدایی‌ناپذیر هر راه‌حلی است، اما تنها بخشی از آن. دولت نیز از دو راه در این موضوع دخیل است: فراهم کردن منابع مالی و طراحی بازار.

سلامت عمومی - یعنی محافظت در برابر خطرات محیطی، توسعه رفتارهای سالم، جلوگیری از شیوع و گسترش بیماری‌ها و مقابله با حوادث- همان چیزی است که اقتصاددانان آن را کالای عمومی می‌نامند. همانند سایر کالاهای عمومی، اینجا نیز نمی‌توان عرضه را به بازار واگذار کرد. کنترل بیماری‌های قابل انتقال، منافعی را موجب می‌شود که تا حد زیادی اشتراکی است. برای مثال آنهایی که واکسن بیماری فلج اطفال را دریافت می‌کنند فقط خودشان منتفع نمی‌شوند، بلکه دیگران نیز بدین نحو منتفع می‌شوند. انفرادی گمان کردن هزینه‌ها و منافع، موجب استفاده بسیار ناچیزی از واکسن‌ها می‌شود. در همه کشورهای توسعه یافته، سلامت عمومی به حق به عنوان یکی از نگرانی‌های دولت به شمار می‌رود. این منطق برای لزوم دخالت دولت، تنها در سطح یک کشور منفرد صادق نیست، بلکه در سطح جهانی نیز این گونه است. بیماری‌هایی نظیر ابولا، وبا، تب‌زرد و مننژیت در طول مرزهای جغرافیایی پراکنده هستند. با وجود مسافرت‌های هوایی، آنها سریعتر از هر زمانی شیوع پیدا می‌کنند. بنا به نظر سازمان بهداشت جهانی (WHO) «یک بیماری قابل انتقال که در یک کشور اتفاق می‌افتد، روز بعد ممکن است به هر نقطه‌ای از زمین منتقل شود». کشورهای توسعه یافته محض منافع شخصی خودشان باید برای کنترل بین‌المللی بیماری‌ها هزینه کنند.

اطلاعات علوم پایه نیز نوعی از کالاهای عمومی هستند. منافع این علوم، در انحصار کاشف آن نیست‌، بنابراین بازارها باعث تحریک سطح ناچیزی از تحقیقات در این زمینه می‌شوند. برای همین است که در همه‌جا،‌ دولت‌ها هستند که برای دانش هزینه می‌کنند. در سال ۲۰۰۰، هزینه‌های دولت آمریکا برای تحقیقات مرتبط با سلامت از طریق انستیتوی ملی سلامت (NIH) و سایر سازمان‌های فدرال بالغ بر ۱۸میلیارد دلار بود. دانشگاه‌ها، موسسات و خیریه‌ها، نیز حدود ۱۰میلیارد دلار دیگر هزینه کردند. این مقادیر جدای از هزینه‌های حدود ۵/۲۲میلیارد دلاری است که شرکت‌های داروسازی آمریکایی انجام می‌دهند. اکثر پتنت‌‌های دارویی مهم که به شرکت‌های داروسازی واگذار شده‌است، ناشی از تحقیقات انجام شده مورد حمایت دولت است. از میان اکتشافات کلیدی زیست‌پزشکی، تنها ۱۷درصد ناشی از صنعت داروسازی بوده‌است. برای مثال عمده کاری که موثر بودن داروهای ضد ویروسی ایدز را نشان داد توسط NIH و سایر آزمایشگاه‌های دولتی انجام شده‌است. بنابراین بازدهی و سودآوری تحقیقات شرکت‌های داروسازی مبتنی بر هزینه‌های دولتی است.

برای اینکه علوم محض به سمت کاربردهای مفید و قابل استفاده هل داده شوند، معمولا به انگیزه‌های بازار نیاز وجود دارد. تبدیل یک پیشرفت شگرف علمی به یک داروی عملی معمولا به صورت خیلی کارآتری در بخش خصوصی انجام می‌شود.