مرور طرح اشتغال نیمهوقت زنان در سازمانهای دولتی
انعطافپذیری بیشتر یا بهرهوری کمتر؟
در بسیاری از جوامع، الگوی تقسیم کار وجود دارد. زنان عموما کارهایی را بر عهده میگیرند که با وظیفه تربیت فرزندان سازگاری داشته باشد؛ به طوری که آنها را برای ساعتهای طولانی از خانه دور نگه ندارد و جزو مشاغل پرخطر نیز نباشد.
متین پدرام*
در بسیاری از جوامع، الگوی تقسیم کار وجود دارد. زنان عموما کارهایی را بر عهده میگیرند که با وظیفه تربیت فرزندان سازگاری داشته باشد؛ به طوری که آنها را برای ساعتهای طولانی از خانه دور نگه ندارد و جزو مشاغل پرخطر نیز نباشد. در مقابل مردان برای تامین مخارج و هزینههای خانواده به اشتغال تماموقت گرایش دارند و دوری آنها از خانه چندان اهمیت ندارد. این امر میتواند گرایش زنان را به مشاغل پارهوقت افزایش دهد. در این میان دو دیدگاه درباره اشتغال پارهوقت زنان وجود دارد:
دیدگاه موافقان اشتغال نیمهوقت زنان
موافقان بر این باورند که زنان میان اشتغال تماموقت و عدم اشتغال باید به انتخاب دست بزنند. با توجه به اینکه تقسیم کار سنتی در خانوادهها حاکم است و زنان باید علاوه بر انجام کارهای خانه به اشتغال در بیرون از خانه نیز بپردازند، افزایش مشاغل پارهوقت هم به نفع زنان و هم به نفع خانوادهها است.
برای نمونه در سال ۱۹۵۰ میلادی مشاغل پارهوقت در هلند متولد شد. بنگاههای اقتصادی به دلیل محدودیتهای زنان متاهل به آنها مشاغل پارهوقت را پیشنهاد کردند. این امر با استقبال نیروی کار مواجه شد. آمارهای سال ۲۰۰۸، نشان میدهند که نزدیک به ۴۰ درصد زنانی که در هلند به صورت پارهوقت کار میکردند، فرزندان خردسال داشتند.
میتوان این طور گفت که دسترسی زنان به مشاغل پارهوقت به آنها یک جدول زمانی انعطافپذیر میدهد و میتوانند شغل خود را با وظایف دیگر هماهنگ کنند. این امر میتواند به افزایش احساس رضایت از زندگی و ایجاد تعادل میان وظایف زناشویی و شغل بینجامد.
برای مثال، مطالعات سال ۱۹۹۱ در سوئد بیان میکند مشاغل پارهوقت به تقویت موقعیت زنان در بازار کار انجامیده و وابستگی اقتصادی آنها را به همسران خود کاهش داده است. همچنین مشاغل پارهوقت به کاهش خروج از بازار کار به دلیل بچهدار شدن کمک کرده است.
همچنین موافقان بر این باورند که مشاغل پارهوقت به کاهش نابرابریهای جنسیتی و موانع ورود زنان به بازار کار کمک میکند. در گزارش سال ۲۰۰۹ کنفرانس بینالمللی کار میخوانیم: «...زنان صرفنظر از مشاغل تماموقت یا پارهوقت با موانع متعددی برای حضور در بازار کار مواجه هستند. نوع مشاغلی که به آنها پیشنهاد میشود، میزان دستمزد و شرایط کار، دسترسی آنها به مشاغل با درآمد بالا، امنیت شغلی و نبود زمان، منابع یا اطلاعات کافی برای اجرای حقوق خود از جمله موانع زنان برای کاهش نابرابریهای جنسیتی است...». بنابراین گسترش مشاغل پارهوقت میتواند به کاهش این موانع کمک کند.
دیدگاه مخالفان
بر اساس دیدگاه مخالفان، اشتغال پارهوقت زنان به طور ضمنی موجب تضییع منابع و سرمایهگذاریهای مربوط به سرمایه انسانی میشود. برای مثال در ایران، میزان ورود دختران به دانشگاه بیشتر از پسران است؛ بنابراین اشتغال پارهوقت زنان به طور ضمنی به عدم استفاده از این پتانسیل اشاره میکند که به انحراف منابع و سرمایهگذاریها منجر میشود. مخالفان بر این باورند که رشد مشاغل پارهوقت نباید به معنای وضع محدودیتها به منظور کاهش فرصتهای شغلی تماموقت برای زنان باشد. امری که در سوئد وجود دارد و به مشاغل پارهوقت در این کشور فقط به عنوان یک دوره گذار به مشاغل تماموقت نگاه میشود.
زنان دارای مشاغل پارهوقت در صورت از دست دادن شغل خود نیز با ریسک انتظار برای یافتن شغل جدید مواجه میشوند و مدیران نیز از مهارتها و تواناییهای آنها اطلاع ندارند. زنانی که به صورت پارهوقت کار میکنند اغلب انگیزهای برای افزایش مهارتهای خود ندارند و فرصتهای ارتقای شغلی آنها در بازار نیز اندک است. زیرا مشاغلی مانند مدیریت یک بنگاه اقتصادی یا ردههای بالای شغلی به ندرت به صورت پارهوقت در دسترس خواهند بود.
مشکلات افزایش مشاغل پارهوقت
افزایش مشاغل پارهوقت سه مشکل کلیدی به وجود خواهد آورد:
۱- رشد مشاغل با دستمزد پایین
۲- تاثیرات منفی مشاغل پارهوقت بر افزایش بهرهوری
۳- افزایش نارضایتی از شغل
مساله کاهش هزینه بنگاههای اقتصادی یکی از دلایل عمده افزایش مشاغل پارهوقت است، اما شواهد نشان میدهند که مشاغل پارهوقت نهتنها برای سرمایه انسانی کارگران زیانآور است بلکه ممکن است به آسیب بنگاههای اقتصادی نیز بینجامد. بنگاههای اقتصادی که از کارگران و کارمندان پارهوقت استفاده میکنند، با بهرهوری کمتر و تعهد کمتر به شغل روبهرو خواهند شد.
باید میان رضایت از ساعتهای کمتر کار و رضایت از شغل تفاوت بگذاریم. برای مثال مطالعات سال ۲۰۰۷ میلادی در بریتانیا نشان میدهد که بیشتر مشاغل پارهوقت، مشاغلی سطح پایین با دستمزد اندک است که به مهارت چندانی نیاز ندارد. همچنین زنانی که مشاغل تماموقت دارند نیز با تغییر شغل خود و انتخاب مشاغل پارهوقت ممکن است با کاهش رتبه شغلی (downgrading) مواجه شوند. به این ترتیب زنان در مشاغل پارهوقت از همه تواناییها، مهارت و دانش خود استفاده نمیکنند که این مساله رفتهرفته به کاهش سرمایه انسانی آنها منجر میشود.
راهکارهایی برای کاهش تاثیرات منفی مشاغل پارهوقت
اهداف زیر میتواند به تسهیل نقش مشاغل پارهوقت در کاهش نابرابریهای جنسیتی کمک کند:
۱- ایجاد تعادل میان مشاغل تماموقت و پارهوقت درباره دستمزدها و شرایط کار
۲- انتخاب آزادانه مشاغل پارهوقت
استراتژی عادی کردن شغل پارهوقت، نقش مهمی در افزایش مشاغل پارهوقت بازی میکند. بدون چنین استراتژی و برخورد مثبتی از سوی کنشگران بازار نمیتوان به افزایش مشاغل پارهوقت امیدوار بود. برای مثال بیشتر مشاغل پارهوقت در ایالات متحده آمریکا اغلب فاقد پوشش بیمهای و مقرری بازنشستگی هستند، زیرا بنگاههای اقتصادی هنوز درباره تاثیرات مثبت آن تردید دارند.
افزایش کیفیت مشاغل پارهوقت به معنای ارائه دستمزدهای مناسب و ترویج فرصتهای شغلی است تا افراد بتوانند به آسانی میان مشاغل پارهوقت و تماموقت دست به انتخاب بزنند. به این ترتیب علاوه بر زنان، مردان نیز میتوانند پس از دستیابی به اهداف خود شغل پارهوقت را رها و به شغلی تماموقت دست پیدا کنند. این در حالی است که استخدام زنان به صورت پارهوقت در سازمانهای دولتی فاقد چنین سازوکاری است و زنان نمیتوانند به سادگی به مشاغل تماموقت دست یابند.
بسیاری از افراد، مشاغل پارهوقت را آزادانه انتخاب نمیکنند و تمایل دارند که شغلی تماموقت داشته باشند. با توجه به این امر مشاغل پارهوقت باید در بیشتر بخشهای اقتصادی کشور وجود داشته باشد. به این ترتیب مشاغل پارهوقت فقط به مشاغلی با مهارت کم و دستمزد پایین خلاصه نمیشود و میتواند در مشاغل مدیریتی و حرفهای نیز وجود داشته باشد. به نظر میرسد، این امر نیازمند مداخله دولت و استخدام گسترده افراد به صورت پارهوقت نیست؛ زیرا چنین راهکاری به انحراف منابع و کاهش بهرهوری خواهد انجامید. برای نمونه در سال ۱۹۲۹ میلادی وزارت کشاورزی ایالات متحده آمریکا ۲۴۰۰۰ کارمند داشت، اما این تعداد در سال ۱۹۷۹ میلادی با کمک مشاغل پارهوقت ۵ برابر و به ۱۲۰۰۰۰ نفر رسید. این کارمندان منافع زیادی در شغل پارهوقت خود داشتند و با ضریب اطمینان بالایی میتوان گفت که از مداخلات دولت و فرآیند اشتغال خود، دفاع و از افزایش چنین سازوکاری حمایت میکنند.
جمعبندی
به نظر میرسد برای افزایش مشارکت زنان به عنوان نیروی کار و توسعه مشاغل پارهوقت نیازمند بهبود فضای کسبوکار هستیم؛ به عبارت دیگر صرفنظر از انعطافپذیری ساعتهای کاری باید انعطافپذیری در انتخاب شغل نیز وجود داشته باشد که این امر نیازمند افزایش مشاغل و رونق اقتصاد است. به این ترتیب بنگاههای اقتصادی با توجه به منافع مشاغل پارهوقت و لزوم استخدام زنان از خود انعطافپذیری نشان داده و میزان مشاغل پارهوقت افزایش خواهد یافت.
در غیر این صورت، افزایش کارمندان بدون توجه به تاثیرات منفی آن به افزایش بوروکراسی و پیچیدهتر شدن فرآیند اشتغال خواهد انجامید. به این ترتیب در آینده، دولت با ارتشی از کارمندان مواجه میشود که با توجه به منافع خود از چنین رویکردهایی حمایت خواهند کرد. کندن یک چاه به کمک خیل عظیمی از کارگران و قاشق میتواند این مساله را به خوبی توصیف کند.
*(matin.lawyer@gmail.com)
همان طور که میدانیم دولت طرحی را در دست اجرا دارد که به کمک آن، اشتغال زنان در سازمانهای دولتی افزایش؛ اما میزان ساعتهای کاری و دستمزد آنها کاهش مییابد. این امر میتواند به افزایش انعطافپذیری ساعتهای کاری زنان با فرآیند تقسیم کارهای خانه منجر شود؛ اما افزایش مشاغل پارهوقت در سازمانهای دولتی با احتمال کاهش بهرهوری و کیفیت کار کارمندان همراه است.
پرسش این است که اگر چنین فرآیندی امکانپذیر و در عین حال مفید است، چرا فقط دولت اقدام به چنین کاری کرده و چرا این فرآیند در بازار و بنگاههای اقتصادی دنبال نمیشود؟
ارسال نظر