عماد عظیمی*
تولید ناخالص داخلی یا GDP یکی از مهم‌ترین مفاهیم پایه‌ای اقتصاد است. این مفهوم پس از جنگ جهانی دوم کاربرد ویژه‌ای پیدا کرد به طوری که یکی از مهم‌ترین معیارهای مقایسه اقتصاد کشورهای مختلف بوده است.

مبانی نظری این متغیر مهم برای اولین بار در سال 1953 میلادی به صورت فرموله شده تحت عنوان سیستم حساب‌های ملی ارائه شد که در مفهومی کوچک‌تر تحت عنوان حساب‌های منطقه‌ای شناخته می‌شود که همان محاسبه ارزش تولید ناخالص داخلی را در بعد خردتر و در سطح مناطق بازگو می‌کند.اولین تجربه حساب‌های اقتصادی در سال 1953 در ایتالیا صورت گرفت و سپس به تدریج در برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان،اتریش و... به کار گرفته شد.در حال حاضر تهیه این آمار براساس سیستم حساب‌های ملی (SNA1993) صورت می‌پذیرد.


مقاله حاضر به بررسی تولید ناخالص داخلی کشور بر مبنای روش تولیدی می‌پردازد که از سال 1379 در دفتر حساب‌های اقتصادی مرکز آمار ایران به طور پیوسته برای تمامی استان‌های کشور صورت می‌پذیرد. با توجه به روش‌های متفاوتی که برای محاسبه تولید ناخالص داخلی کشور و استان‌ها وجود دارد برای بررسی هریک از این روش‌ها باید به بررسی سایر روش‌ها نیز پرداخت که خارج از حوصله این مقاله است. تنها می‌توان به ذکر دو نکته بسنده کرد. اول آنکه ارزش تمامی تولیدات عنوان شده در این مقاله بر اساس قیمت‌های رایج بازاری یا قیمت جاری است که شاخص تورم را در خود دارند. بنابراین برای رسیدن به ارزش تولید واقعی باید سهم افزایش قیمتی را از آن خارج ساخت (تورم زدایی یا Deflation ) ولی با توجه به پیچیده بودن این روش مرکز آمار ایران تا سال‌های محدودی این روش را به کار برده است. دوم، اساس روش تولیدی بر مبنای مفهوم ارزش افزوده است.محاسبه ارزش افزوده برای جلوگیری از احتساب مضاعف است.به بیان دیگر ارزش کالاها و خدماتی که به عنوان داده‌های واسطه استفاده می‌شوند، خود محصول یا ستانده مرحله قبل هستند، بنابراین برای محاسبه ارزش افزوده یک بخش باید مصارف واسطه از ستانده کسر شود تا دوباره‌شماری صورت نپذیرد.
این مقاله به بررسی ارزش تولید ناخالص داخلی کشور از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۸ (آخرین سالی که اطلاعات مربوطه موجود است) با احتساب و بدون احتساب ارزش افزوده بخش نفت خام می‌پردازد و به دنبال آن است تا به مقایسه اجمالی نرخ رشد در هردو حالت پرداخته و سپس نتیجه گیری کلی را به دست آورد. بدیهی است که مطالب عنوان شده می‌تواند آغاز کننده تحقیقات بیشتری درمورد این مفهوم با ارزش باشد.


جدول ۱ نشان‌دهنده ارزش تولید ناخالص داخلی به قیمت جاری می‌باشد.
همان‌طور که مشخص است روند تولید ناخالص داخلی کشور روندی فزاینده است. این روند با رشد متوسطی حدود 11/20 درصد در 10 سال است. معنی این رشد آن است که ارزش تولیدات داخلی با در نظر گرفتن ارزش تولید نفت در کشور با رشدی معادل 20 درصد به قیمت جاری افزایش داشته است. برای واکاوی بیشتر باید به محاسبه نرخ رشد هر سال توجه کرد.
در جدول (۱) بالاترین نرخ رشد متعلق به سال ۱۳۸۳ و کمترین مقدار رشد مربوط به سال ۱۳۸۸ است. به این نکته ضروری باید توجه شود که تنها سالی که در ۱۰ سال مورد مطالعه با نرخ رشد تک رقمی همراه بوده است مربوط به سال ۱۳۸۸ است.
برای بررسی‌های بیشتر و دریافت علت نیاز به شاخص قیمت و بهای کالاها و خدمات تولیدی یا مصرفی است تا مشخص شود علت کاهش رشد چیست؟ این نکته را نباید دور از نظر داشت که زمانی که با توجه به رشد تورم و قیمت جاری مقدار تولید تا این حدود کاهش یافته است پس از تورم‌زدایی و تعدیل قیمت و محاسبه مقدار تولید واقعی احتمالا این کاهش رشد اقتصادی بیش از رقم قبلی است که نیازمند بررسی‌های بیشتر و دریافت علت است.
ضمن آنکه این کاهش رشد با احتساب ارزش تولید نفت خام است که سهم قابل توجهی از تولیدات ملی را شامل می‌شود و این نکته زنگ خطری است برای تولید در اقتصاد ایران، ولی همان‌طور که در ادامه نشان داده خواهد شد اگر ارزش افزوده بخش نفت خام کنارگذاشته شود نرخ رشد تولیدات غیرنفتی افزایش نشان می‌دهد. که این به معنای کاهش سهم ارزش افزوده نفت در سال ۱۳۸۸ می‌باشد.
برای درک بهتر روند رشد اقتصادی باید نگاهی به نمودار روند نرخ رشد اقتصادی کشور در سال‌های 1388-1379 بیندازیم.



نرخ رشد اقتصادی کشور با احتساب نفت
با توجه به نمودار(2) می‌توان متوجه شد که نرخ رشد اقتصادی سال 1379 صفر است. باید توجه داشت که این مساله به این معنی نیست که در سال 1379 تولیدی صورت نگرفته است، بلکه به دلیل آنکه محاسبه ارزش تولید ناخالص داخلی به روش تولیدی از سال 1379 در دستور کار دفتر حساب‌های اقتصادی مرکز آمار ایران قرار گرفته است این رقم برای سال‌های قبل وجود ندارد و چون ارزش تولید سال 1378 به روش تولیدی موجود نیست، بنابراین نمی‌توان نرخ رشد سال 1379 را محاسبه کرد.
با توجه به نمودار (۲) همان‌طور که گفته شد روند سینوسی شکل در نرخ رشد مشاهده می‌شود. این به معنای افت و خیز روند تولید در داخل اقتصاد ایران است که متاثر از نرخ تورم و سیاست‌های دولتی است و تنها سالی که نرخ رشد یک رقمی (به قیمت جاری) را شاهد هستیم سال ۱۳۸۸ می‌باشد. حال باید همین روش مطالعه را برای تولید ناخالص داخلی بدون نفت ادامه داد که نتایج آن در جدول شماره ۲ خلاصه شده است.


در این بخش هم مشاهده می‌شود که روند تولید ناخالص داخلی کشور از سال ۱۳۷۹ روندی صعودی داشته است که البته نمی‌توان همه آن را به حساب تولید واقعی گذاشت؛ چراکه روند نرخ تورم در آن سهم بسزایی را ایفا می‌کند و همین مساله ما را ناچار می‌کند برای بررسی بیشتر به روند نرخ رشد آن دقت کنیم. همان‌طور که در نمودار ۴ مشاهده می‌شود روند نرخ رشد تولید ناخالص بدون نفت نیز مانند تولید با نفت دچار نوسانات شدید است که باعث شده حرکت نمودار به شکل نوسانی(سینوسی) باشد و به این معناست که حرکت روند تابع شرایط مختلف اقتصادی و سیاسی است. دو تفاوت مهم میان این روند و تولید با احتساب نفت خام وجود دارد:
1- اختلاف نرخ رشد سال‌های مختلف با احتساب نفت خام بیش از تولید ناخالص داخلی بدون نفت است و این به این معنی است که تکانه‌های نفتی و سیاست هایی که بر تولید نفت خام اثرگذار هستند بیش از سایر متغیرها بر تولید اثرگذار هستند و همین مساله اتکای رشد اقتصادی را به تنها یک کالا یعنی نفت نشان می‌دهد.به طوری که اختلاف بیشترین نرخ رشد با کمترین نرخ رشد حدود 75/22 واحد درصد است که نشان‌دهنده واریانس بالای نرخ رشد با احتساب نفت است در حالی که همین مقدار اختلاف برای تولید ناخالص داخلی بدون احتساب نفت خام حدود 28/13 واحد درصد است که نشان‌دهنده نوسان کمتر در بخش تولید بدون نفت است. پس تولید نفت به عنوان یک متغیر اثرگذار در اقتصاد ایران و سیاست‌های ناشی از آن عامل اصلی نوسانات نرخ رشداقتصادی است.
۲- در بخش تولید بدون نفت ما شاهد نرخ رشد تک رقمی نبوده ایم. به بیان دیگر در سال ۱۳۸۸ که با احتساب نفت‌خام ما رشد تک‌رقمی۹۸/۷ درصدی را شاهد هستیم در ارزش تولید ناخالص داخلی بدون نفت ما رقم ۲۸/۱۴ درصدی را داریم و این به معنی آن است که در سال ۱۳۸۸ حتی با محاسبه ارزش افزوده بخش نفت خام ما شاهد رشد تک رقمی هستیم در حالی که اگر ارزش افزوده نفت خام را کنار بگذاریم، رشدی ۲۸/۱۴ درصدی را داریم و این نشان‌دهنده آن است که رشد ارزش افزوده سایر بخش‌ها به غیر از نفت خام به طور میانگین روندی مثبت داشته. البته این سخن به معنی بالا بودن تولید واقعی در اقتصاد داخل نیست؛ چراکه امکان دارد این افزایش نرخ رشد به واسطه رشد شاخص قیمتی باشد نه
تولید حقیقی.
برای درک بهتر اختلاف تولید با ارزش افزوده نفت خام و بدون آن باید نسبت تولید ناخالص با نفت و بدون نفت را محاسبه کرده تا دریابیم بیشترین و کمترین مقدار تولید نفت خام متعلق به چه سال‌هایی بوده است.جدول ۳ نشان‌دهنده ارزش افزوده بخش نفت و سهم آن در تولید ناخالص داخلی است.
با نگاه به جدول 3 می‌توان دریافت که بیشترین مقدار اختلاف تولید با نفت و بی نفت متعلق به سال 1387 می‌باشد که قیمت جهانی نفت بالا بوده است در حالی که اگر بخواهیم بیشترین سهم ارزش افزوده نفت در GDP کل کشور را حساب کنیم متعلق به سال 1386با رقم 60/29 درصد است. نمودار 5 نشان‌دهنده اختلاف تولید ناخالص داخلی با احتساب و بدون احتساب نفت می‌باشد.
نمودار مشخص می‌کند که ارزش افزوده نفت خام به قیمت جاری در سال ۱۳۸۸ پایین‌تر از دو سال قبل است و این مقدار ارزش افزوده به سال ۱۳۸۵ نزدیک‌تر است. بنابراین پایین بودن ارزش افزوده نفت خام علت کاهش نرخ رشد با احتساب نفت خام سال ۱۳۸۸ را مشخص می‌کند.این نکته بیانگر آن است که سهم ارزش افزوده بخش نفت در سال ۱۳۸۸ کمترین مقدار در خلال سال‌های مورد مطالعه است. پایین‌تر بودن سهم ارزش افزوده بخش نفت در سال ۱۳۸۸ همراه با رشد اقتصادی بدون احتساب نفت در همین سال این فرضیه را به بار می‌آورد که مهم‌ترین علت رشد اقتصادی در این سال، رشد تولیدات غیر نفتی است ولی نکته مهم آن است که این رشد را نباید بدون توجه به رشد شاخص قیمتی در نظر گرفت چرا که به همین تناسب نیز شاخص قیمتی از خود رشد نشان داده و تولید واقعی را دچار تردید می‌سازد.
ستون آخر در جدول 3 را می‌توان به نوعی درجه وابستگی تولید ناخالص داخلی به ارزش افزوده نفت خام به حساب آورد. در محاسبات روش تولیدی 72 رشته فعالیت تشکیل دهنده تولید ناخالص داخلی هستند. بخش نفت خام و گاز طبیعی یکی از این 72 رشته فعالیت است، بنابراین کاملا مشخص است که زمانی که تنها یکی از فعالیت‌های 72 رشته‌ای سهمی بین 20 تا 30 درصد در تولید ناخالص داخلی را داشته باشد اقتصاد متکی بر آن رشته فعالیت می‌باشد و هر گونه تکانه‌ای که منجر به تغییر این سهم شود بر متغیرهای کلان اقتصادی اثر شدیدی خواهد داشت.

نتیجه‌گیری
همان‌طور که در خلال مقاله مشخص شد متوسط نرخ رشد اقتصادی قیمت جاری با احتساب نفت خام حدود ۱۱/۲۰ درصد می‌باشد در حالی که همین متوسط نرخ رشد برای تولید ناخالص داخلی بدون نفت در حدود ۶۳/۲۰ درصد است.
هر چند نرخ رشد بدون نفت کمی بیش از همین رقم با احتساب نفت است که به معنی جهش در تولیدات غیر نفتی است ولی باید به این نکته دقت داشت همان‌طور که در جدول 3 مشخص شد، اقتصاد ایران هنوز در چنگال اقتصاد نفتی و تک کالایی محصور است و رقم هر دو بخش(با نفت و بدون نفت) همپای یکدیگر در حال رشد هستند. این مساله ضرورت تغییر سیاست‌های تولیدی و حرکت از اقتصاد تک محصولی به سمت اقتصاد چند محصولی را بیش از پیش مشخص می‌سازد. وجود نیروی کار جوان و متخصص همراه با وجود منابع زیرزمینی غنی این موقعیت را به اقتصاد ایران می‌دهد که در صورت توجه به مکانیزم‌های دانش اقتصاد و به کارگیری اصول آن توانایی رهایی از اقتصاد تک محصولی را داشته باشد؛ چرا که منابع زیرزمینی متعلق به نسل‌های آتی این مملکت نیز می‌باشد.
با مشاهده روند حرکت نامنظم(سینوسی) نرخ رشد در هر دوبخش صرف نظر از ارقام عنوان شده می‌توان به یک نکته مشترک دست یافت و آن هم حرکت بدون روند مشخص در بخش تولیدات است. همان‌طور که مشخص است روند حرکت نرخ رشد در بخش نفت بیش از تولید بدون نفت دچار نوسان است که نشان دهنده برونزا بودن قیمت نفت و تاثیر‌پذیری تولیدات داخلی از قیمت جهانی نفت است که در این جا هم لزوم توسعه موسسات مالی که ریسک‌های ناشی از نوسانات قیمت نفت را کاهش دهند، بیش از پیش مشخص می‌باشد.
*کارشناس مسوول حساب‌های منطقه‌ای
استان مرکزی
eaue58@yahoo.com