کودکان روستایی، در معرض فقر بیشتر

عکس: آکو سالمی

دکتر وحید محمودی*

اشاره: پدیده فقر کودک، یک پدیده تک‌بعدی نیست که فقط با تکیه بر درآمد خانوار بتوان آن را اندازه‌گیری کرد. بلکه پدیده فقر و محرومیت کودکان، پدیده‌ای چندبعدی محسوب می‌شود. برای مثال، ابعاد فقر کودک می‌تواند دامنه‌ای از موضوعاتی همچون تعداد کودکان هر خانوار، وضعیت اشتغال والدین و... حتی تعداد جشن‌هایی را که خانوار در هر سال برگزار می‌کند، در بر گرفته و حتی کیفیت روابط والدین با پدربزرگ و مادربزرگ را نیز شامل شود. بر مبنای مطالعه‌ای که به تازگی با استفاده از روش محرومیت از سبد اساسی خانوار انجام داده‌ایم، نتایجی در مورد وضعیت فقر کودک در ایران به دست آمده که در یادداشت پیش‌رو، به برخی از آنها اشاره شده است:

اهمیت توجه به ابعاد مختلف فقر کودک

صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل (یونیسف)، «فقر کودک» را به صورتی کوتاه اما نسبتا جامع، اینگونه تعریف می‌کند که: «کودکان فقیر، بچه‌هایی هستند که در محیطی زندگی می‌کنند که در آن به توسعه ذهن، فیزیک، عواطف و معنویاتشان لطمه وارد می‌شود.»

از این تعریف معلوم می‌شود که ناکافی بودن سطح درآمد سرانه خانوار، فقط یک جنبه از ابعاد فقر کودکان را تشکیل می‌دهد. به همین دلیل امروزه در ادبیات «فقر کودک»، مفهوم «فقر چند بعدی» (Multidimensional Poverty) بیشتر از «فقر درآمدی»، به معنای درآمد کمتر از یک آستانه درآمدی خاص، به چشم می‌خورد.

با این حال هنوز هم، محاسبه نرخ فقر کودکان به شیوه‌های چندبعدی، محققان را با چالش‌هایی روبه‌رو کرده است؛ زیرا از یک طرف جنبه‌های فقر کودکان فراوان هستند و از طرف دیگر، معمولا این جنبه‌ها هم عامل به وجود آورنده فقر کودک هستند و هم خود، از فقر کودک ناشی می‌شوند.

باید توجه کنیم که عوامل و ابعاد فقر کودک علاوه بر آنچه در تئوری به آن رسیده‌ایم، موضوعاتی تجربی نیز هستند. برای مثال، ابعاد فقر کودک می‌تواند دامنه‌ای از موضوعاتی همچون تعداد کودکان هر خانوار، وضعیت اشتغال والدین و... گرفته تا تعداد جشن‌هایی که خانوار در هر سال برگزار می‌کند و حتی کیفیت روابط والدین با پدربزرگ و مادربزرگ را نیز شامل شود.

بنابراین، اندازه‌گیری فقر کودکان به روش چند بعدی در بیشتر کشورها (خصوصا کشورهای در حال توسعه) به دلیل عدم وجود اطلاعات کافی، اگر چه غیرممکن نیست اما بسیار دشوار است. به این مساله یک موضوع دیگر هم دامن می‌زند و آن این است که برای سیاست‌گذاران، دانستن نرخ فقر کودکان به تفکیک جنسیت، وضعیت شهرنشینی، بعد خانواری که در آن زندگی می‌کنند و...

ضروری است.

به این ترتیب می‌توانیم بررسی منظمی از نرخ‌های فقر کودک داشته باشیم و به سوالاتی نظیر آنچه در ادامه می‌آید پاسخ دهیم: فقر کودک در حال حاضر در ایران در چه وضعیتی قرار دارد؟ این وضعیت نسبت به گذشته چه تغییراتی کرده است؟ آیا کودکان روستایی در مقایسه با کودکان شهری در معرض فقر بیشتری هستند؟ آیا درست است که میزان فقر کودکان دختر نسبت به پسران، بیشتر است؟ و آیا فقر کودک در خانوارهای با بعد بالاتر بیشتر است؟

مطالعات انجام شده در مورد فقر کودک، نشان می‌دهد که فقر درآمدی فقط یک جنبه از فقر را اندازه‌گیری می‌کند. در نتیجه، امروزه، هر روش چندبعدی که جنبه‌های مختلف فقر کودک را در نظر بگیرد، نسبت به فقر درآمدی ارجحیت دارد. انتخاب میان روش‌های متعدد اندازه‌گیری فقر کودک نیز، بیشتر به در دسترس بودن آمارهای مرتبط با وضعیت کودکان بستگی دارد.

از طرف دیگر، تفاوت میان روش‌های مختلف اندازه‌گیری فقر کودک، در واقع به جهت تفاوت آنها در یک یا چند مرحله از مراحل سه گانه محاسبه فقر کودک (یعنی: تعریف منابع فقر، تعیین آستانه فقر و در نهایت شاخص‌سازی) است. با توجه به آمارهای در دسترس در مورد ایران، به نظر می‌رسد با استفاده از آمارهای بودجه خانوار که هر ساله توسط مرکز آمار ایران منتشر می‌شود، بتوان فقر کودک را به صورت چندبعدی محاسبه کرد.

مطالعه موردی «فقر کودک» در ایران

در مطالعه‌ای که به تازگی با استفاده از روش محرومیت از سبد اساسی خانوار انجام داده‌ایم، محرومیت از هر گروه-کالا (در مورد سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۲، شامل ۹ گروه-کالا و از سال ۱۳۸۳ به بعد با ۱۴ گروه- کالا)، به صورت درصد اندازه‌گیری شده است. سپس، حاصل تقسیم تعداد خانوارهایی که حداقل از دو نوع محرومیت رنج می‌برند به کل تعداد خانوارها، به عنوان «نرخ فقر» در نظر گرفته شده است. همچنین از آنجایی که تمرکز ما فقط روی خانوارهای دارای کودک بوده است؛ بنابراین حاصل تقسیم مذکور، همان «نرخ فقر کودک» در ایران است.

تمام مراحل این محاسبه و شاخص‌سازی‌ها، دارای پشتوانه نظری هستند و همچنین در مطالعات استاندارد یونیسف و سایر مطالعات تجربی به کار گرفته شده‌اند. به علاوه، باید اشاره کرد که نرخ فقر کودک، به تفکیک وضعیت «شهرنشینی» یا «روستانشینی»، «جنسیت کودکان» و «بعد خانوار» محاسبه شده است. مطالعه تطبیقی این نرخ‌ها به همراه بررسی ویژگی جمعیت‌شناسی ایران، نتایج زیر را نشان می‌دهد:

الف) در طول دوره ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۷، با وجود روند صعودی جمعیت کل کشور، روند تمام نرخ‌های محاسبه‌شده برای فقر کودک، نزولی است. بیشترین میزان نرخ کلی فقر کودک (یعنی نرخ فقر تمام دختران و پسران شهری و روستایی) در سال ۱۳۷۴ (معادل ۶۵/۳۱ درصد) و کمترین آن مربوط به سال ۸۶ (معادل ۱۱/۲۴ درصد) است. نتایج نشان می‌دهد که بعد از هر کاهش قابل توجهی در نرخ کلی فقر کودک، یک افزایش معناداری در مقدار آن، بلافاصله در سال بعد رخ داده است. همچنین، آمار توصیفی، بیان می‌کند که هم‌اکنون میانگین نرخ کلی فقر کودک در ایران ۵۱/۲۷ درصد است و این نرخ با سرعت متوسط منفی ۳۶/۱ (درصد) در حال کاهش است.

ب) شهرنشینی در ایران در حال رشد است و در حال حاضر و به طور متوسط، ۲۸/۶۱ درصد از جمعیت در مناطق شهری زندگی می‌کنند. نتایج این پژوهش نشان داد که در اکثر سال‌ها، نرخ فقر کودکان روستایی از نرخ فقر کودکان شهری بیشتر است و اگر در برخی سال‌ها این نامساوی تغییر جهت داده، بلافاصله در سال بعد، «شدت» (و نه مقدار) مهاجرت از روستا به شهر کاهش یافته است. در نهایت باید اشاره کرد که با وجود روند کاهشی نرخ فقر کودکان شهری و کودکان روستایی، فقر کودکان شهری با سرعت بیشتری در حال کاهش است.

ج) از نظر ترکیب جنسیتی جمعیت ایران، باید دانست که اگرچه از سال ۷۵ به بعد نسبت جمعیت مردان به زنان تقریبا ثابت مانده است، اما در اکثر سال‌ها، نرخ فقر دختران بیشتر از نرخ فقر پسران بوده است. در سال‌های معدودی که این نامساوی برعکس شده، تفاوت بین نرخ‌ها چندان قابل ملاحظه نیست. اما سرعت کاهش نرخ فقر دختران و پسران تقریبا مشابه است.

د) سرانجام، براساس نتایج این پژوهش، مشخص شده است که فقر کودک در ایران با بعد خانوار ارتباط روشنی ندارد. بعد خانوار، بیشتر با انواع خاصی از محرومیت‌ها مرتبط است. محرومیت‌هایی که نتیجه آنها بیشتر در بلندمدت مشخص می‌شود (مثل محرومیت خانوار از پس‌انداز و سرمایه‌گذاری)، با افزایش بعد خانوار، افزایش می‌یابند. در مقابل، محرومیت‌هایی که بیشتر به حداقل معیشت خانوار مربوط هستند (مثل محرومیت از خوراک)، لزوما رفتار این چنینی ندارند.

به طور خلاصه، می‌توان نتایج پژوهش مذکور را به این شکل جمع‌بندی کرد که در طول دوره ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۷، روند تغییرات تمام نرخ‌های فقر کودک، نزولی بوده است. بیشترین میزان نرخ کلی فقر کودک (یعنی نرخ فقر تمام دختران و پسران شهری و روستایی) در سال ۱۳۷۴ (معادل ۶۵/۳۱ درصد) و کمترین آن مربوط به سال ۸۶ (معادل ۱۱/۲۴ درصد) است. همچنین، نرخ فقر کودکان روستایی، همواره از نرخ فقر کودکان شهری، بیشتر بوده است. به علاوه، در اکثر سال‌ها، نرخ فقر دختران بیشتر از نرخ فقر پسران بوده است. سرانجام، فقر کودک در ایران با بعد خانوار ارتباط روشنی ندارد. بعد خانوار، بیشتر با انواع خاصی از محرومیت‌ها مرتبط است.

*اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه تهران