مترجم: احسان برین

منبع: Econlib

تورستین وبلن، مرد شگفت‌انگیز اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ اقتصاد آمریکا بود. جایگاه وی در حاشیه‌ها زود شروع شد. وبلن در خانواده‌ای مهاجر که اهل نروژ بودند و پیشه آنها کشاورزی بود در ایالت ویسکانزین بزرگ شد. در خانه تنها به نروژی صحبت می‌کرد و تا زمان جوانی‌اش انگلیسی یاد نگرفت. او زیر نظر جان باتیس کلارک - اقتصاددان پیشرو نئوکلاسیک- اقتصاد را آموخت، اما نظریات وی را رد کرد. کارهای تحصیلات تکمیلی‌اش را در دانشگاه جان هاپکینز زیرنظر چارلز سندرز پیرس - موسس مکتب پراگماتیست در فلسفه- و در دانشگاه ییل زیر نظر طرفدار لسفر، ویلیام گراهام سامنر، انجام داد. وی به خوبی دیدگاه‌های آنها را رد کرد.

بیشتر شهرت وبلن به خاطر کتاب «نظریه طبقه تن‌آسا» اوست که به معرفی عبارت «مصرف متظاهرانه»می‌پردازد (اشاره به مصرفی دارد که به خاطر گفتن چیزی در مورد طبقه یا کمالات کسی به دیگران، حاصل شود). این عبارت بیش از هر چیز دیگری سبب شهرت وبلن شد.

وبلن راه‌حل‌های اقتصاددانان برای مسائل و مشکلاتی که مطرح نمودند را رد نکرد؛ او در یک کلام این‌گونه می‌پنداشت که مسائل و مشکلات آنها بیش از حد تنگ‌نظرانه بودند. وبلن از اقتصاددانان ‌خواست که علت‌ و معلول‌های اجتماعی و فرهنگی تغییرات اقتصادی را درک کنند. به عنوان مثال اینکه: «کدام دلایل اجتماعی و فرهنگی‌ باعث انتقال از شکار و ماهیگیری به کشاورزی بودند و دلایل این تغییرات اجتماعی و فرهنگی چه بود؟» وبلن به طرز شگفت‌آوری در واداشتن اقتصاددانان به تمرکز بر چنین پرسش‌هایی ناموفق بود. شاید دلیل شکست وی، طعنه‌آمیز بودن لحن نوشته‌های او خطاب به دوستان اقتصاددانش بود. وبلن باید برای ماندن در محیط آکادمیک و دانشگاهی تلاش زیادی می‌کرد. در اواخر قرن نوزدهم دانشگاه‌های زیادی، ارتباطی نزدیک و ماهوی با کلیساها برقرار کردند. تردید وبلن درباره مذهب، کردار نامشخص وی و ظاهر آرایش‌نکرده‌اش، او را نزد چنین موسساتی فاقد جذابیت ساخت. در نتیجه، وبلن از ۱۸۸۴ تا ۱۸۹۱ با کمک‌های خانواده خود و خانواده همسرش زندگی کرد. شانس بزرگ وی در ۱۸۹۲ زمانی حاصل شد که دانشگاه تازه‌تاسیس شیکاگو تخصص وی را به کار گرفت. جِی. لارنس لافلین، همان کسی بود که وبلن را به عنوان استادیار با خود آورد. بعدها وبلن سردبیر «مجله اقتصاد سیاسی»شد که نگارش آن در دانشگاه شیکاگو انجام می‌گرفت و همچنان می‌گیرد. وبلن ۱۴ سال را در شیکاگو گذراند و ۳ سال بعدش را در استنفورد. او در حالت گمنامی در ۱۹۲۹ درگذشت.

لایونل رابینز

لایونل رابینز اگرچه برای خدماتش در زمینه‌های سیاست‌گذاری اقتصادی، روش‌شناسی و تاریخ عقاید اقتصادی شناخته می‌شود، نامش را به عنوان یک نظریه‌پرداز نیز ثبت نمود. وی در دهه ۱۹۲۰ مفهوم «بنگاه نماینده» آلفرد مارشال را با این استدلال مورد هجمه قرار داد که این مفهوم کمکی در درک تعادل بنگاهی خاص یا یک صنعت نمی‌کند. او همچنین برخی از نخستین کوشش‌ها در مورد عرضه نیروی کار را انجام داد و نشان داد که یک افزایش در نرخ دستمزد، اثری مبهم بر میزان عرضه نیروی کار در بر خواهد داشت.

مشهورترین کتاب رابینز «رساله‌ای در باب ماهیت و اهمیت دانش اقتصادی» است که یکی از بهترین قطعاتِ ساده نگاشته شده در اقتصاد است. این کتاب دربردارنده سه اندیشه اصلی است. نخست تعریف فراگیر و مشهور رابینز از اقتصاد است که هنوز هم امروزه برای تعریف این موضوع مورد استفاده قرار می‌گیرد: «اقتصاد علمی است که رفتار انسان را به عنوان رابطه‌ای میان اهداف معین و روش‌های کمیاب با کاربردهای گوناگون، مطالعه می‌کند» (صفحه ۱۶). دوم؛ خط روشنی است که رابینز میان مسائل اثباتی و هنجاری کشید. مسائل اثباتی پرسش‌هایی‌اند پیرامون آنچه هست؛ در حالی که مسائل هنجاری پیرامون آنچه باید باشد، هستند. رابینز استدلال کرد که اقتصاددان باید آنچه هست را به جای آنچه باید باشد مورد مطالعه قرار دهد. هنوز هم اقتصاددانان به شکل گسترده‌ای عقیده رابینز را مطرح می‌کنند. سومین اندیشه اصلی رابینز این است که اقتصاد، نظامی مبتنی بر قیاس منطقی از اصول اولیه است. او نسبت به امکان و فایده تایید تجربی مردد بود. از این منظر شبیه اتریشی‌ها بود - البته عجیب نیست، زیرا وی همکار اقتصاددان مشهور اتریشی فردریش هایک بود که در ۱۹۲۸ او را از وین به همراه خودش آورد.

در ۱۹۳۰، هنگامی که کینزینیسم شروع به تسلط بر بریتانیا نموده بود، رابینز تنها عضو از ۵ نفر شورای مشورت اقتصادی بود که مخالف ایجاد محدودیت‌ها و مخارج اقدامات عمومی، جهت تسکین بحران بود. در عوض، رابینز طرفدار دیدگاه اتریشی بود که وقوع بحران را ناشی از کمبود پس‌انداز می‌دانست(مثلا به دلیل مصرف بسیار زیاد) و وی این تفکر را زیربنای بحران بزرگ ساخت که دیدگاه‌های ضد کینزی‌اش را نشان می‌داد. اگرچه رابینز به عنوان یکی از معدود کسانی که در آن دهه علیه کینزینیسم باقی مانده بود، شناخته می‌شد، اما دیدگاه‌های وی پس از جنگ جهانی دوم تغییری شگرف در پی داشت. رابینز در «مساله اقتصادی در صلح و جنگ»علنا از سیاست‌های اشتغال کامل با بهره‌گیری از کنترل تقاضای کلِ کینز دفاع نمود. مدرسه اقتصاد لندن تقریبا در تمامی طول زندگی بزرگسالی، خانه رابینز بود. او در آنجا تحصیلات مقدماتی‌اش را در سال ۱۹۲۳ تکمیل نمود و از ۱۹۲۹ تا ۱۹۶۱ به عنوان استاد درس داد، همچنین تا سال ۱۹۸۰ نیز به صورت پاره‌وقت ارتباطش را با این مدرسه حفظ نمود. در طول جنگ جهانی دوم برای مقطع کوتاهی، تبدیل به اقتصاددانی برای دولت بریتانیا شد. اگرچه رابینز علنا مدافع اقتصاد لسه‌فر بود، اما شمار زیادی از حالات استثنایی فوری و غیرمترقبه را ایجاد نمود. مشهورترین آنها دیدگاهی بود که به عنوان اصل رابینز شناخته می‌شود و بر اساس آن دولت باید مخارج تمام متقاضیان دارای صلاحیت برای تحصیلات تکمیلی را برعهده گیرد؛ آنهایی که در غیر این صورت، درآمد یا پس‌انداز جاری‌شان کفاف پرداخت هزینه‌های تحصیلات تکمیلی‌شان را نمی‌دهد. دیدگاه‌ وی در دهه ۱۹۶۰ تصویب و سبب گسترش تحصیلات تکمیلی در بریتانیا در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ شد.

* دانشجوی مقطع کارشناسی دانشکده اقتصاد

دانشگاه تهران

ebarin@ut.ac.ir